اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
|
را قطع کند . رئیس دادگاه فراوان از این امکان استفاده کرد . هر بار که صدام می خواست سخنی را بگوید که نباید شنیده و انتشار می یافت . فیلمهای دادگاه نیز، نیم ساعت بعد از جلسه، پس از سانسور ، در اختیار رسانه ها قرار می گرفت . پشت سر زندانیان، پرده تیره ای بود که هرگاه امور به ترتیب پیش بینی شده ، پیش نمی رفت، رئیس دادگاه می توانست با فشار دکمه ای، ﺁن را بکشد و صحنه را از دیده ها بپوشاند . و رئیس دادگاه، اغلب پرده را می کشید : هر بار که صدام می خواست از لحاظ سیاسی سالن را گرم کند، هر بار که می خواست موضوعی را مطرح کند « خارج از موضوع بود »، و هر بار که عصبانی می شد و رئیس و اعضای دادگاه را نوکران امریکا می خواند، رئیس پرده را می کشید . * هر نوبت، محافظان امریکائی او را ساعت 2:30 دقیقه صبح بیدار می کردند بدین بهانه که باید برای شرکت در دادگاه ﺁماده شود . او شکایت می کرد : برای جلسه دادگاه که ساعت 10 صبح تشکیل می شود، مرا ساعت 2:30 صبح بیدار می کنند . قاضی شیعی را همچون یک پیشخدمت بیرون کردند زیرا، بیش از اندازه، با صدام به راه تفاهم می رفت . قاضی دوم ، یک کرد بود. او نیز استعفاء کرد زیرا قدرت برپا کننده دادگاه، رفتار او را نپسندید . چرا که ، او می باید ، هربار، در پاسخ صدام، یادﺁور می شد که قربانیان رژیم او، بی غذا ، شکنجه شده ، تحقیر شده، گاه در حضور زن و فرزندشان شکنجه و سپس ، برق ﺁسا محاکمه و محکوم و اعدام می شدند . انقلاب اسلامی : بدیهی است تغییر دهندگان قاضی بدین خاطر که به رخ صدام نکشیده است که دادگاههای او بجای قضاوت جنایت می کرده اند، اعتراف می کرده اند و می کنند که خود همانند اویند و درب همچنان بر پاشنه زورگوئی و جنایتکاری می چرخد. وگرنه، اگر بنا بر استقرار مردم سالاری بود، دادگاه نیز می باید دادگاهی می شد که بر ﺁن، تنها حقوق انسان حاکم می شد . * صدام در تمامی 24 ساعت روزهای زندگیش در زندان امریکائیها، تحت مراقبت بود و از تمام حرکات و سکناتش فیلم برداری می شد . محل زندان او، در کمپی بود نزدیک فرودگاه بغداد که امریکائیها ﺁن را « کمپ پیروزی » نام نهاده اند . سلول انفرادی او، اطاقی 3 در 4 بود . وقتی صدام می خواست کمی دور از چشم دوربین ها بسر برد، حوله خود را بر دسته صندلی پهن می کرد و در پشت ﺁن قرار می گرفت . اما این احتیاطها مانع از ﺁن نشدند که یکی از محافظ ها ، که برغم دستور پرزیدنت بوش بر شناسائی و تنبیه کردنش، همچنان هویتش نامعلوم مانده است، عکسی از صدام گرفت و به یک روزنامه انگلیسی فضاحت فروش فروخت . این عکس که بنا بر قرارداد ژنو ، غیر قانونی گرفته شده بود، صدام را عریان، با زیر شلواری کوتاه، در حالی نشان می داد که مشغول شستن زیر جامعه های خود بود . * سپیده از خواب بر می خاست و به خواندن و نوشتن مشغول می شد . از دریافت مجله و روزنامه ممنوع بود اما صلیب سرخ کتاب در اختیار او می گذاشت . شعر نیز می سرود ... * در 5 نوامبر 2006، در همان حال که قرﺁن را در دست راست خود داشت، حکم دادگاه را بر محکومیت خود به اعدام ، استماع کرد . یک لحظه رنگ او پرید، نه از ترس که از خشم . در ماه ژوئیه، او خواسته بود او را چون یک جنایتکار عادی به دار نکشند بلکه همچون یک مجاهد تیر باران کنند . چون این افتخار از او دریغ شد، فریاد برﺁورد : در جهنم شوید شما و دادگاه خائن شما ! مرگ بر اشغالگر، مرگ بر خائنان، الله اکبر ! زنده باد ملت عراق ! ◄ ایندپندنت ( روزنامه انگلیسی 31 دسامبر ) نوشت : غولی را که خود ساخته بودیم ، کشتیم . در حقیقت، از مراجعه صدام حسین به سیا در قاهره ، تا کودتای حزب بعث در 1968 و از ﺁن تاریخ تا انقلاب ایران و مستبد خود کامه و خون ریز شدن صدام در عراق و از برنگیختن او به جنگ با عراق و کودتا در ایران توسط ملاتاریا و تدارک اسباب ادامه جنگ بمدت 8 سال ، توسط دو رژیم و از پایان جنگ در تابستان 1988 تا هجوم صدام به کویت، امریکا و عراق و فرانسه و... « غول » ساختند . به دنبال جنگ خلیج فارس، بوش ( پدر ) این غول را نمیه جان کرد اما اجازه داد با سرکوب خونین شیعه عراق ، استبداد خون ریز خویش را ادامه دهد . سرانجام ، زمان ﺁن شد که غول را بکشند . امریکا و انگلستان به عراق قشون کشیدند و غول را دستگیر کردند . از لحظه دستگیری تا لحظه ای که از دار پائینش ﺁوردند، او را تحقیر کردند . به قول روزنامه نگار مصری، با اعدام او در عید قربان، به باور و سنن و شخیت مردم عراق و همه مسلمانان توهین و تحقیر روا داشتند . انقلاب اسلامی : بر مردم عراق است که از خود بپرسد : در من کدام کم و کسرها است که بهای بسیار سنگین غول سازی امریکا و انگلیس را من پرداخته ام ؟ ﺁن تغییر که تا کنم ، روزگارم از بد بدتر می شود، کدام است ؟ ◄ سردبیر لیبراسیون ( 1 ژانویه 2007 ) سرمقاله ای زیر عنوان « واپسین تحفه به صدام » عمل امریکا را در دار زدن صدام در روز عید قربان، تقدیم واپسین تحفه به او، توصیف کرده است . زیرا از دیکتاتوری که او بود، یک شهید ساخته است . در همان حال، مانع از ﺁن شد که صدام فرصت ﺁن را بیابد که روابطش را با ارباب دولت در اروپا و امریکا افشا کند . * بوش با اعدام صدام دشمنی میان شیعه و سنی را در عراق تشدید و به زیان امریکا اما به سود خانواده بوش و دولتمردان امریکائی عمل کرد که با صدام روابط پنهانی می داشته اند : ◄مقاله روبرت پاری ( 30 دسامبر 2006 ) بازتاب گسترده ای یافت . زیرا در بردارنده ارزیابی است که مطبوعات امریکائی بعمل ﺁورده اند . نکات گویای نوشته پاری عبارتند از : * بوش یکی از مهمترین شهود رویدادهای مهمی را از میان برداشت که می توانست بر نقش امریکا درتاریخ دهه های اخیر عراق و سیاستهای خونبار حکومت بوش ( پدر وپسر ) در خاورمیانه ، شهادت دهد . همانطور که نیویورک تایمز نوشته است ، به دار ﺁویختن صدام، از دید بوش، « پایان پیروز » اشغال عراق است. اگر همه چیز همانطور به انجام می رسید که طراحی شده بود، بسا بعد از جشن پیروزی در 1 ماه مه 2003، اعدام صدام جشن را بعنوان پیروزی نهائی جشن می گرفت . اما با کشته شدن 3000 امریکائی در عراق و کشته شدن بیش از 600 هزار تن عراقی ، بوش ناگزیر است رقص صدام را بر چوبه دار، دور از چشم مردم جشن بگیرد . * البته او خدمت بزرگی به خانواده خود کرد . زیرا مانع از بروز اسراری شد که به زیان این خانواده و دیگر حکومتگران امریکائی بود . او تنها شاهدی را برای همیشه خاموش کرد که در فصلهای عمده تاریخ سری امریکا در منطقه نقش بازی کرده است: در 1980 ، او با «چراغ سبز» امریکا و عربستان سعودی به ایران حمله کرد و جنگی را بانی شد که بمدت 8 سال ادامه یافت . در این جنگ، کسانی چون دونالد رامسفلد و روبرت گیت با صدام در ارتباط شدند و به او اسلحه و اطلاعات دادند. * از طریق یک دادگاه بین المللی علنی ، افکار عمومی می باید ﺁگاه می شد که صدام چگونه و از کدام کشورها اسلحه شیمیائی و بیولوژیک بدست ﺁورده و بر ضد ایرانیان و هموطنان خود بکار برده است . تسهیلات مالی را چه کسانی در اختیار او قرارداده اند و واسطه های معامله ها چه مقامهائی بوده اند ؟ * و باز، صدام حسین نمی تواند شهادت دهد که، پیش از اشغال کویت در 1990، ژرژ بوش ( پدر ) توسط سفیر خود در بغداد، ﺁپریل کاسپی، به او ، چه پیام دو پهلوئی داده بود که ﺁن را « چراغ سبز» دیگری تلقی کرد و به کویت حمله برد؟ * همانند فیلمهای مافیائی که در ﺁنها، پدر خوانده، هرکس را که بیش از اندازه می داند، حذف می کند، ژرژ بوش نیز مانع از ﺁن شد یک دادگاه |