اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
ریشههای ترکستیزی در ایران بخش دوم در سالهای اخیر ، شروع تحریکات و توهینها از کانالهای دولتی بخاطر اینست که هرچه مردم از مذهب دولتی بیشتر فاصله میگیرند ، حکومت بیشتر به ناسیونالیسم ایرانی متوصل میشود و چون پان ایرانیستها بعنوان مدافع ناسیونالیسم ایرانی و کارشناس مسائل ملی در دستگاههای تبلیغی حکومت بکار گرفته شدهاند لذا خط فکری نژاد پرستانه خود را پیش میبرند و چون معتقد به مستحیل کردن ترکها هستند ، از هر امکانی برای تحقیر و توهین به ترکها استفاده میکنند. در زیر مقاله ای که گویای تاریخ ستیزش با مردم ترک آذری می باشد را برای شما می اورم . و امیدوارم که شاید بتوانم کوشه از ظلم و آزاری که به مردم ترک در ایران به ویژه در دوران مدعیان جانشین و نمایندگان خدا در زمین وارد می شود نشان دهم حسین عابدینی بیرق در تاریخ هزار ساله حکومت ترکان در ایران فارسها هرگز ستم فرهنگی احساس نکردهاند. حکام ترک هرستمی هم کردهاند عاری از ستم فرهنگی بوده و اینهمه دیوان شعر که ازشعرای فارس باقی مانده حتی یک بیت آن در باره ستم فرهنگی نیست زیرا ترکان هرگز با زبان مردم تحت حاکمیت خود کاری نداشتهاند وفارسی همواره زبان شعر ، عربی زبان علم ودین و ترکی زبان قشون و دربار بوده است. هرسه زبان محترم شمرده شدهاند والسنه ثلاثه اسلامی نامیده میشدند و این اصطلاح که: « لفظ ، لفظ عرب است ، فارسی شکر است ، ترکی هنر است » از آموزشهای اولیه هر مکتب و مدرسهای بوده که اکنون فراموش شده است و جمهوری اسلامی علیرغم اینکه رهبران آن همگی تحصیلات عربی دارند باجلوگیری از تحصیل کودکان عرب بزبان عربی در خوزستان گناه نابخشودنی مرتکب میشود و روزنامه ایران نیز ترکی را زبان سوسکها میکند و راههای ریشه کن کردن آنرا به کودکان آموزش میدهد. در اینجا این سوال مطرح میشود که چرا در حکومت هزارساله ترکان در ایران زبان کتابت اغلب فارسی بوده است؟ در جواب به این سوال سه نظریه مختلف مطرح میشود: ١ – پان ایرانیستها و ستایشگران زبان فارسی این امر را ناشی از برتری زبان فارسی بر زبان ترکی میدانند در صورتیکه از نظر زبان شناسی عکس قضیه صادق است. سازمان یونسکو موقعی که سال ١٩٩٩ را سال بزرگداشت « ده ده قورقود » اعلام کرد ، زبان ترکی را نیز سومین زبان با قاعده دنیا اعلام کرد که بیست و چهار هزار فعل دارد و همان زمان فارسی را سی و سومین لهجه عربی معرفی نمود. ٢ – باستان گرایان و بعضی از شرق شناسان از جمله آرتور کریستن سن معتقدند که گسترش سواد و اداره کشور با حساب و کتاب و جمع آوری مالیات و ثبت و ضبط در آمد ومخارج در ایران در دوره ساسانیان انجام گرفته و معمول شده است و چون زبان حکومت در آن دوره نوعی پارسی بوده لذا پایه کار دیوانی به این زبان گذاشته شده و چون شغل دیوان نیز مانند همه مشاغل در گذشته موروثی بوده و پسر کار پدر را ادامه میداده لذا علیرغم تغییر سلسلهها زبان و سیستم مالیات گیری تغییرنیافته است. اغلب دبیران هم از زبان « هزوارش » استفاده کردهاند یعنی نوشتهاند گوشت و برای حاکم عرب خواندهاند « لحم » و برای حاکم ترک خواندهاند « ات ». احمد کسروی نیز متداول شدن زبان فارسی در امر نوشتن را از زمان ساسانیان میداند. این استدلال از آنجا ضعیف است که میدانیم زبان فارسی دری امروزی بعد از اسلام و از آسیای مرکزی به ایران آمده است و پارسی باستان همانقدر با فارسی امروز بیگانه است که هر زبان خارجی دیگر. در تاجیکیستان و شمال افغانستان ایلات فارس زبان وجود دارد که بخشی از آنها در دوره سلجوقیان به ایران آمده ودر دهات و شهرها ساکن شدهاند و زبان دری را رواج دادهاند ولی درداخل فلات ایران هیچ ایل فارس زبان شناسائی نشده است. بر عکس فارسهای کشاورز، ایلات ترک برای یافتن مراتع دائما در حرکت بودهاند ، بهمین جهت اختلاف بین ترک و فارس در قرون وسطی به شیوه تولید متفاوت این دو ملت نیز مربوط بوده است ، ایلات ترک دامدار بودند و روستائیان فارس کشاورز و دهات کشاورزان در مقابل حرکت ایلات که بصورت نظامی سازمان یافته بودند قادر بدفاع و مقاومت نبوده است. در میان مردم شناسان نظریهای وجود دارد که میگوید: کشاورزان برای حفظ و دفاع ازخاک وزادگاه خود میجنگنند ولی ایلات و عشایر دامدار برای خارج شدن از زادگاه خود و پیداکردن مرتع به جنگ و حمله اقدام میکنند. ٣ – نظریه سوم به رابطه زبان با دین تکیه میکند. طبق این نظریه خط و زبان در گذشته از دین تبعیت میکرده است این امر نه فقط در ایران بلکه کم و بیش در سایر جوامع نیز صادق بوده است. زبان دینی مسلمانان ، عربی و خط آنان قرآنی بوده است. زبان فارسی بعد از اسلام آوردن فارس زبانان آنچنان با زبان عربی مخلوط شده است که محققین زبان فعلی فارسی را لهجهای از زبان عربی میدانند و این ادعا بی دلیل نیست زیرا تاریخ میگوید که گلستان سعدی بمدت هفتصد سال یعنی تا باز شدن مدارس جدید ، تنها کتاب آموزش زبان فارسی در هر مکتب و مدرسهای بوده است. در بعضی از قسمتهای گلستان در صد کلمات عربی از کلمات فارسی بیشتر است و مقدمه گلستان با این جملات شروع میشود: « منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت ، هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میآید مفرح ذات ، پس در هر نفسی دونعمت موجوداست و برهر نعمتی شکری واجب ». چنانکه ملاحظه میشود اکثریت کلمات این جملات عربی است. دیوان حافظ نیز با مصرعی از اشعار یزید بن معاویه شروع میشود: الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها سبک و وزن اشعار حافظ هم درست شبیه اشعار یزید است. تمام اشعار فارسی نیز از رودکی تا نیما یوشیج ، سبک و وزن عروضی دارند و همه سبکها از عربی اقتباس شده. جالب اینکه عرب ، رجز را شعر نمیشناسد و شاهنامه فردوسی چیزی جز رجز خوانی نیست و خود فردوسی در اثردیگرش بنام یوسف وزلیخا افسوس میخورد که عمرش را برای سرودن شاهنامه تلف کرده است. بدون کم ارزش شمردن زبان فارسی و با احترام به کسانی که این زبان را دوست دارند باید پذیرفت که زبان فارسی لهجهای از زبان عربی است و این وابستگی از شیرینی آن نمیکاهد و اگر قاتل زبانهای دیگر نباشد برای همه محترم است. ساکنان فلات ایران قبل از ساکنان آسیای مرکزی مسلمان شدهاند و ترکها از قرن هشتم میلادی به بعد اسلام آوردهاند و خط قرآنی را انتخاب کردهاند و زبان فارسی بعلت نزدیکی اش به زبان عربی ، زبان کتابت دیوان شده است زیرا تمام اصوات زبان عربی را میشود با اصوات فارسی تطبیق کرد و خواندن کلمات فارسی برای اعراب هم آسان است و بطور خلاصه میشود گفت که زبان فارسی بعلت نزدیکی اش به زبان عربی در واقع زبان دینی مسلمانان بوده است ولی این امر در مورد زبان ترکی صادق نبوده است و اصوات زبان ترکی با خط و زبان عربی قابل تطبیق نیست اکثر اسلام شناسان و عرب شناسها قادر به خواندن و فهمیدن متون تاریخی فارسی هستند زیرا فارسی در دوران قرون وسطی خیلی به عربی نزدیک بوده و بدین جهت کسی که عربی بلد نباشد نمیتواند ادعا کند که به ادبیات فارسی کاملا مسلط است. در انستیتوی لوموند عرب در پاریس شاه نامه فردوسی را گذاشتهاند و فردوسی را عرب معرفی میکنند و هیچ آکادمیسینی هم تاکنون اعتراض نکرده است. |