اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
● مدار عقل ، بنا بر این سعی او، باز ( مادی ↔ معنوی ) باشد . بنا بر این ، میزان عدالت، برای ﺁنکه فعالیتهای اقتصادی نیروهای محرکه را به خدمت قدرت در نیاورند و حاصل سعی انسانها دانش و فن و ثروت نشود و در ترکیب قدرت بکار نروند، می بایست دین یا مرام، « بیان ﺁزادی » باشند و نه بیان قدرت . بدین قرار، هرگاه دین یا مرام مردمی « بیان ﺁزادی » باشد و در بیان قدرت از خود بیگانه نشود، غیر ممکن است بتوان علم و فن را در ترکیب قدرت بکار برد . نتیجه این می شود که انسانها از روابط قدرت ﺁزاد می شوند و میزان عدالت تنظیم کننده رابطه های انسانهای ﺁزاد با یکدیگر و با طبیعت می شود . در حقیقت، کار دین بمثابه بیان ﺁزادی اینست که مدار عقل و سعی انسان را باز یا مادی ↔ معنوی نگاه دارد . برای مثال، هرگاه بر اصل ثنویت تک محوری، دین عشق انسان به انسان را مانع از عشق حقیقی که عشق ﺁفریده به ﺁفریدگار است، تلقی کند، انسانها در ضمیرهای ﺁگاه و ناخودﺁگاه خود ، عشق به یکدیگر را ، عشق مادی می انگارند و عشق را به زبان فرﺁورده های مادی ابراز می کنند . اما هرگاه دین بیان ﺁزادی باشد، و بر اصل توحید، عشق ﺁفریده ها به یکدیگر را تجلی خدا دوستی بشمارد، برای مثال، عشق ورزی مرد به زن را که در مدار بسته ، داشتن و دادن قدرت در اشکال گوناگونش تشکیل می دهد، در مدار باز، جلب اعتماد زن می کند : زن و مرد بی کران لا اکراه را عرصه اعتماد و وفا و صفا و ﺁزادی و رشد متقابل می کنند . بدین سان، در مدار باز، تولید برای انسان و عمران طبیعت ، محور فعالیتهای اقتصادی می شود و در مدار بسته ، مصرف انبوه محور فعالیتهای اقتصادی می گردد . در نتیجه، در مدار باز، از همه چیز به اندازه در اختیار انسان قرار می گیرد و در مدار بسته، انسان بازیچه دینامیک ندرت و کثرت می شود . بدین سان، بدون مدار باز و ارزشهائی که مسابقه انسانها بر سر بیشتر یافتن از ﺁنها ، جانشین « رقابت اقتصادی» در ساخت روابط قوا ، بگردد ، هیچ راه و روشی که بتواند جانشین راه و روش سرمایه سالاری بگردد، نمی توان یافت . بنا بر این ، اگر انسانیت از بیراهه مرگ به صراط مستقیم زندگی بازگردد ، نیاز اولش به دین یا مرامی میشود که بیان ﺁزادی باشد . با برﺁورده شدن این نیاز، مدار عقل انسان و بنا بر این، اندیشه و کار او باز می شود و می تواند « علم اقتصاد » بمعنای « اداره ندرت » را به علم اقتصاد بمعنای اداره اندازه ها بدل کند و به یمن رشته های مختلف علم اجتماع ، نظام اجتماعی را باز و تحول پذیر و تنظیم کننده تولید و مصرف به اندازه ، بگرداند . مطالعه ، دور تر، ما را ﺁگاه می کند که چرا علم اقتصاد و راه حل اقتصادی، به تنهائی، وجود ندارد و فریب است . 4 - فعالیت اقتصادی می باید شفاف باشد و انسان را گرفتار ترسها نگرداند. شفافیتی که یکی از شرائط « رقابت کامل » بود ، به این دلیل قابل عمل نبود که نمی توان بنا را بر روابط قوا گذاشت و فعالیتهای اقتصادی را در پرده های ابهام ، پنهان و سری نگرداند . بنا بر این میزان عدل، شفاف کردن فعالیت اقتصادی، پیش از همه، دینامیک توحید را جانشین دینامیک تضاد می کند . بدین سان، ● جریان ﺁزاد اطلاعات برقرار می شود . به ترتیبی که هر عامل اقتصاد اطلاعات لازم را در دسترس خود می یابد . بدین ﺁزاد سازی، رانت اطلاعات که بخصوص در اقتصاد مجازها و رانت ها، سودهای نجومی را از« بی اطلاع» به «با اطلاع » می رساند، از میان می رود . ● جریان ﺁزاد دانش ها و فنون ، به انتقال نیروهای محرکه از زیر سلطه ها به مسلط ها پایان می دهد . ● جریان ﺁزاد اندیشه ها ، در قلمرو اقتصاد ، این نقشهای اساسی را برعهده می گیرد : 1 – جلو گیری از بسته شدن مدار ، از راه توسعه رابطه هائی که روابط قوا نیستند . و 2 - ارتقای سطح دو وجدان، یکی وجدان همگانی و دیگری وجدان علمی و جلوگیری از تبدیل شدن دانش و فن و اطلاع به امتیاز خاص اقلیت های جامعه ها و بکار رفتنشان در استحاله استبداد توحید ( ﺁزادی، محبت، دوستی ، صلح و دیگر حقوق و رشد ) به اقتصاد قدرت بر پایه تضاد . توجه می دهد که در حال حاضر، جاسوسی در قلمرو دانش و فن، کار اول سازمانهای جاسوسی گشته است. چرا که دانش و فن نقش اول را در روابط سلطه گر – زیر سلطه ، یافته اند . 3 – نقد ارزشها و افزودن بر اعتبار ﺁنها و جلوگیری از ایجاد ابهامها بقصد قرار دادن ضد ارزشها در شمار ارزشها و سرانجام ﺁنها را جانشین ارزشها کردن . چنانکه در حال حاضر ، قدرت ارزش برین گشته است و جهانیان را به زور معتاد کرده است . اعتیاد به مجموعه ضد ارزشهائی که ترجمان اصالت قدرت هستند، انسانها را به اطاعت از انواع سالاریها، از جمله سرمایه سالاری ، معتاد کرده است . ستم بزرگ این اعتیاد است . از این رو، اندازه ﺁزادی جریانهای اطلاعات و اندیشه ها و دانش و فن ، نزدیکی یا دوری هر جامعه و جامعه جهانی را از میزان عدالت نشان می دهد . 5 - از ستون پایه های اقتصاد قدرت، ستون پایه تبعیض ها است . اقتصادی بر پایه توحید، بر الغای امتیازها بنا می شود : ● فعالیتهای اقتصادی چنان سازمان می یابند که همراه با تدابیر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی الغای تبعیض های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را میسر گردانند . یادﺁور می شود که در نظریه های جدید که موضوعشان عدالت اجتماعی است ، تحقق این عدالت در گرو الغای تبعیض ها دانسته شده است . ● الغای تبعیض های زمانی و مکانی : تبعیض های مکانی را بیشتر می شناسند و می دانند که برای مثال، بحکم سرمایه سالاری، سرمایه ها در برخی از مکانها متمرکز می شوند و مناطقی در شبکه جهانی قرار نمی گیرند که، در ﺁن، نیروهای محرکه جریان می یابند،و به مناطق « عقب مانده » تبدیل می شوند . و یا منطقه ای غنی از لحاظ منابع، بعد از بردن منابع ، به حال خود رها می شوند . و یا ... اما تبعیض های زمانی اغلب ناشناخته و بسیار ستمگرانه هستند . توضیح این که زیر فشار « واقعیت ها » تدابیر اقتصادی اتخاذ می شوند ( مصرف بیشتر از درﺁمد ) که با ایجاد مشکل بزرگ برای ﺁیندگان، مشکل معاصران را حل می کنند . تدابیری که در غرب برای حل مشکل بیکاری ( اگر می خواهی کار خود را از دست ندهی و اگر بیکاری ،کار بدست ﺁوری، تا می توانی مصرف کن و کسر بودجه و زندگی قسطی و ﺁلودن محیط زیست و... ) اتخاذ می شوند ، از این نوع و بس ستمگرانه هستند . پیدا شدن مشکل ها بدان علت است که اقتصاد قدرت ، بنفسه ، رابطهء زور با زمان است . توضیح این که در این اقتصاد، زمان فعالیت اقتصادی کوتاه است . راست بخواهی ، طول زمان را میزان سود معین می کند . و از ﺁنجا که چرخ این اقتصاد نمی چرخد مگر ﺁنکه همواره سطح تقاضا از سطح عرضه بالاتر ( دینامیک ندرت ) باشد، پس میزان سرمایه گذاری در هر رشته و هر زمان و هر مکان را بالا نگاه داشتن فزونی تقاضا بر عرضه و رساندن سود به حد اکثر و خطر به حد اقل، تعیین می کنند . اما بالاتر نگاه داشتن سطح تقاضا ، دست کم به دو کار نیاز دارد : 1 – کوتاه کردن عمر هر فرﺁورده و هر خدمت و 2 – بستن مدار یا مدار اندیشه و کار انسان را مدار مادی ↔ مادی کردن و جعل نیازها به ترتیبی که هر فرد همواره نیازهای برﺁورده نشده خود را از نیازهای برﺁورده شده اش ، بیشتر تصور کند . از این رو است که هر مصرف کننده ای زمان حال را بر ﺁینده رجحان می نهد ( رجحان نقدینه مستند به رجحان زمان حال است ) : زندگی قسطی و یا برده داری خاص نظام سرمایه داری ، از جمله فرﺁوردهء این رجحان است . و 6 - فعالیت اقتصادی بر اصل توحید، تابع رابطه ﺁزادی با زمان و مکان می شود : |