اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
بایگانی |
علنا و باتهديد برقراری قوانين اسلامی را طلب ميکردند. آنها حتی تهديد می کردند که به صورت زنان بی حجاب اسيد خواهند پاشيد. شيخ ها دو مدرسه مذهبی در جنب مسجد به راه انداخته بودند. يکی دخترانه به نامه حفصه و ديگری پسرانه به نام فريديه. در فوريه بريگادهای برقع پوش که جوانان به تمسخر آن ها را با اصطلاح عاميانه Chicks With Sticks ,جيگرهای چماقدار, ميخواندند، مسلح به چماق از مدرسه دخترانه حفصه به سوی خيابان ها روانه شدند تا قوانين شريعت را برقرار کنند. بعد حمله به مغازه های سی دی فروشی و مکان های مشابه، آدم ربايی و ضرب و شتم آغاز شد و سرانجام نيز به دانشگاه حمله بردند تا ربودن چينی ها که يک نقطه عطف بود.آنهابه پليس ها و سربازان هم شليک کردند. عجيب تر اينکه طی اين دوره، مقادير معتنابهی سلاح و مهمات و سوخت به داخل مسجد انتقال داده شد، و همه اينها زير نظر دستگاه مخوف امنيتی رژيم و ارتش و پليس بيرحم پاکستان، نه در روستاها يا شهرهای دور افتاده بلکه در قلب اسلام آباد و با هدايت از مرکزی که درست در يک کيلومتری ساختمان های حکومتی قرار داشت و زيرچشم ماموران به يک زرادخانه و به پادگانی از سربازانی کله خراب و جان برکف تبديل شد. چرا رژيم جلوی اين اقدامات را که آشکارا غيرقانونی بود از آغاز نگرفت، آنهم رژيمی که برای سرکوب نياز به انجام اعمال غيرقانونی ندارد و خشونت و بی اعتنايی نيروهای نظامی و امنيتی آن زبانزد است. چرا راديوی اف ام را که تهديد به اسيد پاشی ميکرد نبستند، چرا دو ملای واپسگرا و واعظين تحريک کننده را دستگير نکردند، برعکس نماينده ويژه مشرف قول داد که هرگز به مدرسه ای که ,دختران ما , ساکن آنند تعرض نخواهند کرد؟ چرا جلوی ورود اسلحه به مسجد را نگرفتند؟ چرا برق، تلفن، گاز، اينترنت و راديوی مسجد را قطع نکردند مگر در لحظه ای که ميخواستند سلاخی را شروع کنند؟ حتی روزنامه های ليبرال موافق و مخالف دولت و مقامات و انجمن ها و افراد برای برخورد با اين اقدامات غيرقانونی خشونت بار فشار می آوردند و از مسامحه رژيم کلافه شده بودند. صحن مسجد به مقر دولتی در دولت تبديل شده و سفير و وکيل و روزنامه نگار را برای مذاکره و مصاحبه می پذيرفت. مقامات رژيم در همين ماه ژوئيه در پاسخ به فشارها توضيح ميدادند که ,مذاکره, بهترين راه حل مساله است و آنها نمی خواهند خونريزی شود. و کسانی اين ادعا را می کردند که تظاهرات در دفاع از قاضی چودری را در همين ماه مارس به خاک و خون کشيده بودند. [ماجرای چودری ازاين قرار است که مشرف برای اينکه بتواند مقدمات ابقای پست های خود به عنوان رئيس جمهور و فرمانده ارتش را برای يک دوره 5 ساله ديگر فراهم کند، نياز به يک ديوانعالی سربه راه دارد. زيرا ديوانعالی کشور در پاکستان نقش نظارت عاليه بر اقدامات دولت و ديگر قوه ها را دارد و مشرف ميخواهد تاييد اقدامات غيرقانونی گذشته و نيز تمهيدات و تقلب های آتی برای ابقای غيرقانونی قدرت خود را از آن بگيرد. افتخار چودري، قاضی مستقلی است که احکام صادره او عليه فساد دولتمداران، جستجو برای گم شدگان ربوده شده توسط سازمان امنيت و غيرقانونی اعلام کردن برخی خصوصی کردن ها وديگر احکام او نشان ميداد، او مانع بزرگی در راه اين حقه بازی ها خواهد بود. بنابراين مشرف برای چودری پاپوش دوخت و او را تهديد کرد که يا خود استعفا دهد يا او را به محاکمه ميکشد. برکناری قاضی با اين اتهامات و جايگزينی او با شخصی به نام اقبال که مخصوصا برگزيده شده تا مردمان کم اطلاع، اورا بايکی از شخصيت های مورد علاقه پاکستانی ها و اقبال های طرفدار او اشتباه بگيرند، به اعتراضات و شورش های گسترده ای دامن زد که تا زمان حمله به مسجد ادامه داشت.] در هر حال، تحرکات جهادی ها با توجه به توازن قوا به خودکشی شبيه بود و آنقدر عجيب می نمود که بسياري، حتی برخی از روزنامه های ليبرال پاکستان منشاء آن را خود رژيم ميدانستند. تئوری توطئه بازار خوبی داشت. برخی از وبلاگ های پر بيننده مخالف رژيم مصرانه از انعکاس اين ماجراها خودداری ميکردند، زيرا معتقد بودند که رژيم مشرف اين داستان را به راه انداخته است تا ماجرای قاضی چودری و اقدامات و سرکوب های خود را پشت آن زير سرپوش بگذارد و بعلاوه ميخواهد با به نمايش گذاشتن بنيادگراها به ,ارباب خود, نشان بدهد که او بهترين آلترناتيو برای پاکستان است و بيهوده به نواز شريف و بی نظير بوتو چراغ سبز نشان ندهند. برخی حتی نوشتند زير حجاب ,بريگادهای برقع ,، نه دختران مدارس بلکه مردان قلچماق وابسته به سازمان امنيت مشرف پنهان شده اند و هيکل های درشت آن ها به چيزی که شبيه نيست، دختران نوجوان و قربانيان گرسنگی و فقر و جهل است که در حفصه يا حتی مدرسه پسرانه فريديه، سنگر گرفته اند. اين تئوری ها محصول حدس و گمان بود که در ديکتاتوری ها رايج است، شايد نظر طارق علی بيش از همه به حقيقت نزديک باشد که مشرف از انشقاق بيشتر در دستگاه نظامی و امنيتی خود می ترسيد. از زمان جنگ با شوروی دستگاه نظامی – امنيتی پاکستان توسط اسلام گرايان مشبک شده است. حاميان جهادی ها در درون ارتش و دستگاه امنيتی بعد از اينکه آمريکا آنها را ,استعمال, کرد و به دور انداخت، ,مستقل , هم شدند، بويژه با توجه به الطاف آمريکا به هند و جنگ هند و پاکستان بر سر کشمير و استفاده ابزاری ژنرال هااز اسلام در جنگ کشمير. بعلاوه تئوری های توطئه، تماما بی پايه نبود. مشرف از اسلام گرايان و جهادی ها برای ايجاد توازن مناسب برای حفظ قدرت خود هم در داخل و هم در خارج وسيعا سود می جست. از آن گذشته برای سرکوب سکولارهای مخالف خود هم از آن ها بهره برداری می کرد. در ماه مارس امسال هنگامی که قرار بود چودری درکراچی سخنرانی کند و برای برهم زدن تظاهرات مخالفان دولت، ائتلاف 6 گانه اسلام گرايان موتلف مشرف تظاهرات متقابلی برپا کردد. زير چشمان بی رحم ماموران رژيم تنها در يک روز بيش از 40 تن به خون کشيده شدند. اين هم حقيقت داشت که مشرف از اسلام گرايان برای عزيز کردن خود نزد آمريکايی ها استفاده ميکرد و در اين مورد به اندازه کافی شواهد وجود دارد. شايد مجموعه ای از اين عوامل سياست مدارای ژنرال در برابر حرکات غريب جهادی ها را توجيه کند. و شايد دو برادر هم با توجه به ارتباطات و پشتگرمی هايی که داشتند و چراغ سبزهايی که می گرفتند در اين توهم بودند که بازی ژنرال ادامه پيدا خواهد کرد و آنها ميتوانند باج مورد نظر خود را از رژيم بگيرند. شايد مشرف با ژنرال های خود مشغول حل و فصل اختلافات برسر چگونگی برخورد با مساله بود. شايد گفتگوها فقط ,داخلی, نبود و مشرف با حاميان خارجی خود نيز مشغول چانه زنی بود. به هر حال قبل از افشای مستند اطلاعات امنيتی نمی توان به تمام حقيقت دست يافت. اما آنچه مسلم است اين است که حمايت از بالا و بعد مماشات غير اصولی و غيرعادی و اجتناب از حل بی درد تر قضيه، بار جنايت عمليات سبعانه بعدی و تبعات ناگوار پايدار آن را سنگين تر ميکند. کشته شدن عبدالرشيد غازی يکی از دو برادر اداره کننده مسجد و رئيس مدرسه دخترانه، او را در چشم هوادارانش به شهيد و قهرمان تبديل خواهد کرد. گاردين نوشته است برادر او مولانا عبدالعزيز مدير اصلی مسجد و مدرسه ها که هنگام فرار در پوشش برقع دستگير شد، در دهی در پنجاب در مراسم دفن برادرش شرکت کرد. او گفت: ,ما ميتوانيم بگذاريم گردن مان را ببرند ولی نميتوانيم آنرا در برابر ستمگران خم کنيم. انشاء الله در پاکستان يک انقلاب اسلامی خواهيم داشت.,. نه آمريکا و مشرف که چنين ادعاهايی راه تحرک نظامی و کشت و کشتارهای بعدی را برای آنها هموار ميکند، بلکه مردم پاکستان هستند که بايد بار عواقب اين بلا را بر دوش بکشند. ناجی واقعی اسلام و احياکننده جهاد: عدم توازن قوای دو برادر با دولت به معنای نفی رشد بنيادگرايايی اسلامی در پاکستان نيست. پرويز هودبهوی که خود استاد فيزيک در دانشگاه قائد اعظم در اسلام آباداست، در مقاله ای نوشته است بعد از اينکه تحت رهبری دو برادر ملا در 12 آوريل از طريق راديو اف ام گفته شد دانشگاه قائد اعظم به فاحشه خانه تبديل شده است و تهديد کردند که دخترهای جامعه حفصه به روی بی حجابان اسيد خواهند پاشيد، آنها با حضور 200 دانشجو جلسه ای در دانشکده فيزيک برای برخورد با اين قضيه و فشار بردولت مشرف و وادار کردن او به اقدام تشکيل دادند. در اين جلسه |