اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
بایگانی |
اما در افواه، در ميان مظنونين به جنايت، نام سرتيپ رزمی، رئيس شهربانی وقت آبادان بيش از همه به گوش میخورد. شايع بود که سرتيپ رزمی درهای سالن سينما را بسته است تا کسی خارج نشود و آنهايی را هم که توانسته بودند خارج شوند دوباره به درون رانده است! سرتيپ رزمی، هنگام تظاهرات شهر قم در ماه دی ۱۳۵۶، رئيس شهربانی قم بود و به تازگی به آبادان منتقل شده بود. بحث و گفتگو دربارهء حادثه گسترش پيدا میکرد. سوءظنها شدت میگرفت و مردم همچنان در مقابل ابعاد فاجعه خشمگين و حيرتزده بودند. میخواستند هر چه زودتر عاملين جنايت شناخته شوند و به مجازات برسند. عدهای معتقدند در سقوط دولت آموزگار و روی کار آمدن دولت شريف امامی هم حادثهء سينما رکس بی تأثير نبوده است. رئيس شهربانی آبادان بلافاصله عوض شد و با احضار سرتيپ رزمی به تهران، معاون شهربانی آبادان بطور موقت مسئوليت شهربانی را به عهده گرفت. بلافاصله بعد از حادثه، تمام مخالفان، چپ و راست، مذهبی و غير مذهبی، مسئوليت حادثه را به شاه و عوامل او نسبت دادند. نمونههايی از اين موصعگيريها در انقلاب اسلامی در هجرت، شمارهء ۱۰۵، ۲۶ مرداد تا ۸ شهريور، و شمارهء ۱۰۶، ۹ تا ۲۲ شهريور ۱۳۶۴، ذکر شده است: ـ نهضت راديکال ايران، در اعلاميهء سی مرداد ۱۳۵۷ حكومت را مسئول مستقيم فاجعهء ننگين آبادان و همهء فجايع نظير آنرا در هر جای مملكت میداند و مینويسد: «... اتفاقی نيست كه رئيس شهربانی آبادان كسی است كه در هنگام كشتار قم رِياست شهربانی آن شهر را داشت و پس از كشتار با ترفيع مقام، به رياست شهربانی آبادان منسوب شد». ـ جبههی ملی ايران در اعلاميهی دوم شهريور ۱۳۵۷ پس از اشاره به اقدامات دولت در چند ماه قبل، در «مسير ايجاد ارعاب و وحشت» مینويسد: «تسلسل اين حوادث و تقارن اين تبليغات با حادثهء آدمسوزی آبادان با توجه به ماهيت غير انسانی آن بی اختيار هر شخص مطلع و بصيری را به ياد آتشسوزی مجلس رايشتاک آلمان میاندازد که از طرف نازيها برای استقرار قدرت خود ترتيب داده شده بود». و سپس اضافه میکند: «حريق سينمای آبادان و قتل دلخراش ۴۰۰ نفر از هموطنان ما اگر عمدی بوده باشد بطور مسلم قابل انتساب به جمعيتهای مسلمان و افراد آزاديخواه و استقلالطلب ايران نمیتواند باشد». ـ نشريهء جنبش در شمارهء ۸، فوقالعادهء ويژهء فاجعهء آبادان مینويسد: «دو روز بعد از مصاحبهء پادشاه و مقايسه بين تمدن بزرگ، رژيم كه محصولی جز قتل و فساد و دزدی در بيست و پنجسال اخير نداشته است، با برنامهی وحشت بزرگ از طرف شاه، برنامهء وحشت بزرگ با فاجعهء سينما رکس آبادان و قتل ۳۷۷ نفر بيگناه اجرا شد...». دستاندکاران رژيم شاه، چه در آنموقع و چه بعداً، در مورد اين فاجعه حرفهايی زدند که بسياری از آنها روشنگر مسايل پشت پرده بود. داريوش همايون، وزير اطلاعات وقت، در صفحهء ۶۵ کتاب خود به نام ديروز، امروز، فردا که حدود يکسال پيش از شروع دادگاه ويژهء سينما رکس انتشار يافت، مینويسد: «در جمهوری اسلامی دلايل زيادی به دست آمد ـ از جمله در دادرسی متهمان آتشسوزی ـ که هواداران خمينی به فتوای خود او سينماها را آتش میزدند.» او در مورد فاجعهء سينما رکس مینويسد: «... دربارهء عاملان آتشسوزی هنوز همه چيز روشن نشده است. مقامات قضايی موضوع را با حرارت دنبال نکردند و حکومت تازه [دولت شريف امامي] نيز علاقهای به موضوع نشان نداد. شايد در ردههای پائين دادگستری، کسانی نمیخواستند با روشن شدن حقيقت دامن رژيم پاک شود زيرا همهء مخالفان همداستان شده بودند و آتشسوزی را به رژيم نسبت میدادند. رئيس ساواک نيز با انتشار اسنادی که از شرکت مخالفان مذهبی و احتمالاً عوامل فلسطينی در اين جنايت به دست آمده بود مخالفت میورزيد و کابينه را با استدلال خود متقاعد کرد که چون مردم اعتقاد دارند مسئول آتشسوزی خود رژيم است هرگونه كوششی برای رفع اتهام وضع را بدتر خواهد كرد. از آنجا كه آتشسوزی پيش از به حکومت رسيدن کابينهء تازه روی داده بود، استدلال او به آسانی پذيرفته شد. وزير اطلاعات و جهانگردی وقت هم که در رسيدگی به پرونده شرکت داشت، شاه را متقاعد کرده بود که چون با آيات در حال مذاکرهاند، انتشار واقعيات مربوط به آتشسوزی در صلاح نيست... (به نقل از: انقلاب اسلامی در هجرت، شماره۱۰۴، مرداد ۱۳۶۴). عليرضا نوریزاده نيز در کتاب ما بچههای خوب اميريه (۱۳۷۴) در شرح علل اعدام محمدرضا عاملی تهرانی، وزير اطلاعات آن زمان، مینويسد که او پروندهء آتشسوزی سينما رکس را در اختيار داشت و اين پرونده حاوی اعترافات آشور بود و اين يک هم گفته بود که دستور مستقيماً از نجف آمده و افرادی به نام فؤاد کريمی و کياوش هم در سازماندهی حريق دست داشتهاند. دولت میترسيد که او اين اطلاعات را منتشر کند... به هنگام بازجوييها به عاملی قول داده بودند که اگر در دادگاه از آتش زدن سينما رکس نگويد اعدام نخواهد شد اما او در دفاعيات خود گفته است که «شما برای دستيابی به هدفهای خود صدها انسان را در سينما رکس سوزانديد...». اما آيات عظام و روحانيون چه واکنشی نشان دادند؟ اگر به «اسناد انقلاب اسلامی» که از طرف «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» تهيه شده است و با مقدمهای از سيد حميد روحانی به چاپ رسيده (تهران، ۱۳۶۹) نگاه کنيم شگفتزده میشويم. اين کتاب دربرگيرندهی اسنادی است که موضعگيريهای روحانيت را از ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ نشان میدهد اما هيچ سندی را که از موضعگيری ايشان دربارهء آتشسوزی سينما رکس حکايت کند در برندارد! يکی از علل اين غيبت شايد اين باشد که مؤلفان کلاً از ذکر موضعگيريهای آيتالـله شريعتمداری خودداری کردهاند ولی با اينهمه، آقايان علمايی که دربارهء همهء وقايع آن زمان بيانيه و اعلاميه دادهاند چرا در اين مورد سکوت کردهاند؟ اين سکوت از نقص در کار مرکز اسناد انقلاب اسلامی حکايت میکند و يا از خاموشی ايشان و يا از هر دو؟ در هر حال، کيهان، چهارشنبه اول شهريور ماه ۵۷، ص. ۲، مینويسد: «به دنبال اعلام مراجع عاليقدر تقليد در مورد پيگيری و تحقيق فاجعهء آبادان، نمايندگان روحانيون شهر که مورد اطمينان علمای اعلام و مراجع تقليد شيعيان جهان هستند نتيجهء تحقيقات خود را پيرامون علت فاجعه و نيز قصور بعضی از مسئولان شهری، به علمای جامعهء تشيع اعلام کردهاند. انتظار میرود تا بامداد امروز مراجع تقليد؛ حضرت آيتالـله شريعتمداری، حضرت آيتالـله گلپايگانی، حضرت آيتالـله نجفی، اعلاميهء مشترکی منتشر نمايند...». اما همين روزنامه، در همان صفحه و در ستونی ديگر، تحت عنوان «اطلاعيهء سه مرجع بزرگ شيعه به تعويق افتاد»، مینويسد: «پس از وقوع فاجعهء سينما رکس آبادان، از سوی حضرات آيات عظام حاج سيد محمدکاظم شريعتمداری، حاج سيد محمدرضا گلپايگانی و حاج سيد شهابالدين نجفی مرعشی، نمايندگانی برای تحقيق به آبادان اعزام شدند... نمايندگان حضرات آيات عظام طی چند روز گذشته، با مراجعه به آگاهان محلی و افراد مورد اطمينان به بررسيهای وسيعی دست زدند. نمايندگان اعزامی... به حقايق تازهای دست يافتهاند که اين حقايق را به سه مرجع بزرگ، گزارش دادهاند...»، «... گزارش از اهميت بسياری برخوردار است و با توجه به ضرورت گستردگی اين تحقيقات و ادامهء آن، اطلاعيهای که قرار بود آخر وقت ديروز انتشار يابد به تعويق افتاد. در اين اطلاعيه جزئيات ماجرا فاش خواهد شد و مسلمانان علاقمند در جريان واقعی فاجعه قرار خواهند گرفت» (همانجا). روز يکشنبه پنج شهريور، آيتالـله شريعتمداری به تنهايی اطلاعيهای صادر کرد. کيهان شمارهء ۱۰۵۴۹، پنج شهريور، در صفحهء دوم خود مینويسد: «...آيتالـله شريعتمداری نظر خود را در پاسخ نامهء يکی از علمای اعلام خوزستان اعلام داشتند که بطور اختصاصی در اختيار کيهان قرار گرفته است.» نکتهء بسيار مهم در نامهء آيتالـله شريعتمداری اين است که هيچ اشارهای به ساواک و عوامل رژيم شاه در آفريدن حادثه نکرده است. وی ضمن محکوم کردن اين فاجعه مینويسد:«...اينجانب انشاءالـله پس از دريافت و مطالعهء تحقيقات و اطلاعات کامل دربارهء حادثهء اخير، نظر قطعی خود را به آگاهی |