اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
بایگانی |
مردم جهان مخصوصاً ملت ايران خواهم رسانيد...».نتايج گزارش نمايندگان اعزامی اين آيات عظام و نظر قطعی آنها هرگز اعلام نشد. شيخ علی تهرانی هم از تبعيدگاه خود، سقز، در سوم شهريور در نامهای خطاب به مراجع نوشت: «از نظر نگارنده به نور خدايی شما پوشيده نيست که فاجعهء مؤلمهء سينما رکس آبادان... يکی ديگر از دسيسههای شيطانی رژيم شاه در راه سرکوبی نهضت بزرگ و شکوهمند اخير اين ملت به رهبری روحانيت بيدار و بيدارکننده عليه اوست و قراين بس فراوان وجود دارند که اين کار از پيش حساب شده و طبق نقشهء شوم شاه و همکاران ساواکیاش... به مورد اجرا گذارده شده است» (انقلاب اسلامی در هجرت، شماره۱۰۶).
روز پيش هم خمينی در پيامی به نهضت آزادی ايران نوشته بود: «... امروز که شاه با آتشسوزی و ويرانگری مبارزات حقطلبانهء ملت ما را میخواهد به دنيا بد جلوه دهد بر ما و شماست که بدون فوت وقت نقشهء شيطانی او را در جهان فاش کنيم و نگذاريم نهضت اسلامی انسانی را با بوقهای تبليغاتی لکه دار کنند» (پيام انقلاب، مجموعهء پيامها و بيانات امام خمينی...، گردآورنده م.د قاجار، تهران، پيام آزادی، جلد اول، از سال ۱۳۴۱ تا مهرماه ۱۳۵۷، ص. ۲۶۴). همو در پيام ديگری به تاريخ اول شوال (۱۵ شهريور)، به مناسبت عيد فطر میگويد: «سينمای آبادان به حسب قراين و به تصريح مردم داغديدهء آبادان به دست شاه جنايتکار و دولت به آتش کشيده شد و نزديک به چهارصد نفر را سوزاند تا وحشت بزرگ موعود وسيلهء تبليغی بر ضد نهضت مقدس ما شود و ديديد که نشد. در آيندهء دور يا نزديک افرادی را آورده تا اقرار کنند که در اين رابطه دست داشتهاند، اين افراد يا مأمورند يا از بهترين و متدينترين افرادی هستند که برای کشتن آنان هيچ وسيلهای بهتر از اين نمیدانند» (پيشين، ص. ۶۷ - ۲۶۶).خمينی بار ديگری که از سينما رکس حرف میزند در مصاحبهای است که در ۲۳ شهريور ۵۷/ ۱۴سپتامبر ۷۸، با راديوـ تلويزيون فرانسه داشته است. از او دربارهء واپسگرايی مذهب تشيع و مخالفتش با ترقی و پيشرفت میپرسند و به عنوان مثال نظر او را دربارهء منزلت زن، چادر، حمله به سينما و بانک جويا میشوند: پاسخ: «...اين شاه است که آزادی را از ملت چه مرد و چه زن سلب نموده و اجازهء نفس کشيدن به هيچکس را نمیدهد. اين شاه است که برای به فساد کشيدن قشر جوان ما، سينماها را با برنامهء استعماری رايج کرده، و دختران و پسران ما را بی عفت و غافل از وضع اسفبار کشور میخواهد بار بياورد. سينمای شاه، مرکز فحشاء و تربيت کنندهء آدمکهايی است از خود بيخبر و از وضع بيسامان کشور بيخبرتر و چنين مراکز را ملت مسلمان، مخالف با مصالح کشور میداند و بدون آنکه از طرف روحانيون امری بشود آنها را خراب کردنی میدانند. البته حادثهء سينمای آبادان به دست عمال شاه صورت گرفت تا وحشت بزرگ را که شاه ادعا کرده بود مخالفان او وعده میدهند به اثبات برساند و با کمال وحشيگری نزديک به چهارصد نفر را زغال کرد. و از سينما بدتر وضع بانکهاست که در ورشکستگی و عقبماندگی کشور نقش مؤثری دارد و ملت اين مراکز را ويرانکننده و موجب تزلزل اقتصاد کشور و لايق آتش زدن میدانند...» (طليعهء انقلاب اسلامی: مصاحبههای امام خمينی در نجف، پاريس و قم، تهران، ستاد انقلاب فرهنگی، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲، ص. ۱۸ـ۱۷). شاهد اين حرفهای خمينی که «چنين مراکز [سينماها] را ملت مسلمان مخالف مصالح کشور میداند و بدون آنکه از طرف روحانيون امری بشود آنها را خراب کردنی میدانند»، اعلاميهای است به امضای «جوانان مسلمان آبادان» که در روزهای آخر مرداد يا اوايل شهريور ۵۷ پخش شد. اعلاميه دستنويس است و تاريخ ندارد و در آن چگونگی آتش گرفتن سينما و گسترش آتش و سوختن تماشاچيان توضيح داده شده است. مقايسهء مضمون اين اعلاميه با آنچه بعدها در دادگاه دربارهء چگونگی حادثه گفته شد، جالب است چرا که شرح چگونگی ماجرا در اين اعلاميه با آنچه در دادگاه گفته شد ـ دو سال بعد ـ تفاوت چندانی ندارد! اين اعلاميه که با عنوان «فاجعهنامهء آبادان، مسئول قتل عام سينما رکس آبادان چه کسی است؟ سرتيپ جلاد رزمی حادثهای تازه آفريد، شاه و نوچههايش خون میريزند و کشتار میکنند...» چاپ شده است، پس از اشاره به «قتل عام نوزدهم دی قم (توسط سرتيپ رزمی خائن، رئيس فعلی شهربانی آبادان) با بيش از دويست و سی کشته» از کشتار و سرکوب تظاهرات طی ماههای گذشته، درتبريز و يزد و جهرم و مشهد و همدان و و و... ياد میکند تا بنويسد: «سرانجام چنگال به خون آغشتهء شاه از آستين سياه رزمی در آبادان درآمد و ملت داغديدهء ايران را به عزايی تازه نشاند و رزمی اين گماشتهء بی ارادهء شاه اين بار چنگالش را در خون بيش از ششصد تن از مردم بيگناه شهر ما فرو برد...». «علت شروع آتش سوزی»: طبق اظهار يکی از کارگران سينما (که مصاحبهء او با خبرنگار از تلويزيون آبادان هم پخش گرديد) که میگفت: «پائين پلکان بودم که ناگاه متوجه بوی سوختگی شدم، خود را به محل سوختگی که اول راهرو بود رساندم. يکی از سيمهای برق جرقه زده و آتش گرفته بود، بدين خاطر خود را به کپسول آتشنشانی که در راهرو نصب شده بود رساندم و برای خاموش کردن آتش سيم برق سعی کردم ولی فايدهای نبخشيد و آتش به جعبهء تقسيم برق رسيده و باعث ترکيدن کنتور برق شده و از آنجا به آپاراتخانه و سيمهای اطراف و ديگر قسمتهای سينما رسيد». دروغ نامهء رستاخيز شمارهء ۹۹۵ دوشنبه سی مرداد مینويسد: «خرابکاران سطح سينما رکس را با بنزين اُکتان زياد پوشاندند و آتش ناگهان تماشاچيان را به کام خود کشيد...». اين دروغ به چند دليل بر ملا می شود،...». «جوانان مسلمان آبادان»، سپس جزئياتی فنی از نحوهء سوختن اجساد را که «عمدتاً از قسمت بالاتنه و سر بوده است» همراه با جزئيات کامل دربارهء ساختمان سينما و درهای ورودی و خروجی و چگونگی کاربرد چوب و يونوليت در تزئينات داخلی سالن که از علل گسترش سريع آتش بوده است، دير رسيدن مأموران آتشنشانی و خالی بودن تانکرهای آب و خرابی شيرهای آب کنار خيابان، ممانعت از کمک مردم برای نجات محاصرهشدگان در آتش، بستن درهای سينما توسط سرتيپ رزمی، تهديد و بازگرداندن جوانی که میخواسته از بالکن سينما خود را به پائين پرتاب کند، باز هم توسط رزمی و و و... را شرح میدهند و سر انجام میپرسند: «...آيا مسئول اصلی فاجعه کيست؟ آيا آنچنان که بوقهای تبليغاتی رژيم ادعا میکنند خرابکاری و تروريستی در کار بوده است؟!...
|