اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
خيزش عمومی و غلظت يافتن رنگ مذهبی آن، تعداد سينماهای سوخته شده تا ۲۸ مرداد ۵۷ در سراسر كشور به ۲۹ سينما رسيد. تنها در هفتهء قبل از به آتش کشيده شدن سينما رکس، شش سينما در شهرهای مختلف سوخته شد و ۱۴ اقدام به شروع حريق توسط مأموران آتشنشانی متوقف شده بود. گرچه مسئوليت آتشسوزی بعضی رستورانها و کابارهها از جمله رستوران خوانسالار در تهران توسط گروه توحيدی صف به عهده گرفته شد. در ۲۸ مرداد ۵۷، ساعت سه و سی دقيقهء بامداد، نزديک اذان صبح، جوجه کبابی حاتم، تهران، در آتش سوخت. هيچکس مسئوليت به آتش کشيده شدن سينماها را رسماًبه عهده نمیگرفت. دستگاه حکومتی مسئوليت آنها را به گردن «خرابکاران» و مخالفين مذهبی میانداخت و اينان نيز گرچه بعضی اوقات عوامل ساواک را مسبب اين آتش سوزيها قلمداد میکردند، گاه اصل آتش زدن سينماها را به عنوان «مراکز فساد و تخدير نسل» مورد تأئيد قرار میدادند». در تاريخ دوم شهريور هم هئيت اجرايی جمعيت دفاع از آزادی و حقوق بشر نامهای به نخست وزير مینويسد و استدلال میکند که هيچ نيرو و سازمانی مگر سازمانهای دولتی قدرت آن را ندارند که در « چند هفتهء گذشته» ۲۹ سينما را در سراسر کشور به آتش بکشند و چندين هتل و رستوران را هم آتش بزنند و خراب کنند؛ جمعاً۴۰ محل. «تنها نيروی انتظامی و پليسی دولت است که چنين امکانات لازم را در اختيار دارد...».
در جمهوری اسلامی رسيدگی به فاجعهء سينما رکس با اکراه و ترديد بسيار و عليرغم مخالفت جناحی از حاکمان و در زير فشار افکار عمومی دنبال شد. در دولت موقت، رسيدگی به پروندهء سينما رکس به عهدهء دادسرای عمومی آبادان بود. صرافی بازپرس اين دادسرا نيز با اشکالتراشيهای کميته و امام جمعه و اطرافيان او روبرو میشود و بالاخره پرونده به دادسرای انقلاب اسلامی آبادان احاله میشود. اينجا زرگر دادستان انقلاب است. با او هم همکاری نمیکنند تا او استعفا دهد و بالاخره پس از مدتی پرونده به دادگاه ويژه به رياست موسوی تبريزی فرستاده می شود (انقلاب اسلامی، ۱۰۸، ۱۹ـ ۵ مهر ۱۳۶۴). در پنجم مرداد ۵۹، دادستان دادگاه ويژه طی اطلاعيهای از مردم میخواهد تا هرگونه شکايت، شهادت يا مدرکی از متهمان توقيف شده و يا غايب، که اسامی آنها منتشر شده بود، دارند در اختيار دادستانی بگذارند. متهمان عبارت بودند از ۲۵ نفر از مأموران شهربانی و ساواک، رؤسای ادارات و مقامات مختلف آبادان، صاحب و مدير سينما رکس، در مجموع ۳۱ نفر. همچنين خواسته شد هر کس هر اطلاعی دربارهء ديگر کارمندان سازمان آب، آتشنشانی، شهربانی و ساواک آبادان دارد، به دادستانی بدهد. اسامی اعلام شده عبارت بود از: حسين تکبعلیزاده ـ سرتيپ علیاصغر وديعی، رئيس ساواک خوزستان ـ سرتيپ رضا رزمی، رئيس شهربانی آبادان (فراری)ـ سرهنگ محمدعلی امينی، معاون شهربانی آبادان ـ ستوان بهمنی افسر کلانتری مرکز ـ سرهنگ اردشير بيات، رئيس سابق پليس آبادان ـ مسعود حنيف، رئيس کلانتری مرکز در شب حادثه ـ سرگرد امينی آلآقا، افسر ضد خرابکاری و رئيس ادارهء اطلاعات شهربانی ـ سر پاسبان ميراحمدی ـ سر پاسبان فاتح دريس ـ ستوان احيايی ـ علی نادری، صاحب سينما ـ حميد پايدان، سرايدار سينما ـ اسفنديار رمضانی، مدير سينما ـ عبدالحسين قربانی، رئيس آتش نشانی ـ جبار اصل، معاون آتش نشانی ـ جوکار، تلفنچی آتش نشانی ـ شامری، کارمند آتش نشانی ـ عبدالصادق عوادیزاده، کارمند آتش نشانی ـ عليرضا حاج خدابخشی، کارمند آتش نشانی ـ ابراهيم اوليس پور، کارمند سازمان دفاع غير نظامی ـ غلامرضا قهرمانی، کارمند سازمان دفاع غير نظامی ـ بيژن صالحی، شهردار (فراری) ـ محمد زمرديان، رئيس فرهنگ و هنر ـ سيد جلال سعيدنيا، فرماندارـ سعدی بابک جليل افشار، عضو کميتهء ضد خرابکاری ـ محمد حسن ناصری معروف به عضدی، عضو کميتهء ضد خرابکاری (فراری) ـ نوذری معروف به رسولی، عضو کميتهء ضد خرابکاری (فراری) ـ فرجاللـه مجتهدی، کارمند ساواک (غايب) ـ سرهنگ تيموری وثوقی ـ مهدی کمالالدين عزيزی، رئيس ادارهء آب آبادان (فراری). جلسات دادگاه در سالن سينما تاج که مخصوص کارکنان صنعت نفت است تشکيل میشود و به خواست و اصرار مردم و خانوادههای قربانيان، محاکمه بطور علنی صورت میگيرد. البته برای شرکت در جلسات بايد قبلا کارت ورودی مخصوص را با دادن عکس و مشخصات کامل به دست آورد. جلسات مستقيماً از شبکهء تلويزيونی آبادان پخش میشود. اولين جلسهء دادگاه روز دوشنبه دوم شهريور ۵۹ تشکيل شد. دادستان در کيفر خواست چند صفحهای خود خواهان اشّد مجازات يعنی اعدام متهمان شد. و بعد رئيس دادگاه حسين تکبعلیزاده، متهم رديف اول، را احضار کرد. او بعد از معرفی خود به شرح چگونگی آتش زدن سينما پرداخت (به نقل از: مسببين واقعی فاجعهء هولناک سينما رکس آبادان چه کسانی هستند؟ص. ۱۲). «من و فرجاللـه بذرکار و حيات در جلساتی که در مسجد قدس (فرحآباد سابق) با آقای محمد رشيديان، ابوالپور و عبداللـه لرقبا داشتيم، صحبت میکرديم و قرار شد دست به کارهايی بزنيم [رشيديان آموزگار بود و بعد از انقلاب اسلامی، نمايندهء مجلس شد. محمود ابوالپور دانشجوی سابق دانشکدهء نفت و رئيس آموزش و پرورش آبادان در بعد از انقلاب، عبداللـه لرقبا عضو انجمن اسلامی فرودگاه آبادان، و هر سه از فعالان محافل مذهبی آبادان بويژه حسينيهء اصفهانيها و مسجد قدس بودند]. چند جلسه هم در «سيک لين» به منزل رشيديان رفتيم. چون ما با رژيم شاه مخالف بوديم، میبايست کارهايی میکرديم. به اتفاق فرجاللـه بذرکار و حيات، مدتی قبل از آتشسوزی سينما رکس با مقداری بنزين سوخت هواپيما که عبداللـه لرقبا برای ما تهيه کرده بود به محل دفتر حزب رستاخيز که از مدتها قبل تعطيل بود رفتيم و با شکستن پنجرهء دفتر حزب بنزين را به داخل آن ريختيم و آنجا را به آتش کشيديم. چون دفتر خالی و کسی هم در آن نبود و وسايل چندانی هم نداشت حريق زود خاموش گرديد و سر و صدای آنچنانی هم در شهر ايجاد نکرد.هيچکس متوجه ما نشد و از آنجا دور شديم. بعد از اين کار تصميم گرفتيم کاری کنيم كه سر و صدای زيادی به همراه داشته باشد. ما میخواستيم كاری كنيم که مردم به خيابانها کشيده شوند. تا آنموقع در آبادان خبری از تظاهرات نبود. در جلساتی که مجددا ًدر مسجد قدس با آقای رشيديان، ابوالپور و عبداللـه لرقبا داشتيم، قرار بر اين شد که در يکی از سينماهای آبادان حريق ايجاد کنيم. بار اول سينما سهيلا را انتخاب کرديم. بعد از ارزيابی از موقعيت آنجا به دلايل زير نقشهء خود را عملی ننموديم: اولاً وجود درهای اضطراری در دو طرف سالن اصلی که به آسانی راه گريز به خيابانهای اطراف را داشت. و ثانيا ًبوفهء سينما طوری قرار گرفته بود که کارکنان بوفه، قسمت جلو را میديدند و در ضلع ديگر باجهء فروش بليت و مسئول ورود و کنترل بليت به راحتی توقف ما را برای انجام کار میديدند و در داخل سالن نمايش در حضور تماشاچيان نيز امکان ايجاد حريق نبود. زيرا با اولين شعلهء آتش همهء تماشاچيان متوجه میشدند و میتوانستند از سالن به راهروها و از آنجا خود را به بيرون سينما برسانند و حريق به موقع خاموش شود و ما هم دستگير شويم. در نتيجه بدون اينکه کاری انجام گيرد، هر يک از ما با در دست داشتن پاکتی که ظاهراً آنرا به صورت مواد خوردنی يا پسته و نوشابه در دست گرفته بوديم، در پايان فيلم از سينما خارج شديم. بعد از اين عدم موفقيت سينما رکس را ارزيابی کرده و تصميم گرفتيم نقشهء خود را در آنجا پياده کنيم». «شاهد نزديک»، نويسندهء جزوهء «مسببين واقعی فاجعهء...» سينما رکس را چنين توصيف میکند: «سينما رکس در بالکن يک پاساژ بزرگ مربع شکل، در مرکز شهر، قرار داشت. اين پاساژ دارای تعداد زيادی مغازهء لوکس فروشی و فروشگاههای ديگر بود و از چهار طرف به کوچه و خيابان راه داشت. در اصلی سينما در خيابان شهرداری باز میشد. در واقع يکی از مغازههای پاساژ را به صورت در اصلی سينما در آورده بودند. باجهء
|