اطلاعیه و پیامها | لینک ها |
بایگانی |
1- در تشخیص نیاز های آموزشی ، علیرغم تفاوتهایی که در بین یاد گیرندگان موجود است ، این معلم و یا استاد است که یک طرفه تصمیم میگیرد و همه بایستی به یک اندازه کار کنند و به انجام تکالیف مکرر موظفند . 2- بر اساس این دیدگاه ، ارزش یابی یاد گیرنده نیز تنها توسط معلم و یا استاد انجام میشود . و دانش آموز و یا دانشجو کمترین نقشی در ارزش یابی فرا آیندهای فراگیری و عملکرد خود ندارند و از ارزیابی معلم و یا استاد نیز ممنوع هستند . 3- دانش آموز و یا دانشجو چون نقش فعال ندارد و تجربه گر نیست ، اعتماد به نفس پیدا نمیکند و دانش آموزان و دانشجویان مهارت های لازم را از راه بحث و گفتگو و تعامل اجتماعی و سیاسی بدست نمی آورند. 4- از آنجا که در سیستم اقتدار گرایانه و آمرانه ، مدیریتی بر اساس اطاعت حاکم است ،ساختار تصمصم گیری در مدرسه ، تصمیم گیری ها و روابط مربوط به کلاس و فعالیت فوق برنامه پیوسته بدون مشارکت مستقیم دانش آموزان و دانشجویان ، انجام میشوند. دانش آموزان و دانشجویان تنها موظف به اطاعت و پذیرش می باشند . لذا درمدرسه که مهمترین بنیاد تربیتی است و از کودکی تا جوانی ، در تربیت یک نسل ، نقش اول را دارد ، دانش آموز اندیشیدن و مسئولیت شناسی و جسارت و ابتکار را نمی آموزد . مدرسه به دانش آموز ،سیاست را که معنایی عام دارد ، در دایره تنگ تصمیم و اجرای قدرت حاکم خلاصه می باوراند و تمرین مشارکت در زندگی سیاسی را ، که شامل تمامی شئون زندگی انسان میباشد ، و لزوما تنها به حکومت محدود نمیگردد را در سطوح محلی و ملی ، برای دانش آموزان و دانشجویان میسر نمیگرداند. بر عکس محیط تمرین ، تسلیم و اطاعت ، انقیاد و ترس و از دست دادن شور و شوق زندگی و کمال جویی می شود . در دیدگاه دوم : 1- فضای آموزش آزاد و بر اساس مشارکت است . 2- ارتباط معلم و استاد با دانش آموز و دانشجو و بالعکس از طریق مشارکت و همکاری در آموزش و پرورش سامان می یابد . 3- رفتار و ارتباط مابین دانش آموزان و دانشجویان ، بر اساس همکاری متقابل و کار دسته جمعی تنظیم میگردد. 4- تغییرات کیفی اهمیت بیشتری می یابد. 5- معلم و یا استاد نقش تسهیل کننده یاد گیری را دارد و وظیفه آنها ، بر انگیختن میل به ابتکار و پاسخ دادن به پرسشهای دانش آموز و دانشجو ، در جریان آموزش است . 6- دانش آموز و دانشجو در فرآیند یاد گیری فعال میشوند . 7- تجربه در فرآیند یاد گیری نقش اول را دارا میباشد .لذا بر آزادی و استعداد خلاقه یاد گیرنده تکیه می گردد. فعالیتهای یاد گیری مبتنی بر تحقیق و پژوهش می باشد. در ضمن تجربه های خاص هر دانش آموز در محیط زندگی ، نیز در فر آیند یاد گیری نقش می یابند و محیط مدرسه و دانشگاه و محیط بیرون از آن بند از بند گسسته و غیر مرتبط با یکدیگر نمی شوند. 8- بر اساس این سیستم ، در سر کلاس درس ، بعلت آنکه بنا بر بحث و گفت و شنود است ، دانش آموز و دانشجو ، فرا می گیرد که بجای به حافظه سپردن مطالب ،بهتر استدلال کند و معلم و یا استاد به رفتار و شیوه بیان و محتوای مطالب ارائه شده از طرف یکایک دانش آموزان و دانشجویان ، توجه نشان میدهد. و یاد گیرنده را برای مشارکت در یاد گیری و حتی تدریس به بقیه ، تشویق میکند. 9- بر اساس این دیدگاه ، تکیه آموزش بر مساله ای است که باید شناخته و حل شود . یعنی یاد گیرنده با مساله ای مواجه می شود و به یاد گیری میپردازد تا آن را حل کند. لذا ، بگاه ورود به کار و در مسئولیتهای شغلی ، با سهولت بیشتری از عهده حل مسائلی که پیش می آیند ،بر می آید. 10- در این دیدگاه ، تکیه دانش آموز و دانشجو از معلم و استاد بر داشته می شود. یاد گیرنده بطور روز افزون ، خود جهت یاد گیری را تعیین میکند . یعنی با اعتماد به ارزشمند بودن تجربه و اعتماد به توانایی خود ، فرا می گیرد که در جهت رشد خود قدم بردارد و متکی به خود باشد . 11- برنامه های تحصیلی و آموزشی، در این دیدگاه ، انعطاف پذیرند و با توجه به نیاز های افراد به یاد گیری ، انتخاب و در باره آن مابین معلم و استاد و دانش آموز و دانشجو بر اساس شور ، بحث و گفتگو صورت می گیرد. 12- تشخیص مواد و تنظیم برنامه آموزش و پرورش ، با دو طرف است . یاد گیرنده و تسهیل کننده یاد گیری ، هر دو ، نظر میدهند. 13- ارزش گزاری کار نیز با دو طرف است . یعنی یاد گیرنده نیز در ارزش گیری به کار خویش شرکت میکند و به نوبه خود حق دارد به ارزیابی معلم و استاد خویش بپردازد. 14- بعلت رشد حس اعتماد به نفس در نزد دانش آموز و دانشجو و از آنجا که در کلاس درس ، همه مغز ها فعالند و محیط ، محیط گفت و شنود است ، دانش آموز و دانشجو ، مهارتهای لازم را برای فعالیتها و نقشهای آتی در اجتماع ، فرا میگیرند. 15- و از آنجا که در این سیستم کلیه سازمان دهی ها و مدیریتها در سطح مدرسه و دانشگاه بر اساس مشارکت و تولید تنظیم می شود ، دانش آموز و دانشجو فرهنگ مشارکت را در خارج از حوزه مدرسه و دانشگاه ، یعنی در خانه، در محیط کار ، در فعالیت حین فراغت ، تا مسائل اجتماعی و سیاسی ، تعمیم می دهد و دانش آموز و دانشجو پس از اتمام دوران تحصیل ، شخصی مسئول ، توانا ، مباحثه گر ، منتقد ، سازنده ، خود انگیخته ، پر شور و ... خواهد شد که در ساختن کیفیت و کمیت حال و آینده خود، نقش اول را بازی میکند.
اکنون در ایران، هر ساله میلیونها کودک سرشار از حس کنجکاوی و خود انگیختگی که آماده اند از نقطه نظر جسمی و فکری از راه کشف حقیقت با جهان شگفت آشنا گردند ، به مدارس وارد می شوند و در طول 12 سال، به زعم نگارنده ، اغلب به شیوه غلط آموزش میبینند و قوه تفکر و توان خود انگیختگی ، ابتکار و خلاقیت ، بمرور در آنها می خشکد .تنها راه و روشی که در دسترس میابند ، دست یابی به علم از طریق انباشت هر چه بیشتر ذهن با محفوظات است . آنهم اطلاعاتی پراکنده و اغلب نا مربوط با واقعیات و نیاز های زندگیشان ! جوانی عاجز از فعالیت خود جوش و ترسان از تجربه که قادر به بیان افکار و احساسات خود نمی باشد ، پای به محیط آموزش دیگری بنام دانشگاه و یا به تعبیر دیگر "دبیرستان بزرگ " می نهد . در دانشگاه از نظر کیفیت آموزش ، تفاوت چندانی ، با دبیرستان نمی یابد ( در شماره های آینده مستندات این نظر خود را ارائه خواهم داد )اینجا نیز ، کارش افزودن بر حجم محفوظات است . فارغ التحصیلان این " دبیرستانهای بزرگ " خود به یکی از معضلات بزرگ کشور تبدیل میشوند. مدرک در دست ، با سطح توقع بالا ، وارد " بازار کار " میگردند. اما بازار کار بعلت ضربه سهمگینی که رژیم بر اقتصاد کشور وارد آورده است ، توانایی جذب آنان را نداردو اینگونه است که سالی 180 هزارتحصیل کرده های دانشگاههای کشور ، ایران را ترک میکنند! در شماره ای آینده با استناد به آمار و نظرات معلمان و استادان کنونی بر ما آشکار میگردد که کیفیت آموزش و پرورش در ایران بر مبنای کدام یک از دو دیدگاه فوق است . ادامه دارد |