اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
بایگانی |
28 مرداد 1357 و سينما رکس آبادان بخش سوم شيدا نبوى حرفهای تکبعلیزاده در چهارده جلسهء دادگاه مسايل بسياری را روشن کرد. هر چند که مقامات دادگاه و مسئولان مملکتی به انحاء مختلف سعی میکردند او را از گفتن حقايق و بردن نام اشخاص بر حذر دارند، با اينهمه حقايق بسياری که از زبان او بيان شد، عاملان و آمران اين فاجعهء تکاندهنده را به مردم شناساند. در جريان اين بازپرسيها معلوم شد که: «مدت هشت ماه بعد از آتش زدن سينما که پنج ماه آن را بايد قبل و بقيه را بعد از انقلاب به حساب آورد، حسين تکبعلیزاده با مسئولان جديد مملکت در ارتباط بوده است. ابتدا قرار بود به خارج از کشور فرستاده شود. برای همين، به اتفاق يک پاسدار به نام حبيباللـه بازيار که او هم به دادگاه احضار شد، به اصفهان میرود، با دفتر آيتاللـه خادمی و آيتاللـه طاهری تماسهايی میگيرد و از آنجا به اتفاق همان پاسدار به تهران و به دفتر کار هاشم صباعيان میروند. البته همهء اين مسايل در دادگاه سربسته و مبهم بيان میشود ـ رئيس دادگاه و پاسدار همراه تکبعلیزاده سعی کردند وانمود کنند که او فردی بيکار و نيازمند بوده و آنها میخواستهاند به او کمک کنند و از فعاليتهای او اطلاعی نداشتهاند. در جريان دادگاه رابطهء محمد رشيديان، از طراحان اصلی اين جنايت، با محمد کياوش آموزگار فقه و عربی در زمان شاه و نمايندهء اهواز در مجلس بعد ازانقلاب، مشخص میشود، و اينکه رشيديان کميتهء شمارهء ۴۸ انقلاب را در مقر فرماندار نظامی سابق تشکيل میدهد. همچنين روشن میشود که رئيس دادگاه يعنی موسوی تبريزی در همان ماههای اول انقلاب در ارتباط با افراد نامبرده به تأسيس حزب جمهوری اسلامی در اهواز میپردازد. همهء شواهد مطرح شده در دادگاه نشان میدهد که اين افراد در روزهای آتشسوزی با هم در ارتباط بودهاند و بعد از انقلاب و در جريان تشکيل دادگاه ويژهء سينما رکس توطئهگران و برنامهريزان اين آدمسوزی پستها و مشاغل مهم مملکتی را اشغال کرده بودند. در گزارش شاهد نزديک فاجعهء سينما رکس، که در انقلاب اسلامی در هجرت هم چاپ شده است، روابط دستاندرکاران اين حوادث و مجريان آن، در دوران قبل از انقلاب با هم، با ساواک، با محافل مذهبی و... شرح داده میشود. او مینويسد که رئيس دادگاه و ديگر دستاندرکاران سعی میکردند گناه اين جنايت را به گردن ساواک و موجوداتی موهوم بيندازند. رئيس دادگاه که نمیتوانست نشستها و جلسات و برنامهريزيهايی را که حسين تکبعلیزاده در دادگاه عنوان کرده بود، تکذيب کند، عاملين اصلی را تبرئه کرد. او گفت آقای رشيديان چون آموزگار بود، اين طرح را با يکی از شاگردانش به نام ميرسفيانی در ميان گذاشته و همو بوده که موضوع را در اختيار ساواک قرار داده و ساواک از اين موضوع آگاه بوده و طرح را در ابعادی وسيع اجرا کرده است! در آن هنگام، میگفتند سرتيپ رضا رزمی رئيس شهربانی وقت، عامل آتش زدن سينما بوده است، می گفتند او درهای سينما را زنجير کرده و کسانی را که میخواستهاند از ساختمان بيرون بيايند به درون رانده است و در تأئيد اين حرف، شاهدی هم درست کردند به نام علی محمدی، متولی مسجد اصفهانيها که گفت: «من خودم زنجير را روی در سينما ديدم و میخواستم با ماشين به در بکوبم و آنرا خراب کنم اما مأمورين شهربانی نگذاشتند». در حاليکه در دادگاه، شاهدان واقعی ماجرا خلاف اين را شهادت دادند. در گزارش شاهد عينی میخوانيم: «شهناز قنبری يکی از افرادی که در اولين لحظهء حريق به داخل راهرو رسيده بود، در دادگاه گفت من از در اصلی سينما بيرون آمدم و در سينما با زنجير بسته نبود. مرد ديگری نيز که کودک خردسالش را در آن لحظه به دستشويی برده و با ديدن شعلههای آتش خود و فرزندش را از در اصلی سينما به بيرون رسانده بود، هميگونه شهادت داد. صرافی بازپرس دادسرای آبادان نيز که همان شب گذارش به خيابان شهرداری افتاده بود و در لحظات اول حادثه به جلو سينما رکس میرسد در دادگاه سوگند خورد و گفت موقعی که من رسيدم زنجيری روی در سينما نبود. شاهد ديگر، جوانی بود که خود را از پنجرهء دستشويی سينما به خيابان انداخته و پايش هم شکسته بود، او گواهی داد که چون شعلههای آتش از توی راهرو زبانه میکشيد، خودم را به خيابان انداختم. پايان کار دادگاه سرانجام دادگاهی که تمام اعضای هئيت رئيسه و دادرسان و رئيس دادگاه و دادستان آن در وجود دو نفر؛ حجتالاسلام موسوی تبريزی و يکنفر ديگر، خلاصه میشد متهمان را محاکمه و محکوم کرد. متهمان اين دادگاه نه وکيل مدافع داشتند و نه هئيت داوران که دربارهء جرمشان داوری کند. تمام ايران چشم به اين دادگاه دوخته بود تا شايد مجرمان واقعی را بشناسد، و دادگاه در ميان بهت و حيرت همگانی از اينهمه بيعدالتی، بعد از چهارده جلسه، رأی خود را صادر کرد (۱۵شهريور): شش نفر از متهمين به مرگ و بقيه به حبسهای گوناگون محکوم شدند. اعدام شدگان: ۱ـ حسين تکبعلیزاده، متهم رديف اول که به اعتراف خودش يکی از عاملين آتشسوزی بود. او در دادگاه جسارت زيادی به خرج داد و حقايق بسياری را بيان کرد. ۲ـ ستوان بهمنی افسر شهربانی آبادان. او چند روز قبل از واقعه به مرخصی رفته و همان روز به آبادان بازگشته و هنوز هم در مرخصی بود. او در خانهاش بود که يکی از مأموران ادارهء راهنمايی و رانندگی از جريان با خبرش میکند. ستوان بهمنی خود را به محل سينما و به جمع مأموران شهربانی میرساند و همراه ديگر مأموران شهربانی و آتش نشانی سعی میکنند آتش را مهار کنند. موسوی تبريزی در دادگاه تأکيد میکرد که مرخصی رفتن ستوان بهمنی در اين مدت و آمدنش در همان روز با نقشهء قبلی بوده! نويسندهء مسببين واقعی...: «مدتی بعد از واقعهء سينما رکس، حجتالاسلام موسوی تبريزی در مسجد اصفهانيهای آبادان به منبر رفته بود و در پايان سخنرانی و موقع خارج شدن از مسجد سوار بر ترک موتورسواری میشود، عبا و عمامهاش را در دست میگيرد و به طرف خرمشهر حرکت میکنند. در بين راه، نزديک فرودگاه، ستوان بهمنی به آنها دستور توقف میدهد و آنها توجه نمیکنند و نمیايستند. ستوان بهمنی يك تير هوايی شليك میكند و آنها را تعقيب میكند. سرنشينان موتور توقف میكنند. ستوان بهمنی موقعی که به آنها میرسد يک سيلی به گوش حجتالاسلام موسوی تبريزی میزند و به نحوی زننده به او اهانت میکند. همين امر موجب کينه در دل حجتالاسلام موسوی تبريزی میشود و در روزهای برپايی دادگاه سينما رکس (به دنبال دستگيری مسببين احتمالی)، ستوان بهمنی دستگير میشود و در دادگاه به ناحق، به اتهام شرکت در واقعهء سينما رکس به جوخهء اعدام سپرده میشود» (مسببين واقعی...، ص. ۲۳). ۳ ـ علی نادری، صاحب سينما رکس. او بيش از ۶۰ سال داشت و در تهران زندگی میكرد. جرم او را به بی توجهی به امکانات ايمنی ساختمان ذکر کردند. ۴ـ اسفنديار رمضانی، مدير سينما رکس. اتهام او در دادگاه، سوء مديريت و سوء استفادهء شغلی، بی توجهی به وضع ايمنی سينما و بی مبالاتی و عدم استخدام کادر مجرب برای خدمات سينما و عدم احساس مسئوليت در قبال جان مشتريان ذکر شد. ۵ ـ سياوش امينی آلآقا، سرهنگ شهربانی و رئيس اطلاعات شهربانی آبادان. وی که متخصص ضدخرابکاری بود، بلافاصله بعد از اطفای حريق برای تحقيقات در پيرامون واقعه و کشف آثار جرم و وسايلی که در اين حريق به کار گرفته شد، به داخل سينمای سوخته شده میرود. بعد از چند نوبت کنکاش و جستجو بدون دستيابی به آثار و علايم |