اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
بلاموضوع کردن نقش پراهمیت فعالین درتقویت وانکشاف مبارزه و جنبش نیست.هم چنانکه رویکرد دیگر،با نشاندن مبارزه خود وهم مسلکان خود، به جای مبارزات توده ای که جایگزین ناپذیراست، درعمل راه را برای سرکوب آسان هم فعالین و پیشروان و هم خود جنبش هموارمی کند.وحال آنکه روئین تن شدن جنبش وفعالین ازیکسو ونشانه گرفتن پاشنه آشیل رژیم برای ازپادرآوردنش ازسوی دیگر، باپیوند تنگاتنگ آندو گره خورده است.بدیهی است که دراین جا اصلا سخن برسرمبارزه بدون دستگیری و زندان و شکنجه وانواع ناملایمات دیگر نیست که بدیهی است بدون پرداختن چنین هزینه هائی پاگرفتن جنبش انقلابی و سرنگونی حکومتی هارووحشی هم چون جمهوری اسلامی قابل تصورنیست.بلکه بحث درپیوند و ضرورت گره خوردن مبارزات وجان فشانی های فعالین و بدنه باهم است تا اولادریزچتر حمایتی جنبش توده ای ضرب وشتم وانهدام فعالین به حداقل خودبرسد و ثانیا،درمتن حرکت جنبشی با دستگیری و حذف یک نفرعملاچندین نفر بازتولید شده و امرمحاصره رژیم دچارگسست نشود.و ثالثا جنبش با تلفیق خشم وآگاهی، لحظه ها وافق ها وسازمان یافتگی و روشنائی، ودرغیاب فعالین آگاه خود، دچارسیکل معیوب ناکامی های گذشته –ازاین استبداد به آن استبداد-نشود.درتجربه انقلاب بهمن که نشاندهنده اوج نابهنگامی و جدائی جنبش ازفعالین آگاه بود، شاهدبودیم که دربحبوحه فراشد انقلاب وحساسترین لحظه های عروج آن، درحالی که صدها و هزاران تن ارفعالین فداکار وصادق درزندان ها قرارداشتند، وبویژه درخلاء وجود فعالین چپ و رادیکال،این نیروهای روحانیت و نیروهای لیبرال و واپس گرا بودند که توانستند همچون میوه چینان فرصت طلب، باسهولت تمام کنترل جنبش ونبض آنرا دراختیارخود بگیرند. می دانیم که شعار"اتحاد، مبارزه ، پیروزی"،ازدیرباز یکی ارشعارهای راهبردی 16 آذروجنبش دانشجوئی دربرابراستبدادهای حاکم بوده است.گرچه درگذرزمان درک ما ازمبارزه واتحاد وپیروزی بسی تعمیق یافته و دیگرنه اتحاد را به معنای آن یکانگی و یکدستی گذشته و همه باهم می دانیم و نه نوع مبارزه ومعنای پیروزی را با افق های محدود گذشته می نگریم.بااین همه و صرفنظرازتحولاتی که دردرکمان نسبت به هر کدام ازاین مقولات رخ داده،اما شعارفوق هم چنان اهمیت خود راحفظ کرده است.چرا که درکناراختلافاتمان وچندگونه گیمان وطیف بندیمان،اما استبداد بی امان واختناق آور وسدکننده همچنان قدبرافراشته و با تمام توانش درحال تبدیل کردن دانشگاه ها به پادگان است.درچنین شرایطی جنبش دانشجوئی ناگزیراست که هم چنان به تحکیم صفوف همبسته خود دربرابراستبداد و برای عقب راندن آن بپردازد. مثلا نصب دوربین های جاسوسی برای کنترل دانشجویان دردانشگاه ها، چپ وغیرچپ نمی شناسد و همه آزادیخواهان و مبارزان ضداستبدادی را به یکسان مورد فشار و تهدید قرارمی دهد. بنابراین برای ایجاد محیط امن وسالم برای فعالیت وبرای آنکه بتوانیم نفس بکشیم، وبرای تأمین وحفظ حریم امن دانشگاه،لازم است که با اتکاء به نیروی جمعی امان، به جنگ دوربین های جاسوسی برویم وبا اتکاء به آن دانشگاه ها را ازجرثومه ها و نهادهای رنگارنگ رژیم پاکسازی کنیم. یا همانطور که دربرگزاری مراسم 16 آذردانشگاه تهران شاهدبودیم گشت های امنیتی رژیم تبه کار،با زبرپاگذاشتن کامل حرمت دانشگاه،مست ازباده قدرت،حتا باایجاد گشت های داخل دانشگاهی ودستگیری ودست بندزدن به دانشجویان به آدم ربائی وبگیروبه بند پرداختند. آیا برای مبارزه با چنین تبه کارانی بجزروی آوری به نیروی همبسته دانشجوئی می توان عامل بازدارنده دیگری سراغ گرفت؟ وهمین طوراست درمورد تأمین فضای لازم برای انتشار نشریات و ایجاد تشکل ها و تحقق خواست های صنفی ومبارزه علیه تبعیض جنسی و…. که بدون یک جنبش ومقاومت توده ای وسراسری دانشجوئی دست یابی به آنها ناممکن است. بدیهی است که با داشتن چنین گستره ای افق دید ما صرفا به برپاکردن چند پرچم و پلاکارد توسط این یا آن طیف معین،تحت هرشرایطی و بهرقیمتی محدود نمی شود.بلکه لارم است که روزدانشجو را تبدیل به صفوف همبسته دانشجوئی وحضورپرشکوه آنان کنیم.وبیش ازآن این قدرت جمعی رامعطوف به مبارزه مداوم علیه اختناق و رنج هرروزه ای بکنیم، که بردانشجویان اعمال می شود.یعنی تکیه به آن نیروی مقاومت توده ای بالقوه سراسری وتعیین کننده ای که تنها نیروی آلترناتیو دربرابر فشارهای سهمگین رژیم درمحیط های دانشجوئی بشمارمی رود.که البته پذیرش آن الزامات و مسئولیت پذیری بیشتری دربرابرجنبش را ازسوی همه گرایشات بویژه گرایش های مدعی چپ و سوسیالیسم می طلبد. بنابراین می توانیم مطمئن باشیم که تقویت صفوف جنبش دانشجوئی یا شقه شقه کردن آن شاخص مهم وراستینی است برای سنجش میزان وفاداری به پیام اصلی 16 آذروجنبش دانشجوئی و ارزیابی ازمیزان مسؤلیت شناسی هرفرد وهرگرایشی ازهرطیف دانشجوئی.بخصوص باید تأکید کرد درنزدنیروهای چپ و سوسیالیستی دفاع ازمنافع و مطالبات عمومی جنبش وقرارندادن مطالبات و منافع اخص خود دربرابرآن، همواره ازاهمیت اصولی برخورداراست. آیا برگزاری 16 آذر امسال بویژه درتهران و ازسوی دانشجویان چپ ورادیکال نشانی ازچنین بلوغی با خودداشت؟.میدانیم که برخلاف سال گذشته، امسال، برگزاری آکسیون های دانشجوئی وازجمله مراسم 16 با انشقاق جنبش دانشجوئی وطیف بندی های راست وچپ ازیکسو وانشقاق صفوف گرایشات چپ ورقابت های درونی آن برای کسب فرادستی برجنبش دانشجوئی ازسوی دیگرهمراه شد. بطوری که حتا موازین بدیهی و اولیه نظیر توافق حول تعیین زمان ونحوه برگزاری این مراسم ازسوی قاطبه نیروهای چپ، تحت الشعاع چنین اختلافاتی قرارگرفت.بی شک دروجه نخست شکاف نقش جریانات متمایل به لیبرال ها و اصلاح طلبان درداخل دانشگاه برجسته بود.اما درشرایطی که بدنه دانشجوئی وطیف گسترده ای ازآن هنوز قادرنبود دربرابر منازعات درحال شتاب، قضاوت و موضع روشنی داشته وبه عنوان عامل فشارمؤثردرپس زدن فرقه گرائی عمل کند،نحوه موضع گیری نیروهای چپ نیز در دامن زدن جدائی زودرس فوق وسرگردانی وانفعال بدنه دانشجوئی بی تأثیرنبود. درحالی که نیروهای چپ اگرسنجیده ترعمل می کردند می توانستند با تکیه به فشاربدنه، نیروهای راست را برسردوراهی عقب نشینی ازادعاها وتوقعات نابجای خود ویا منزوی شدن هرچه بیشتردرنزد بدنه سوق دهند.بدترازآن،نیروهای چپ دردرون خود نیزبا عمده کردن رقابت ها واختلافات ،قادرنشدند برای برگزاری یک 16 آذرمشترک باحضورهمه نیروهای مدافع و یا متمایل به چپ دریک صف همبسته عمل کنند. بی شک نتیجه این گونه عملکرد،آنهم در شرایطی چنین حساسی نه فقط می تواند به برآمد جنبش دانشجوئی که درنخستین گام های خود قراردارد، آسیب بزند و بدنه را دربرابراین گونه رقابت ها بی تفاوت ومنفعل کند،بلکه می تواندبراعتبارنیروهای چپ درمیان دانشجویان لطمه وارد کرده وبرروند بالندگی و گرد آوری نیروازجانب آنان آسیب های جبران ناپذیری وارد کند. بی شک برگزاری 16 آذرازسوی نیروهای چپ،آنهم درفضائی چنین دشوار وسنگین،علیرغم همه کاستی ها و خطاها، قابل ستایش وخاطره ای بیادماندنی است.اما نباید فراموش کنیم که اولادامنه آن دردانشگاه تهران باتوجه تعداد دانشجویان وسابقه برگزاری این نوع مراسم چندان زیادنبود و جالب است درشهرستانها باتوجه نقش کمترفرقه گرائی ها و رقابت های درونی درمقایسه با تهران ازابعادنسبی بیشترو دامنه باشکوهتری برخورداربود وثانیا دقیقا بهمین دلیل نمی تواند الگوی مناسبی برای برگزاری 16 آذرو برپائی جنبش دانشجوئی باشد. درحقیقت 16 آذربیش ازآنکه درخدمت ابرازوجود جنبش دانشجوئی باشد،بیش ازآن درخدمت اعلام موجودیت این یا آن طیف قرارگرفت. وهمانطورکه درسطورزیرین اشاره خواهیم کردامری که تنها یکی ازمولفه های بلوغ جنبش دانشجوئی بشمارمی رود.ازاین رو خطاست اگرکه ارزیابی مان ازمیزان موفقیت آمیزبودن برگزاری 16 آذرامسال را صرفا با آنچه که اتفاق افتاد،توضیح دهیم.روشن است، صرف نظر |