اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
بایگانی |
روستايشان برود. اکنون از سرنوشت او خبري ندارم. با فرهاد صحبت كردم كه او نيز از روستاي تنگه راه و همان آشنايي بود كه پدرش اكنون در زندان است. او در مورد زنان تركمن و ازدواج هاي اجباريشان بسيار متاسف است. و به دنبال راهكارهايي براي ايجاد حق انتخاب بين دختران تركمن مي باشد تا نه تنها حق انتخاب هر تركمني را داشته باشند بلكه بتوانند با هر پسري از هر مليتي با شناخت و آگاهي كامل ازدواج كنند نه فقط با عشيره خود. وي مي گويد واكنش هاي منفي در اين مورد به دليل كم بودن آگاهي هاي فرهنگي، حتي در بين دختران تركمن، بسيار مشاهده مي شود. ولي آنها نيز زماني كه اين موقعيت برايشان پيش بيايد به هر طريق ممكن مي خواهند به خواسته خود برسند. ولي متاسفانه تنها راهي كه در پيش رويشان باقي مي ماند فرار است مگر آنكه فبل از آن خودكشي كرده باشند!! او مي گويد مارال هم، به دليل آنکه در موارد مشابه خ، ديده بود كه فرار جواب داده است با وجود ريسك بالايي كه اين عمل براي او داشت، دست به اين كار زد. براي او ديگر مهم نبود كه برادرش پيدايش كند و كتكش بزند و يا حتي او را بكشد بلكه زندگي با منصور، كسي كه به او هيچ علاقه اي نداشت، تنها چيز ناممكن در ذهنش بود.طبق تعاريف موجود، جامعه ترکمن بافتي سنتي دارد. به نظر اميل دورکيم، گروه ها براساس درجه يکپارچگي شان از هم ديگر متمايزند. يعني اينکه برخي از گروه ها بر اعضاي خود تسلط کامل دارند و آنها را در چارچوب گروهي شان کاملا يکپارچه مي سازند. مارال در صحبت هايش به خودكشي دختران تركمن اشاره كرد. اين نوع خودكشي ها در الگويي كه دوركيم ارائه مي دهد در جوامعي با وجدان جمعي و يكپارچگي بسيار بالا به چشم مي خورد. رابطه اي كه بين حكومت ها و قوم ها در ايران وجود داشته ، همواره يك رابطه از بالا به پايين بوده است. آنها در سياست گذاري ها داخل نمي شوند. زبان و فرهنگ آنان مورد تهاجم اكثريت فارس ايران قرار گرفته است. اين گونه رفتارها بدون بروز عكس العمل از سوي قوم ها، نبوده و آنان دائما با حكومت مركزي درگيري داشته اند. كردها و تركمن ها در ميان ديگر اقليت هاي قومي بيشترين درگيري را داشته و بيشترين آسيب ها را از حكومت مركزي ديده اند. و به همين دليل همواره بيم آن مي رفته تا خودمختار شوند. مردم تركمن بيشتر در نواحي شمال شرقي ايران در استان گلستان متمركزند. وقتي به عنوان مهمان به آنجا برويد برخورد بسيار خوبي با شما خواهند داشت و حتي خيلي از تعصباتشان را كنار مي گذارند طوري كه اصلا به نظر نمي آيد مردمي با چنين تعصبات سختگيرانه اي باشند. اكثريت مردم تركمن سُني هستند و يكي از دلايلي كه همواره در حاشيه بوده اند و به آنها خشونت اعمال شده مذهب آنها است، زيرا ايران با اكثريت شيعه، نسبت به سني هاي كشور خود اجحاف زيادي روا داشته است. قوم ترکمن مانند ديگر اقوام ايران (بلوچ ، كرد، لر ، آذري و..) قومي متعصب و پدر سالار مي باشد. اين قوم تا حدودي در حال گذار از پدر سالاري به مردسالاري مي باشد. با وجود آنکه خانواده ها هم چنان گسترده اند ولي اين مدل خانواده بسيار نسبت به گذشته تحليل رفته است. بسياري از پسران اكنون آزادي هاي خود را كسب كرده اند. و ديگر ازدواج هاي برون همسري عواقبي چون محروميت از ارث را براي آنان به دنبال ندارد. و خيلي از رسوم مانند اينکه پسر شغل پدر خود را ادامه دهد، در بين آنها به عنوان يک سنت غير قابل اغماض نيست. هم اکنون به علت فقر اقتصادي و بي کاري حاکم بر نواحي شمالي ايران، آنها مجبور به مهاجرت به شهرهاي بزرگ مي باشند و دانشگاه نيز تا حدودي در اين امر دخيل بوده . زيرا به علت کمبود دانشگاه در آن حوالي، تجربه بودن در دانشگاه ها و به همراه آن شهرهاي بزرگ را کسب کرده و بيشتر بين خود و سنت هايشان فاصله را درک مي کنند. البته روند حرکت دختران ترکمن در اين زمينه، به دليل سنت هاي غير قابل گذري که دستهايشان را بسته، بسيار کندتر است. آنها قربانيان اصلي در انزوا ماندن قومشان هستند. زنان ترکمن در تبعيض مضاعف به سر ميبرند؛ تبعيض قومي و تبعيض جنسيتي. آنان عموما از تحصيل محرومند. حق كار خارج از خانه را ندارند. و بسياري كه توانسته اند دبيرستان خود را به پايان برسانند به دليل خارج بودن دانشگاه از پيرامون موطنشان، از رفتن به دانشگاه محروم گشته اند. «دختران، پس از ازدواج طبق رسوم تركمني، بايد از همهي مردان خانوادهي شوهر و حتي از زنان آنها مثل مادرشوهر، خاله و عمهي شوهر تا زمان بچهدار شدن رو بگيرند و جلوي آنها ساكت باشند. اين دختران همگي دوست دارند درس بخوانند و كارهاي ديگري به جز قاليباقي و بچهداري انجام دهند. به شهر بروند و زندگي ديگري داشته باشند. زن تركمن به دليل كار زياد و زندگي سخت به سرعت شكسته و فرسوده ميشود. و خشونت عليه زنان تركمن هم چون زنان تمام اقوام و نيز قوم فارس مسئلهي مشترك تمام زنان در ايران است. زن تركمن براي حفظ رسوم و هويت قومي تركمني مجبور است مدام لباس تركمني به تن داشته باشد در حالي كه مردان بهويژه مردان جوان در بسياري مواقع لباس عمومي مردان ايران را به تن دارند و فقط در مواقع جشنها و مراسم ويژه لباس تركمني ميپوشند۱».بنابراين، امثال مارال به سختي قادرند موقعيت خود را تغيير دهند. زيرا از يک سو سنت هاي دست و پاگير قومي و از سوي ديگر قوانين مدني ايران که مرد را رئيس و به گونه اي صاحب اختيار زن دانسته و در يک کلام بر چنين تبعيضاتي صحه مي گذارد آنها را احاطه کرده است. البته جسارت هايي چون فرار مارال، که نمونه هاي آن امروزه در ترکمن صحرا زياد يافت مي شوند بسيار تاثير گذارند ولي خود با آسيب هاي جدي روبرو هستند (آسيب هايي که دختران فراري مي بينند دائما در مقالات، تحقيقات و رسانه ها بيان مي شود). شايد اين خود شکلي از جنبش زنان در ايران باشد که در سرزمين ترکمن ها به وجود آمده. معضلي که به صورت حاد در ترکمن صحرا وجود دارد گريبان ديگر زنان ما را نيز گرفته. وقتي به راحتي در قانون مدني ايران ماده ۱۰۴۳ بيان شده: «نكاح دختر باكره اگرچه به سن بلوغ رسيده باشد، موقوف به اجازه پدر يا جد پدري او است و هر گاه پدر يا جد پدري بدون علت موجه از دادن اجازه مضايقه كند، اجازه او ساقط و در اين صورت دختر مي تواند با معرفي كامل مردي كه مي خواهد با او ازدواج نمايد و شرايط نكاح و مهري كه بين آنها قرار داده شده، پس از اخذ اجازه از دادگاه مدني خاص، به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نمايد»در واقع مجوز چنين رفتاري را به پدران اين قوم داده است. طبق اين ماده مارال با وجود آنكه به سن قانوني رسيده نمي تواند براي خود تصميم بگيرد. و معلوم نيست قانونگذار چگونه توانسته درك كند كه همه پدران و جدهاي پدري صلاحيت فرزندانشان را تشخيص مي دهند و برعكس همه دختران صلاحيت چنين امري را براي خود نمي توانند تشخيص دهند. درجايي كه قانون، گذر كرده يعني زماني كه پاي دادگاه را به ميان مي كشد اصلا در نظر نمي گيرد كه دختران روستايي چون مارال به سختي مي دانند چگونه بايد از دادگاه اجازه بخواهند. چرا بايد قانون به گونه اي باشد كه براي يك عده اصلا قابليت استفاده نداشته باشد. آيا قانونگذار از ازدواج هاي اجباري كه در قوميت ها و حتي در شهرهاي بزرگ اتفاق مي افتد بي خبر بوده. آيا به جاي اينكه حامي مظلوميت دختران ما باشد حامي پدرسالاري مقتدر در ايران مي باشد. NGO ها، پژوهشگران و فعالين حوزه زنان در ايران، بايد بافت اقوام ايران را بشناسند و اولويت خواسته هاي زنان اقوام ايران را درک کنند. بدون شناخت اين خواسته ها، نمي توان ادعا داشت که زنان ايران چه مي خواهند. در واقع نبايد خواسته هاي زنان شهري و متعلق به قشري خاص را به بقيه تعميم داد. در ايران اکثر گروه ها سعي در تعديل قوانين و يا ساختارها از بالا به پايين را دارند در صورتي که به حرکتي همسو نياز است يعني ساختارهاي عيني به همراه ساختارهاي ذهني بايد تغيير يابند. تغيير قوانين تبعيض آميز بسيار موثر است ولي تمام کار نيست. بايد بدانيم که بافت سنتي جوامعي چون جامعه ترکمن با تغيير ارزش ها و معاني، تعديل مي يابند. و ارزش هاي شان، هم بوسيله سنت پدر سالاري آنها و هم بواسطه قوانين و ديگر ساختارهاي عيني بازتوليد مي شوند. |