ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

برای سخنرانی "مسعود" در امجدیه آماده میشدیم و "آذر" در موضع مسئول نهاد دانش آموزی متواضعانه در کنار ما بخشی از کارها والزامات گردهمایی را سر و سامان میداد... چقدر دوستش داشتیم.در کنار آذر، "اشرف" با همان چهره محجوب و زیبایش آرمیده بود.

او باز هم در صف اول بود، اینبار در صف مقدم جانفشانی در راه آزادی مردم ومیهن اسیرش... ای به خون خفته عزیزان به شما باد سلام ... پاهایم جلوتر نمیرفت، دلم تاب نمیاورد، نمی خواستم ناخودآگاه عکس العملی نشان دهم.

در مقابل سردار و یارانش سر فرود آوردم و در سکوت از صمیم قلب ادای احترام کردم و خودم را در صف بچه ها گم کردم؛ چه لحظات تلخی بود...لاجوردی مثل یک دلقک، اینطرف و آنطرف می رفت و می گفت: ببینید رهبرانتان را، دیگه سازمانتان تمام شد، موسی را ببینید...اشرف را ببینید...

او مثل همه دیکتاتورها، اشتباه محاسبه اساسی داشت، او فکر میکرد این نمایش، روحیه بچه ها را تخریب می کند و باعث ایجاد یآس و نا امیدی در ما می شود. اما اتفاقآ آن صحنه برای زندانیان، عامل و انگیزه مهمی شد برای سالها مقاومت در مقابل وحشیانه ترین سرکوبها که در پیش داشتیم.

 اتوبوس در شهر به پیش می رفت، پرده های اتوبوس کشیده و بسته بود، اما از لای آنها می شد بدور از چشم پاسدارها، بیرون را دید. مردم، خسته و سردر گریبان در ترافیک تهران...

ماهها بود که خیابانها و مغازه ها را ندیده بودم. گویی چهره شهر را غم گرفته بود، لبخندی روی لبها نبود. روی همه دیوارها شعار جنگ بود و مرگ. بیشتر دلم گرفت، گوشه پرده را ول کردم و سرم را روی صندلی جلویی گذاشتم. صحنه پیکر آن دریادلان روی برفهای بهمن اوین از جلوی چشمانم میگذشت... دلم میسوخت از این همه بیداد زمانه. بهمن ماه بود با بسیاری خاطرات تلخ و شیرین.

یاد پیشتازان جنبش فدایی افتادم که در سیاهکل، با خونشان برفهای بهمن گلگون شد... روزهای پیروزی انقلاب بهمن را به یاد میاوردم که با هزاران امید و آرزو روی برفهای بهمن میدویدم و از شادی اشک میریختم... و حالا سهم نسل ما در این بهمن چیزی نبود جز زندان و شکنجه و اعدام و داغ و درد و دربدری... همانطور که سرم روی صندلی اتوبوس بود به یاد همه عزیزان از دست رفته و آرزوهای برباد رفته ام برای لحظاتی به آرامی گریستم و بعد از مدتها از خجالت چشمهایم درامدم.

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران،

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

hocali.jpg

نفهمیدم زمان چقدر گذشت، فقط  به یاد می آورم که به زندان بزرگی رسیدیم که هیبت و شکل ظاهریش از بیرون هم واقعأ شبیه زندان بود. با دیوارهای بلند و قطور و سیمهای خاردار بر فرازش و البته با نگهبانانی عبوس و مسلح در هر سوی. آنجا زندان قزلحصار کرج بود...

زندانیان ترکمن به مرگ تهدید شدند

سازمان دفاع از حقوق بشر در ترکمن صحرا

بر اساس آخرين خبرهائي که از ترکمن صحرا مي رسد، نيروهاي انتظامي و قوه قضائيه با برخي از زندانيان تحت عنوان "شورشي" برخورد مي کنند. تعدادي از محبوسين ترکمن تهديد به مرگ شده اند. گفته مي شود اين اقدام جهت گرفتن زهر چشم از ترکمن ها انجام مي گيرد که ديگر هيچوقت جرئت اعتراض نداشته باشند.

بنا به يک گزارش ديگر نيز تعدادي از دستگير شدگان را به تهران برده اند. یکماه است از دستگیری ماهیگیران ترکمن سپری شده و لی خانواده هاي زندانيان هنوز هم اطلاعي از سرنوشت آنها ندارند.

دولت جمهوري اسلامي درباره ناآرامي هاي اخير ترکمن هاي ايران تابحال سکوت اختيار کرده و بيم دارد که هر گونه پوشش خبری و اطلاعاتي دراين باره موجب فراموشي زندانيان ترکمن خواهد شد، اما عکس العمل سازمان عفو بين الملل خلاف اين قضيه را ثابت کرده است. محافل بين الملل بخوبي آگاهند که اين فقط ماهيگيران ترکمن نيستند که به قتل مي رسند و سرکوب مي شوند، بلکه ترکمن هاي ايران در جمهوري اسلامي از کمترين حقوق شهروندي و مدني برخوردار نيستند.

سازمان دفاع از حقوق بشر در ترکمن صحرا از مقامات دولتي جمهوري اسلامي ايران تقاضا دارد که با ترکمنان با خويشتنداري رفتار کنند. سزاي مردمي که در اعتراضات چاپاقلي و بندرترکمن شرکت کرده اند شکنجه، اذيت و آزار و حبس نيست. اگر ترکمنها "قصد شورش و قيام عليه دولت" را داشتند، اينگونه با صبر و متانت برخورد نمي کردند. افرادي که شما به عنوان شورشي قصد داريد معرفي کنيد نه کسي را زخمي کرده و نه "پرچم جمهوري اسلامي ايران را به آتش کشيده"، بنابراين ادامه فشارها و دستگيري ها تنها درد مردم را افزايش خواهد داد.

طبق گزارش فعالين حقوق بشر در ترکمن صحرا پرونده بسياري از محبوسين در دادگاههاي گرگان و بندر ترکمن گشايش يافته و قرار است پيش از سفر محمود احمدي نژاد، رئيس جمهور ايران به استان گلستان به کار آنها پايان داده شود.

زندانيان وکيل ندارند و از خانواده هاي آنها حق شرکت در محاکمات دادگاهها نیز سلب شده است. در حال حاضر آنها اميدی به اجراي عدالت در اين دادگاهها ندارند، چونکه در دادگاههائي که تا بحال در خصوص "پرونده هاي حراست دريا" ، "پرونده اوقي دپه" و " اعتراضات اومچالي" تشکيل شده، نيروي انتظامي و مقامات دولتي پيروز شدند و ترکمن ها که قربانی بوده اند به زندان رفتند، جریمه پرداختند و یا شلاق خوردند.

در این خصوص سازمان ما گزارش مفصلی نوشته است از جمله در تاریخ 22 ماه مارس سال 2007 دادگاهی در استان گلستان به 30 نفر ترکمن اهالی اوقی تپه، تنگلی و اینچه برون حکم زندان، شلاق ، جریمه و دیه صادر کرد. حکم اکثریت به قریب این افراد زندان تا 6 ماه ، دیه دویست و شصت هزار تومانی برای هر نفر و جریمه و شلاق بود. در بین محکومین دو نفر زن، امام جماعت و موذن روستا و اعضاء شورا و افراد سالخورده نیز وجود داشتند.

اینبار ولی ترکمن ها با نگراني به اقدامات دولتمردان ايران و مقامات مسئول مي نگرند. همه بايد هشيار باشند و مانع اقدامات فراقانوني گردند. ترکمن ها نگران سرنوشت زندانيان، بويژه آن تعداد از افرادي هستند که تحت عنوان شورشي تهديد به مرگ شده اند.

سازمان دفاع از حقوق بشر در ترکمن صحرا از تمامي نهادها و سازمان هاي حقوق بشر ايراني، بين المللي و تمامي آزاديخواهان و مدافعين حقوق انسان درخواست مي کند که به ادامه حبس ترکمن ها در ايران و تهيد آنها به مرگ اعتراض کنند. سکوت را بشکنيد و از مقامات ايران بخواهيد که زندانيان ترکمن را آزاد کنند.

قبلی

برگشت

بعدی