اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
بایگانی |
زبان، گنجینه فرهنگ بشری واحید قاراباغلی آنچه که هر جامعه را از جوامع دیگر تمییز میدهد, خصوصیاتی است که شناسنامهی فرهنگی آن جامعه به حساب میآید. تاریخ و گذشته تاریخی, وطن و سرزمین نیاکان, باورها, زبان, عقاید, دین و اسطورههای مذهبی, حماسهها, هنر و ادبیات کهن ,نژاد و قومیت و سنن قومی عناصری هستند که “هویت فرهنگی” هر جامعه را میسازند.(۱) آنتا دیوپ انسان شناس, آفریقایی در مقالهای در باره هویت فرهنگی هر فرد مینویسد: هویت فرهنگی هر جامعه به سیه عامل بستگی دارد: تاریخ, زبان و روان شناختی. اهمیت عوامل فوق در موقعیتهای تاریخی و اجتماعی مختلف یکسان نیست. هر گاه این عوامل به طور کلی در یک ملت یا فرد وجود نداشته باشد, هویت فرهنگی ناقص میشود تلفیق موزون این عوامل یک وضعیت ایده آل است. هرگاه یکی از این عوامل تحت تاثیر قرار گیرد, شخصیت فرهنگی جمعی یا فردی تغییر میکند. این تغییرات ممکن است تا آن جا ادامه یابد که موجب یک ” بحران هویتی” شود.(۲ ) زبان نیز یکی از مهمترین ابزار فرهنگ هر ملت میباشد, همانا زبانها و فرهنگهای متفاوت دستآوردهای بشری در هزاران سال زندگی خود بر روی کرهی خاکی و در واقع در بچه هایی متفاوت زبانی , نگرش متفاوت آنها به هستی است, تک تک انها گنجینههی ارزشمندی هستند که مستحق محافظت و شکوفایی میباشد , خداوند متعال در کتاب آسمانی ما مسلمانان چندین مرتبه به اهمیت ” گونا گونی” زبانها و “تعداد اقوام” اشاره نموده و عظمت ان را همسان با خلقت زمین و آسمان نامیده و همه اینها را نشانهای برای دانشمندان میداند هر چند که در پیشگاه عظمتش تنها عامل برتری و تمایز پرهیز کاری و تقواست. همانا زبان نخستین وسیلهارتباطی بین انسانها و رایجترین و کارآمدترین ان در طول قرون متمادی در میان طوایف, اقوام و ملل جهان بوده است. در دنیای امروز زبان دیگر مثل گذشته تنها وسیله ارتباطی ساده بین انسانها نیست, بلکه زبان نشانه هویت و مهمترین عامل در شناسایی موجودیت و مشخصه یک ملت زنده و پویا است، زبان وسیله ای است که انسان توسط آن کاخ فرهنگ و مدنیت خویش را بر پا میسازد و اندیشه و عقیده و ایمان را استحکام میبخشد. از این روست که دانشمندان گاهی از زبان به عنوان کلید شبکههای ارتباطی و گاهی نیز سرمایه فرهنگی یاد می کنند. بنابر قولی مشهور از کادامر وجه اساسی بودن انسان در جهان زبان است. که افراد با تسلط بر آن میتوانند علاوه بر برقراری روابط اجتماعی نوعی هویت ویژه کسب میکنند . ویتگنشتاین یکی از فیلسوفان جهان معاصر جملهای دارد که تعریف زبان را به مراتب روشن تر از همگان ارائه میدهد او در جملهای کوتاه به اندیشهای بسیار بزرگ می پردارد: ”زبان من جهان من است و جهان من زبان من” تاملی مختصر در این جمله اندیشمندانه معانی بلندی از رابطه ذهن و زبان فراهم میآورد. پس هویت فرد چه در سطح قومی و در سطح ملی تا حدود زیادی بستگی به زبانی دارد که او فرا میگیرد. وقتیکه از حفظ, تقویت و توسعه فرهنگ یک جامعه سخن به میان میآید, زبان به عنوان یک عامل اساسی مطرح میشود, چرا که زبان در حکم رشتهای است که فرهنگ گذشته و حال را به هم پیوند میدهد. زبان پدیده بیرونی نیست. انسان با زبانش زاده میشود در زبانش سیر میکند, در حریم زبانی خود تنفس میکند, رشد میکند و میمیرد. زبان هر ملت به مثابه ظرف حضور ان ملت در کرهی خاکی است یعنی اینکه برای شناخت ملتی باید زبان او را شناخت. شاید آوردن ضرب المثل معروف فرانسوی که میگوید:” هرکس زبان مادری خود را نداند یک وحشی است.” در اینجا بیجا نباشد. بنابر این امروزه سازمانهای علمی و فرهنگی دنیا سعی در بررسی و محافظت از زبانهای متفاوت و حتی مواظبت از زبانهای قلیلالمتکلم در حال نابودی دارند. چند سالی میشود که جهان روز -۲۱ فوریه اول اسفند شمسی - را در حالی سپری میکند که یونسکو(unescu) بزرگترین نهاد فرهنگی دنیای معاصر ان را روز جهانی زبان مادری نام نهاده است. درک هوشمندانه طراحان این روز در سال پایانی هزاره دوم (۱۹۹۹ و اغاز هزاره سوم- هزارهای که جهان با عزمی تمام به سوی “دهکده” شدن میتابد و نظریهای که مارشال لوهان در اواسط دهه ۹۰ بدان پرداخته بود جامه عمل میپوشد - بیانگر اهمیت فوقالعاده زبانهای متعدد و اقوام متنوع ساکن در این دهکده بیکران است. امه سه رز شاعر سیاهپوست میگوید: ”هر فرهنگی برای اینکه شکفته شود. نیاز به چارچوبی دارد و به ساختمانی که زبان را میتوان در این چهارچوب قرارداد”. زبان را روانشناسان منجمد گفتهاند که با رشد جامعه بسوی تکامل میرود و چون در بعضی جوامع (مانند ایران) زبانهای بومی ازآنجا که دیگر زبان رسمی, اداری, مدرسهای و زبان فکری نیست به قهقرا می رود, و از این رو مانع رشد آن زبان میشود که حتی گاه به نیستیاش تهدید میکند. وقتی فرانسویها قبول نمیکردند که زبان عربی را درالجزایر و زبان ماداگاسکاری زبانهای رسمی باشند و مانع از آن میشوند تا در شرایط دنیوی نوین این زبانها با تمام نیروی بالقوه خود را به فعل درآورند. از این راه به فرهنگ عربی و ماداگاسکاری ضربه می زنند(٣) جان استوارت میگوید :” اگر استعمار بخواهد که ملتی را وابسته خود سازد نخست سراغ هویت و زبان آنها میرود.” , اگر ملتی فرهنگ ( زبان و نژاد و..) خود را از دست بدهد و استحاله و آسیمیله شود همیشه در طول تاریخ مورد استثمار دیگر ملل و فرهنگ مهاجم قرار میگیرد. چرا که استثمار و استعمار اقتصادی و اجتماعی از استثمار فرهنگی آغاز میشود. استعمار گران (فرهنگی…) معمولا” در عصر جدید از حذف فیزیکی ملتی استفاده نمیکنند و همانا از نظریه استعماری هیتلری که میگوید:”بطور کلی برای معدوم و منقرض ساختن یک ملت ( با تمامی عقاید و فرهنگ مربوط اش) تنها کافی است زبان آن ملت و قوم از بین برده شود! ” بهره میجویند. دکتر علی شریعتی در کتاب ” خودآگاهی” در باره استعمار فرهنگی چنین می نویسد:” استعمار گران همانا از دیالکتیک سوردل استفاده کردند , بچه, وقتی که مادرش میزند, دعوا و تهدیدش میکند ناراحت است و برای اینکه از حمله مادر در امان بماند, به خود مادر پناه میبرد., این دیالکتیک سوردل است که نژاد حاکم , برای اینکه قوم و ملت یا ادمی را به زیر مهمیز قدرت و تسلط خودش بکشد تحقیر اش میکند و به قدری مذهبش را , ایمانش را , آداب اش را, فکراش را, شخصیتهایش را, گذشتهاش را همهچیز اش را تحقیر میکند که او برای اینکه از مسیر هایی که بوسیله انها تحقیر میشود, فرار میکند به دامن خود او پناه میبرد.(۴) نتیجه: هما نطوریکه گفتیم زبان پدیدهای اجتماعی است با رشد جامعه به سوی تکامل متحول میشود و جزو پدیدههایی است که با انسان میبالد و با انسان مضمحل می شود, از این رو دانشمندان وجامعهشناسان برای مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانه تکیه بر فرهنگ خودی و تقویت ان را راه کار مقابله میدانند. همانا زبانها گنجینههای معنویت, انسانیت هستند و نه تنها پایمال کردن زبانی ظلم به سخنگویان آن زبان است, بلکه در کل دشمنی با معنویت و فرهنگ بشری محسوب میشود. |