ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

پنجره ای هم باز نشد ! دوستانی که دارای پادرد یا  بیماریهای قلبی بودند در آن مینی بوس(ون)، همگی دچار مشکل شدند و همین مساله باعث درگیری لفظی یکی دونفر از دوستان ما با ماموران در داخل ماشین شد."

http://www.meydaan.org/UserFiles/Image/evin/13Esfand-4.jpg 

موارد نقض حقوق شهروندی در هنگام بازجویی

 هر 23 پاسخ دهنده اعلام کرده اند که در هنگام بازجویی، موارد نقض حقوق شهروندی از جمله بازجویی با چشم بند، بازجویی در حالت پشت به بازجو، بازجویی در ساعات غیراداری، بازجویی در ساعات شب، اجبار پوشیدن چادر یا لباس زندان و... برایشان اتفاق افتاده است. اعتراضات آنها به نقض حقوق شهروندی اغلب تنبیهاتی سخت در پی داشته است:

 - "چشم بند وسیله مهمی برای تحقیر بود چون مرتب با صدای بلند داد زده و می گفتند چشم بندتو بالا نبر، چادر هم وسیله دیگری برای تحقیر بود چون مرتب زنان زندان بان می گفتند خودتو بپوشان.عکاس هم با نگاه تحقیر آمیز و تذکر در مورد اینکه روسری تو چنان و چنان کن رفتاری تحقیر امیز داشت."

-  " یک بار وقتی 5 نفری که در انفرادی بودیم همدیگر را صدا کردیم تا بفهمیم چه کسانی در انفرادی هستند، مامور زندان آمد و با فریاد و توهین های فراوان گفت اگر خفه نشوید شما را به جایی می برم که دیگر صدایتان به کسی نرسد. و بعد از آن هر چند وقت یک بار یکی از نگهبانان زن می آمد و می پرسید که آیا با کسی حرف زدم یا نه. در واقع بعد از آنکه ما را در انفرادی نگه داشتند برخوردها خشن تر شد. حتی کفش مرا به داخل سلولم آوردند تا کسی از روی کفشم متوجه نشود که من کجا هستم."

 -  " به محض ورود به قسمت 209 زندان اوین ما را به چشم بند مزین کردند با این که تقریباً همه به این کارشان اعتراض کردیم. در همه جا به جز داخل بند زنان، روی تخت بهداری، و اتاق بازپرس چشم بند روی چشمانمان بود و حق اعتراض هم نداشتیم وقتی در پاسخ به اولین اعتراضمان شنیدیم: این جا بند امنیتی است و از قوانین دیگر بندها تبعیت نمی کند. در بازجویی اول من که در نیمه شب (از 11ونیم شب تا 3ونيم صبح) صورت گرفت، البته آقای بازجو با کمی بحث اجازه داد که چشم بندم را بردارم و بعد چهره به چهره حرف بزنیم. ابتدای بازجویی اما صندلی ام را در سه کنج دیوار گذاشته بود و از من خواست با چشم بند به سؤال های کتبی جواب دهم. مقاومت کردم، کمی بحث کردیم، و بعد اجازه داد که چهره اش را ببینم و رودررو حرف بزنیم.در عین حال تقریباً در تمام مدتی که در اوین بودیم، خارج از بند زنان 209، مجبور به داشتن چادر بودیم که لباس اجباری زندان است."

 - " در برابر اجبار برای پوشیدن چادر مقاومت کردم و نپوشیدم. آنها هم اصرار نکردند. از لباس زندان هم خبری نبود. نه تنها بازجویی در ساعات غیر اداری و نیمه شب بود بلکه تفهیم اتهام و صدور قرار بازداشت قبل از تفهیم اتهام در ساعات 2 بعد از نیمه شب هم جزو اعمال خلاف قانون در دستگیری ما بود."

- "من دو بار مورد بازجویی قرار گرفتم  بار اول ساعت 2 نیمه شب، یک بازجوی زن از من خواست که رو به دیوار بنشینم . اما من گفتم که این برخلاف قانون حقوق شهروندی است و من در این وضعیت به سئوالات جواب نمی دهم . بازجو عصبانی شد و مرا به یک نورگیر کوچک در راهروی سوم برد . مشابه نورگیری که  در راهروی دوم که سلول ما در آن قرار گرفته بود ، وجود داشت و یکبار ما را برای هواخوری به آن برده بودند. هوا سرد بود . یکی دیگر از بازداشت شدگان هم آنجا بود . وقتی او را می بردند ، بازجوی اول که مسن بود به بازجوی زن جوان گفت :"می گه رو به دیوار بازجویی جواب نمی ده . تا صبح باید اینجا بمونه ." بازجوی جوان حدود یک ساعت با چشم بند و رو به دیوار از من بازجویی کرد . من از سرما می لرزیدم. بنابراین در اواسط بازجویی برایم یک پتو آورد . او معتقد بود که من همکاری نمی کنم . بعد یک بازجویی مرد میانسال را آورد تا مرا نصیحت کند . حدود ساعت سه و نیم به سلول برگردانده شدم. فردا شب حدود ساعت ده مرا به بازجویی بردند. من سمت راست بازجوی مرد با چشم بند نشسته بودم. در تمام مدتی که در بند بودیم به زور چادر سرمان می کردند."

 -   "مرا حدود دو و نیم نیمه شب برای بازجویی بردند و حدود ساعت پنج صبح بازگرداندند. تمام این مدت چشم بند به چشمم بود و مجبورم کرده بودند که چادر را نیز تا پایین چشم بند بیاورم. صندلی ای که روی آن نشستم پشت به بازجو و رو به دیوار بود."

 -  " من در حین بازجویی اعتراض کردم که خلاف قانونه و نباید پشت به بارجو بشینم و نه اینکه چشم بند داشته باشم. به همین دلیل 32 ساعت در انفرادی بودم چون چشم بند نزدم."

 -  " بازجویی از من با چشم بند و در حالت پشت به بازجو و در شب ساعت 12.30 نیمه شب تا نزدیک 4 صبح بود و در ابتدا بازجو با تحقیر کردن و توهین به من بازجویی را شروع کرد."

 -   بازجویی ساعت به خصوصی نداشت. من ساعت 3 صبح بازجویی شدم. با چشم بند کثیف و چادر کثیف و حق نداشتم بازجو را ببینم. "

اطلاع خانواده

http://www.meydaan.org/UserFiles/Image/209/13Esfand-5.jpg 

 خانواده 14 نفر از پاسخ دهندگان به محض بازداشت از موضوع مطلع شدند، 7 نفر از آنها دو روز بعد از بازداشت و دو نفر نیز سه روز بعد از بازداشت توانسته اند خانواده خود را مطلع کنند. تقریبا همه کسانی که خانواده شان به محض بازداشت از قضیه مطلع شده اند، یا از طریق موبایل خود در زمانی که از جلوی دادگاه انقلاب به سمت بازداشتگاه وزرا برده می شدند توانسته اند خانواده را  با خبر کنند و یا اینکه خانواده از طریق رسانه ها متوجه بازداشت آنها شده اند.

 یکی از بازداشت شدگان می نویسد:

 " مسئولین زندان اقدامی در جهت مطلع کردن خانواده من نکردند. اما بنا بر اصرار افراد بازداشتی یک بار توانستم بعد از دو روز با فرزندم صحبت کنم. افراد خانواده همان روز و همان شب از طریق رسانه ها از خبر بازداشت مطلع ولی هیچ خبر رسمی از سوی مسئولین قضایی و زندان ها به آنها عنوان نشده بود."

تماس تلفنی با خانواده

 21 نفر از پاسخ دهندگان حداقل یک بار با خانواده خود تماس تلفنی برقرار کرده اند و دو نفر تا زمان آزادی هیچ تماس تلفنی نداشته اند. کلیه مکالمات در حضور زندانبان انجام می شده و در بسیاری از موارد بعد از گفتن یکی دو جمله، مکالمه قطع شده است: نه تنها خودم تا12 ساعت از بازداشتم که گذشته بود خبر نداشتم که اتهامم چیست بلکه هیچ پاسخی به خانواده ام هم نداده بودند و تمام آن 4 روز آنها از

 

قبلی

برگشت

بعدی