ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

 

 - "شبی هم که برای گوشمالی ما که سر و صدا کرده بودیم ما را به بند عمومی و بند ایزوله بردند در سلولی بودیم که یک نفره بود و چهار نفر توی آن بودیم. بسیار سرد بود. من پتوی زیر انداز و رو انداز را به هم سلولی ام دادم زیرا تا ساعت 4 بعد از نیمه شب در بازجویی بودم و درآن سلول، توالت و حمام با یک پرده از اتاق جدا می شد و برای استفاده چهار نفر با اخلاقیات زنان ایرانی بسیار خجالت آمیز و زننده بود."

 - "هواخوری نداشتیم، جز یک بار آن هم روزهای آخر که در یک پاسیو کوچک خیلی کوتاه آنجا بودیم. لباس هم احتیاج پیدا نکردم چون مدت اش کم بود اما به هرحال لباسی در کار نبود. یک بار لباس زیر خواستم که قرار بود بیاورند به ما بفروشند اما چون کم بود به من نرسید و تا آخر هم بالاخره ندادند. آب هم بود اما بعدا فهمیدم که آن آب خوب نیست. اما چای را با اصرار فقط 2 بار در روز می دادند."

 -  "بعد از بازجویی، مرا به سلولی بردند که 2 در 3 متر فضا داشت. یک توالت فرنگی در آن قرار داشت و من و سه نفر از دوستانم (4نفر!) یک روز و یک شب در آن زندانی بودیم. طوری که وقتی می نشستیم حتا امکان این که بتوانیم پایمان را دراز کنیم نداشتیم. و شب با سختی زیاد توانستیم بخوابیم."

 -  "بعد از روز دوم ما را منتقل به زندان زنان بند انفرادی کردند که در آنجا نیز شش نفر در یک سلول بودیم. شبی سرد و بی امکانات گرمایی( سه پتو برای شش نفر) و توالت بسیار کثیف و آلوده در همان بند را سپری کردیم."

 - "من تمام چهار روز را با مانتو و شلواری که تنم داشتم به سر بردم در حالیکه خواهرم برای من لباس آورده بود ولی نتونسته بود به دست من برسونه."

 -  "گاهی برای استفاده ضروری از دستشویی، باید یک ساعت یا بیشتر به در می کوبیدیم و التماس می کردیم."

 -   "من دسترسی به داروهای ضروریم نداشتم."

رعایت مفاد قانون آیین دادرسی کیفری در مورد حقوق متهم

 به جز یک نفر، بقیه پاسخ دهندگان اعلام داشته اند مواد قانون آیین دادرسی کیفری در مورد آنها به طور متهم رعایت نشده است و به ویژه از آنان سئوالاتی در خارج از چارچوب اتهام تفهیم شده پرسیده شده است. یک نفر نیز به این سئوال پاسخ نداده است:

 -  " تقریبا تمام سوالات خارج از اتهام تفهیم شده به من بود در مورد همه فعالیت های من در ان جی او یمان و جنبش زنان بود و اصرار بر اینکه من کسانی را به عنوان رهبر در جنبش زنان معرفی کنم و ذکر اینکه همیشه تصمیم گیریهای مهم توسط آنها انجام می شود."

-  " از سابقه فرهنگی و هنری خودم و اعضای خانواده ام پرسیدند و از اینکه از جمع چه کسی را می شناسم، چه بیانیه هایی را و چرا امضا کرده ام."

 -  " از من تک نویسی خواسته شد و سؤال هایی در مورد دیگر افراد بازداشت شده."

- " در مورد فعالیت هایم در دانشگاه و مسائل مذهبی مورد پرسش قرار گرفتم."

- " سولاتی که از من پرسیده می شد ربطی به دلایل بازداشتم نداشت. جز چند سوال اول، بقیه سوالات همگی مربوط بود به موسسه ای که در آن کار می کردم و فعالیت های این موسسه و البته تک نویسی در مورد برخی از بازداشت شدگان."

- " از اينكه چه كتاب هايي مي خوانم، منبع درآمدي خود و همسرم از كجاست. نظر همسرم راجع به فعاليتهایم و ...پرسیدند."

- "به من توضیح ندادند اتهامم چیست. بی دلیل بازداشت شدم و به انفرادی رفتم و تا آخرین لحظه هم هیچ توضیحی ندادند. در مورد گذشته ام رابطه ام با آدم ها مهمانی هایی که می روم از من سوال کردند. از دانشگاه و محل زندگی و اینکه نسبت به مسایل اجتماع چه طور نگاه می کنم سوال کردند."

توصیف 209 در یک جمله

  از پاسخ دهندگان خواسته شده بود بند 209 زندان اوین را در یک جمله توصیف کنند و بعضی از جملاتی که آنها نوشته اند در زیر آمده است؛ بسیاری از آنها به بی خبری، قطع ارتباط با دنیای بیرون، عدم رعایت قانون و احساس ناامنی و ترس به عنوان ویژگی های این بند اشاره کرده اند:

 -  " کولونی رفتار خلاف قانون"

-  "جایی که شاید شکنجه جسمی نشوی اما حتما بدترین شکنجه روحی خواهی شد."

-" فضایی پرفشار و پراسترس برای مصمم کردن آدم برای ادامه فعالیت ها."

-  " مکانی وحشتناک، تاریک و بی خبر از همه جا"

-  " بند 209 مکان منزوی بی روح و بی قانون"

- " دنیایی غیر انسانی، جایی دور افتاده و بی خبر از همه چیز."

-  " خیلی سرد و تنگ، روشنایی دیوانه کننده، تحقیر، تنگی نفس، خفگی، بی خبری"

- " راهرویی یو شکل با سلولهایی برای سکوت آزادی"

- " آنچه بند 209 را رعب آور مي كند، مصالح ساختماني آن نيست بلكه افراد شاغل در آن است كه خود را تنها مامور و معذور مي دانند."

- " خیلی ها تکه هایی از روحشان را بین آن دیوارهای سبز جا گذاشته بودند."

-  "سکوت آن جا، چشم بند و صدای آمرانه ای که از تو می خواهد سرت راپایین بیندازی، چشم بندت را پایین بکشی و رو به دیوار بایستی و انتظار بازجویت را بکشی، خیلی خوشایند نیست"

-  " دو آفتاب پر فروغ، نهان به زیر چشم بند، سقوط شب فقط به یک اشاره در 209"

-  " زندانی برای جسم و سکویی برای پرش روح."

-  "209 جاییست که احساس نابینایان کاملا قابل لمس می شود؛ در مکانی به نام امنیت تنها چیزی که وجود نداشت همان امنیت بود."

 ضمایم:

 متن کامل قانون احترام به آزاديهاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي

 موادی از قانون آیین دادرسی کیفری درباره حقوق متهمان

 حقوق متهم پس از احضار یا جلب؛ عبدالفتاح سلطانی، مهناز پراکند

  میثاق بین المللی حقوق مدنی- سیاسی

 اعلامیه جهانی حقوق بشر

 

 

 

قبلی

برگشت

بعدی