اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
هم بود . البته لازم به ذکر است که این خواست پیشتر از سوی مدیریت فرهنگی دانشگاه بارها مطرح شده بود و رفتارهای مدیریت فرهنگی دال بر توقیف کلیه نشریات در پلی تکنیک داشت که نهایتا با انتشار چهار نشریه ، بلافاصله در کمتر از یک ساعت ( که اتهامات فراوانی را نیز مطرح می ساخت ) اطلاعیه توقیف موقت کلیه نشریات دانشگاه از طرف روزبهانی ، مدیریت فرهنگی و عامل نهادهای امنیتی در دانشگاه صادر گردید .
علاوه بر این اتفاق صورت گرفته از سوی مدیریت فرهنگی ، رفتارهای دیگر این مدیریت در محدود کردن نشریات و دسترسی به کلیه اطلاعات نشریات و میزان تاثیر گذاری آنها همچنان این مدیریت را در مظان اتهام قرار داده است . مورد دهم ابتدای بازجویی ها روال کار بر صحبت های بین بازجو ها و ما بود ولی با به نتیجه نرسیدن این مسیر کم کم مدارک و مطالبی ارائه می شد که یک بخش مربوط میشد به گزارشات مخبرین وزارت در دانشگاه ، مطالبی به واسطه همکاری های بسیج و مدیریت دانشگاه با مجموعه وزارت اطلاعات ، همچنین اسنادی از مطالبات حراست دانشگاه که با توجه به ارائه شرحی از اتفاقات روزمره و رفتارها ما ، نشان از کنترل ویژه برخی از بازداشت شدگان در چند روز پایانی قبل از بازداشت داشت .این گزارشات هم رفتارهای ما به دانشگاه ، دانشکده های و خوابگاه ها بود و هم از جلسات مختلف و اسامی حاضرین و ساعت های ورود و خروج و حتی شرحی از مسائل طرح شده در جلسات و صحبت های بین افراد بود که برای ما بسیار جالب بود . البته قبل از اینکه پروژه بازداشت ها شروع شود ما مطلع شده بودیم که از نگهبان های خوابگاه ها خواسته شده زمان رفت و آمد و میهمانان و افراد شاخص عضو انجمن کنترل گردد . در ضمن نگهبانان در درب های دانشگاه و دانشکده ها زمان ورود برخی از دانشجویان خواص را به دانشگاه سریعا به حراست اطلاع می دادند . بخشی دیگری از مدارک مورد استناد مربوط میشد به متون اس ام اس های بین اعضای انجمن ، شرح مکالمات و دفعات تماس بین فعالان دانشجویی دانشگاه ، برخی از مطالب ارسال شده بازداشت شدگان از طریق ایمیل ، زمان های خاموش و روشن شدن گوشی های برخی افراد و ... که بریده هایی از مطالب و پیام های کوتاه و ایمیل های ما که دو پهلو بود ( به دلیل کوتاه بودن و اکتفا به چند کلمه ذهنی افراد ) دائما در طول بازجویی ها مورد استناد بازجوها بود آنها سعی در برداشت های شخصی از آن مطالب داشتند . آنچه که در اینجا مورد اهمیت است سوال ما در مورد اجازه ایشان در کنترل ها و تعقیب و مراقبت ویژه بازجوها از ما بود که آیا با حکم قضائی و با صدور مجوز بوده است ؟ که ایشان می گفتند ما برای هیچ یک از کارهای خود احتیاجی به اجازه نداریم و هر کاری بخواهیم انجام می دهیم .از دیگر ادعاهای بازجوها استفاده از دستگاه دروغ سنج در خلال بازجویی بود که یک طرفند و تاکتیک از سوی بازجو ها به منظور پذیرش مطالب مورد خاص دستگاه اطلاعاتی بود که هم از حقیقت فاصله داشت هم قابل استناد نبود ، بنا بر این ما توجه ای به آن نمی کردیم . مورد یازدهم ادبیات حاکم بر بازجویی ها و لحن کلام بازجو ها سراسر فحاشی و ناسزاگویی بود ، شاید چون از همان ابتدای بازداشت با پاسخ های ما در دفاع از تمامی رفتارها و فعالیت ها و نوشته های ما روبرو شد ند ، روال بازجویی ها برخورد های تند و تصفیه حساب و انتقام گیری شده بود و در این بین شاید تصور توهین های شخصی و ناسزاگویی و فحاشی با شدت بود ولی متاسفانه بازجو ها که هیچ حد و مرز اخلاقی و رفتاری برای خود قائل نبودند ، در کنار همه شکنجه ها ، تحقیر ها و ناسزاها ، به خانواده ها نیز فحاشی می کردند که ذکر این مورد به واسطه دلیل ایشان است که مدعی بودند که وقتی شما به پدر ما ( منظورشان رهبری بود ) توهین می کنید ، فکر اینجا را نمی کردید، وقتی ما مصداق توهین را می خواستیم آنها به نوشته های چند سال اخیر و تریبون های ما اشاره می کرد که مشمول انتقادات و اعتراضات به شیوه حکومت داری در ایران و نقد نظریه ولایت فقیه در حوزه های معرفتی بر پایه دلیل و حجت و توسل به اسناد و شواهد تاریخی و روائی بود که هیچ یک مصداق توهین نبود . مورد دوازدهم گاهی در طول بازجویی ها مباحث معرفتی ، فلسفی و تاریخی مطرح میشد و گاهی نیز مجال نگاه های جامعه شناختی به اتفاقات ایجاد می گردید شاهد این مسائل متعاقب برخی مطالب خاص ما بود ، فعالیت های مطالعاتی و گروه های بحث و گفتگوی انجمن دانشگاه امیر کبیر مورد عصبانیت و ناراحتی کارشناسان و بازجویان پرونده بود و نوشته های پخته و کار شده نشریات نیز که عمدتا در ارتباط با پروژه های مطالعاتی انجمن بود در طول بازجویی ها بسیار مورد بازخواست قرار میگرفت . حساسترین مسئله از طرف بازجوها بحث ولایت فقیه و گروه روشنفکری دینی بود . با توجه به اینکه مباحث روشنفکری دینی در یکسال قبل از بازداشت ما در قالب چند گروه در چند دوره مختلف برگزار شده بود یک احساس خطری نسبت به آن وجود داشت بویژه نقدهای نظریه ولایت فقیه نیز با تشکیل این گروه ها قوت گرفته بود . بنا بر این سوالاتی در این رابطه بازجوها مطرح می کردند که گاه تخصصی نیز میشد . ولی آنچه که بیش از همه قابل توجه بود تعصب ویژه بازجو ها در حمایت از رهبری و ولایت فقیه بود به شکلی که هر طور شده می خواستند در اتاق بازجویی قصه ولایت فقیه را حل کرده و ادامه نقد های دانشجویان در نشریات و تشکیل گروه های مختلف را مانع شوند که بسیار احمقانه بنظر می رسید . چون از یک سو اتاق بازجویی محل دلیل و حجت نبود و از سوی دیگر در سقف دانایی بازجوها نسبت به مسئله با ضربات مشت و لگد و فحاشی به بحث می پرداختند . در این بین فحاشی های مکرر بازجوها و حمایت های آنها از برخی چهره های ملی سابق حوزه اندیشه و فلسفه جالب توجه بود به ما گفته میشد که شما دانشجوی فنی هستید چرا در مسائلی که به شما ربطی ندارد مطلب می نویسید شما نمی توانید درستان را بخوانید؟ . نظریه ولایت فقیه به شما چه ارتباطی دارد ؟ و حقیقتا از محقق بودن ما عصبانی بودند . متاسفانه نسبت به بزرگان اندیشه ورزی و معرفت شناسی با حسد و کینه فراوان به فحاشی و ناسزا گویی میپرداختند . دکتر سروش که تاثیر فراوانی بر دانشجویان یکی دو دهه گذشته داشته مدام مورد فحاشی قرار میگرفت و در کنار آن دکتر کدیور ، دکتر شبستری ، دکتر آغاجری و دکتر ملکیان نیز بی بهره نبودند از نقدهای ما بر مصباح یزدی ، آیت الله کاشانی ، شیخ فضل الله نوری و آیت الله خمینی بسیار عصبانی بودند . با توجه به نوشته ها و گفته های ما در مورد بسیاری از اندیشمندان اظهاراتی صورت می گرفت که کلیه اظهارات و موضعگیری ها بر اساس غرض ها و اهداف صورت می پذیرفت . اگر چه اهداف اصلی از طرح این اسامی و مباحث شناخت زمینه ها ی مطالعاتی ، کتاب ها و مقالات مورد استفاده دانشجویان پلی تکنیک بویژه گروه های مطالعاتی انجمن بود ولی آنچه که بیش از آن در اتاق بازجویی به چشم می آمد ، بستن راه اندیشه و فکر سرکوب منش نقادی و حقیقت جویی بود و خلاصه تمام آن سخنان که همیشه با شکنجه ها و فحاشی ها فراوان به پایان میرسید این بود که در نقدهای خود وارد حوزه های خواصی بویژه مسائل دینی نشویم و اندیشیدن را کنار بگذاریم . ادامه دارد |