اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره چدید |
خميني بر خر مراد سوار نشده بود و با خودش گفت خوب ، با جذب كردن سنجابي كه نفر اول جبهه ملي است - چون رئيس هيأت اجرائي بود - من ميتوانم اينها را مهار بكنم . و تمام عناد خميني با من اينست كه او را توانست مهار بكند ، بنده را نتوانست و هنوز نتوانسته است . و اين مسأله خيلي جالب توجه است و چيزي كه ملت ايران بايد بداند اينست كه در اين اعلاميه يا در واقع اين قرارداد يك جانبه ، آقاي سنجابي نوشته است كه سلطنت ايران مشروعيت خود را از دست داده و فاقد پايگاه شرعي است و رژيم آينده ايران بايستي بوسيله رفراندم و آراء عمومي بر اساس موازين اسلامي تعيين شود ، و نكته قابل توجه و تأمل اينست كه براي اولين دفعه زير قلم يك جانشين مصدق ، در يك متن سياسي ، حكومت بر اساس موازين اسلامي پيدا شد . در حاليكه هيچوقت و مطلقاً چنين چيزي بفكر كسي نميرسيد . ما در مكتب مصدق هيچوقت در باب سياست صحبت از اسلام نمي كرديم . اسلام دين ماست . مسلماني مربوط بخود من است ، مربوط به سياست و اداره كردن مملكت نيست . اگر ديگري نظري غير از اين دارد ، من مفتخرم كه هميشه و بخصوص از سه سال پيش بي پرده و با كمال صراحت در تمام مصاحبه ها گفتم كه من يك لائيك هستم. اين را تعبير كردند كه من ملحدم ، در حاليكه ملحد و لائيك فرسنگ ها اختلاف دارد . ملحد همانطور كه ميدانيد كسي ست كه معتقد به هيچ چيز نيست . لائيك كسي است كه در اداره مملكت كار را دست آخوند نمي دهد . حالا هم بنده باز لائيك مانده ام . خلاصه راجع به آقاي سنجابي و اين قراردادي كه امضاء كرده بودند ، بايد بياد داشت كه زيبايي اين قرارداد ، اينجاست كه يك طرف امضاء كرده بود و طرف ديگر امضاء نكرده بود . يعني كريم سنجابي با نهايت خفت و در شرايط بسيار ننگين امضاء كرده بود. خميني اصلاً طرف را لايق اين ندانسته بود زير آن امضاء بگذارد . يعني من و تو يكي ؟ چنين چيزي محال بود ، او خودش را مافوق اين چيزها ميدانست و ايشان بعنوان اينكه يك كار افتخار آميز انجام داده اند . ديگر كانادا هم تشريف نبردند . يك دليل پوچي هم مطرح كردند كه چون نماينده اي هم از اسرائيل آنجاست من آنجا نمي روم . بنده ميخواهم ببينم در كجاي سازمان ملل و سازمانهاي جهاني نماينده اسرائيل نيست ؟ در تمام ارگان ها هست . چطور آنجا تحملش را داريد اما اينجا تحملش را نداريد ؟ اينهم از آن حرف ها بود . (3 ) بالاخره ايشان برگشتند و بصورت فاتح براي آن اشخاص ابلهي كه اين آدم را دائما كوك ميكنند شروع به رجز خواني كرد كه من همچه كاري كرده ام. ولي تا آمد من گفتم : شما بچه دليل و بچه مجوزي امضاء كرديد . گفت كه اكثريت رأي خواهد داد . گفتم كه اكثريت هم رأي بدهد شما با شرايط هيأت اجرائي رفتيد و بايستي تابع دستور هيأت اجرائي باشيد . شما از حدود اختيارات خودتان تجاوز كرديد . خاصه اينكه اصلاً من اين را قبول نمي كنم كه ما بدست خودمان آخوند را بيآوريم و بگذاريم حاكم بر مقدرات ما بشود . ايشان گفت كه من بتو ( بمن گفت ) قول ميدهم كه اين شخص روحاني كه من ديدم ، يك دنيا صلح و صفا و برادري و انسانيت است و وقتي برگردد ميرود در قم و در آنجا مشغول عبادت ميشود. گاهي هم اگر خوشش آمد ما ميرويم سلام و عليكي با او ميكنيم . ببينيد چطور همه چيز را با سهل انگاري برگزار ميكند. وقتي سرنوشت يك ملتي، يك جامعه اي ، يك منطقه اي در دنيا، با اين طور مسائل ارتباط پيدا ميكند آن مرداني كه در اتفاقات مسئوليت دارند ، بايد از يك فلز خاصي باشند و اين فلز را او نداشت و ندارد. بعد اختلاف ها بالا گرفت . باين معني بالا گرفت كه همان روزها بود كه شاه تصميم گرفته بود به شخصيت هاي ملي رو كند . و اينجا من ميرسم به دكتر صديقي . شاه دكتر صديقي را مأمور تشكيل كابينه كرده بود . آقاي دكتر صديقي وزير مرحوم دكتر مصدق بود . مردي است دانشمند و وطن دوست ، بنده مبالغه نميخواهم بكنم ولي يك آدمي ست كه گاهي ميتواند بگويد نه . اصولاً مرد سياستمداري كه بلد نيست نه بگويد نبايد وارد سياست بشود . ايشان سعي كرده بود كه كابينه اي تشكيل بدهد . بمحض اينكه خبر رسيد بگوش سنجابي ، شروع كرد به پخش اعلاميه بوسيله فروهر و فرستادن اشخاصي ، با كمال عدم نزاكت ، كه شما نبايد قبول كنيد . بتوچه اصلاً ؟ معني ندارد كسي كه شما اعلاميه صادر مي كنيد كه عضو جبهيه ملي نيست و 51 سال اينجا نمي آيد - بگذريم از اينكه 51 سال نيامدن ايشان مسئله اي نبود ، براي اينكه 01 سال بود كه جبهه ملي عملاً جلسه تشكيل نمي داد و خود آقاي سنجابي هم 5 سالش را در آمريكا بود - در كارش دخالت ميكنيد . ولي در هر حال بنده به آقاي سنجابي اين اعتراض را كردم و گفتم آقا ما آرزو داشتيم كه يك آدم ملي بيآيد سركار - و اين يك جوابي هم هست به آن آدمهاي ابلهي كه ميگويند من جاه طلب بودم - اين آقا ميآيد سركار كه اين زنجير را تكان بدهد ، و وضعيتي ايجاد بكند كه راه براي يك انتخابات آزاد براي آن آزاديهائي كه ما 52 سال برايش مبارزه مي كنيم و زندان مي رويم ، باز بود . پس اين كار شكني ها را چرا ميكنيد ؟ اگر كه فردا شاه شريف امامي را مأمور تشكيل دولت بكند - شما اينطور با او رفتار كنيد با اين هم همانطور رفتار كنيد ، اينكه نميشود . پس ميخواهيد بگوئيد كه خودم بايد باشم ، آخر خودت هم كه نميشود . بايشان گفتم كه شما رفتيد و با امام بيعت كرديد ، نمي توانيد هم طرفدار جمهوري اسلامي باشيد و هم طرفدار مشروطه سلطنتي - بعد هم ايشان را ديگر نديدم تا يك جلسه بعد از آنكه خود من و ايشان هر دو جداگانه دعوت شده بوديم به كاخ نياوران . وقتي من دعوت شده بودم ، در ابتدا صحبت از حكومت آقاي صديقي بود . و من قول داده بودم كه از صديقي و يا هر آدمي مثل او و در اين حدود پشتيباني بكنم . وقتي كه آقاي سنجابي رفته بود كاخ نياوران اينطوري كه شاه ميگويد خيلي خضوع و خشوع كرد و چه گفت و چه گفت . من مذاكراتم با شاه در حدود قانون اساسي بود . چسبيده بودم به قانون اساسي و هيچ راهي هم جز اين نه ميتوانستم داشته باشم نه ميخواستم ارائه بدهم. وقتي كه شاه با مشاورين نظامي و غير نظامي اش صحبت كرده بود ، همه باين نكته پي برده بودند كه آقا ، چنين آدمي با سوابقي كه آنوقت 02 سال 03 سال پيش داشت و بعد هم همكاري با دكتر مصدق كه خودش را جانشين او خيال ميكرد ، و بعد رفتن پيش آخوند ، فردا معلوم نيست كه از هر طرف كه باد بيآيد نچرخد ، و اين خطرناك است . وقتي هم كه با آقاي دكتر صديقي مخالفت كرد ، دكتر صديقي روز بعد بمن تلفن كرد و اظهار تشكر كرد كه شما با كمال شهامت حرفهايتان را زديد ، من بايشان جواب دادم : من معتقد هستم ما 52 سال است براي يك چنين حكومتي مي جنگيم ، حالا اگر خودمان كارشكني كنيم و باصطلاح بيك همچه حكومتي اژدر بزنيم ، اين نقض غرض است يا خودخواهي . من كاري نكردم ، حرفهاي من در ادامه افكار و روشي بوده كه هميشه داشتم . دكتر صديقي بهر دليل و تقدير - من ديگر وارد آن جزئيات نميشوم و اطلاع صحيح و دقيقي هم ندارم كابينه را تشكيل نداد و آقاي سنجابي كه از آمدن خميني بسيار راضي و بسيار خشنود بود ، خيال ميكرد كه آقاي خميني كه بيايد اولاً نخست وزيري او قطعي است . بالاخره نفر اول جبهه ملي است و نخست وزير شاه هم نبوده است ، در نتيجه ميتواند نخست وزير بشود . در مرحله بعدي ، خوب ، نخست وزير كه باشد بميل خودش كابينه را تشكيل خواهد داد و مورد احترام خواهد بود و خميني هم ده پانزده روز كه در تهران سلام و عليك و ديد و بازديد هايش را كرد ميرود به قم و عملاً فعال مايشاء او خواهد بود . شما اطلاع داريد - من در مخفي گاه بودم - آنوقت كه براي ديدن خميني ، دو سه روز بعد ، چندين ساعت در اطاق انتظار سرپا ايستاده بود . در واقع رفتاري كه خميني با او كرد و با اغلب اين آقايان كرد ، مورد پسند من است . اقلاً خميني با تمام معايب و با تمام آن گرفتاريها و مصائبي كه براي ملت ايران آورده ، نسبت به افرادي مثل او كه بيست سي سال يك فكر داشتند و بعد عدول كردند ، كاملاً بي رحم بوده است . همه آنهائي كه مثل سنجابي با او همكاري كردند با كمال خشونت و |