اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
جنگ 8 ساله و کسانی که در کشاندن قشون عراق به حمله به ایران دست داشتند منبع: نشریه انقلاب اسلامی در هجرت انقلاب اسلامی: هاشمی رفسنجانی و محسن رضائی، امروز ، اعتراف می کنند قطعنامه 598 را در تیرماه 67، بخاطر شکست در جنگ پذیرفته اند. هاشمی رفسنجانی از عوامل چهارگانه ای سخن بمیان می آورد که قبول قطعنامه را ناگزیر می کردند. از اتفاق، آن عوامل همان عوامل هستند که اینک رژیم ایران را بدانها گرفتار کرده است. سخنان محسن رضائی نیز متنی است که پنداری در باره بحران اتمی تهیه و خوانده شده است. بدیهی است از بحران اتمی سخن بمیان نمی آورند اما هاشمی رفسنجانی اشاره ای گویاتر از تصریح به آن می کند. مقایسه میان دو وضعیت، مقایسه ای واقعی است، ولو این دو از جنگ و چرائی قبول قطعنامه 598 سخن گفته اند. حامد الجبوری، وزیر امور ریاست جمهوری در رژیم صدام، فاش کرده است چگونه وزیر خارجه وقت انگلستان و شاهپور بختیار و اویسی صدام را به حمله به ایران برانیگخته اند. از دید هاشمی رفسنجانی، چهارعاملی که سبب شدند ایران قطعنامه 598 را بپذیرد همان عواملی هستند که ایران را بر آن می دارند تهدید امریکا را جدی بگیرد: ◄ در 26 تیر 87، هاشمی رفسنجانی در برنامه 45 دقیقه شبكه خبر توجیه جدیدی در باره علت پذیرفتن قطعنامه 598 اظهار کرده است: ● «از همان ماههای ابتدای جنگ که صدام زمينگير شد (1) صحبت از پذيرش آتش بس بود و ما يک حرف روشن داشتيم که بايد حقوق ما در اين جنگ به رسميت شناخته شود، خواسته ما اين بود که عراق به عنوان متجاوز کيفرشود، غرامتهای جنگ را بپردازد و دنيا عراق را به عنوان جنگ طلب بپذيرد که اين موضوع مورد پذيرش قرار نمیگرفت» (2) . ● «قسمتی از خاک ما در اختيار نيروهای متجاوز بود و پذيرفتن قطعنامه در آن شرايط به نفع عراق و در حقيقت برگ برنده دست دشمن بود» (3). ● به این پرسش، چرا ايران پس از فتح خرمشهر و به اسارت گرفتن ۱۹ هزار نفر از نيروهای دشمن حاضر به آتش بس نشد؟ هاشمی رفسنجانی پاسخ گفته است: «در ايران آن موقع، هيچکس آمادگی پذيرش آتش بس را نداشت و در همان موقع، جلسهای، برای تعيين تکليف ادامه جنگ تشکيل شد که امام فرمودند که کسی از آتش بس صحبت نکند و اين جنگ بايد تا اهدافی که داريم ادامه يابد» (4) . ● بعد چه پیش آمد که آتش بس را برطبق قطعنامه 598 پذیرفتید؟ او پاسخ می دهد: «عوامل فراوانی وجود داشت که ما متقاعد شديم بايد قطعنامه را بپذيريم، که از نمونه های آن طولانی و فرسايشی شدن جنگ بود و اين فرسايش به ما آسيب فراوان میرساند و عراقیها غير نظامیها را مورد هدف و آسيب قرار میدادند، همچنين تلفات غير نظامیها نيز زياد شده بود به ويژه اين که عراقیها از سلاح شيميايی استفاده میکردند که نمونه آن را در حلبچه مشاهده کرديم و مردم مثل برگ خزان به زمين میريختند و در اين فکر بوديم که اگر چنين جنايتی به يکی از شهرهای ايران مثل تبريز يا کرمانشاه صورت گيرد چه اتفاق بزرگی می افتاد . آمريکا ،اروپايیها و روسيه به عراق کمک میکردند و مصمم بودند، از شکست رسمی صدام جلوگيری کنند. آمريکايیها بطور آشکار به نفع عراق وارد ميدان شده بودند و کشتی، هواپيما و سکوهای نفتی ما را مورد حمله قرار میدادند. در زمان پذيرش قطعنامه اوضاعی پيش آمده بود که ادامه جنگ به مصلحت نبود. در آن زمان کاملاً روشن شد که غرب و حتی روسيه مصمم هستند که ما پيروز نظامی در منطقه نباشيم. آمريکا با ما وارد جنگ شد، اما اين جنگ اعلام نشده بود و به اسم حفاظت از کشتیهای نفتکش در صدد قطع منابع مالی و محدود کردن صادرات نفت ايران بودند که ما نيز مقابله به مثل کرديم و از اين ناحيه چيز زيادی بدست نياوردند، هرچند به بهانه های مختلف با چند حمله نظامی چند هلیکوپتر ما را هدف قرار دادند، چندسکوی نفتی را بمباران و ناو ما را غرق کردند. روسها نيز کار را به جايی رساندند که موشک های اسکات c را در اختيار عراق قرار دادند که بردش دوبرابر موشکهای اسکات b بود و تا تهران نيز می رسيد همچنين هواپيماهای ميگ۲۹ که سقف پرواز بالا داشتند و ضد هوايیهای ما به آنها نمیرسيد در اختيار عراق قرار دادند». فرانسویها نيز هواپيما و موشکهای بسيار پيشرفته و بمبهای ليزری در اختيار صدام قرار دادند که اهداف را با دقت بالايی میزدند». ● فشار شورای امنيت و سازمان ملل بر جمهوری اسلامی ايران برای پذيرش آتش بس زياد بود . آنان نمی خواستند صدام در اين جنگ شکست بخورد اما ما با مذاکره توانستيم به قسمت اعظم خواستههای خود برسيم و عراق بعنوان متجاوز و مستحق پرداخت غرامت ۱۰۰ ميليارد دلاری (5)که رقم قابل توجهی بود شناخته شد». ● «اوضاع داخلی کشور خوب نبود. ضمن محدود شدن صادرات نفت، اقتصاد کشور نيز تحمل ادامه جنگ را نداشت هر چند اگر قرار بود جنگ را ادامه بدهيم میتوانستيم با رياضت بيشتر اين کار را انجام بدهيم. دولت رسماً نامهای به امام نوشت و با استدلال نشان داد که از نظر اقتصادی زير خط قرمز هستيم و ضرورتهای زندگی مردم و تدارکات جنگ قابل تأمين نيست و در اين شرايط مقاومت مشکلات را بيشتر می کرد» (6). به همين منظور با سردار رضايی صحبت کردم و گفتم که برای انجام يک عمليات موفق چه میخواهيد که اين درخواست منجر به نامهای شد که سردار رضايی در آن نيازهای جنگ را اعلام کرد و آن را به امام داديم. اينکه در خصوص اين نامه می گويند من ترفند کردم صحيح نيست. ما پنج نفر خدمت امام رفتيم و گفتيم که اين فهرست نيازها قابل تأمين نيست و نظر ما آتش بس است». ● «هر جنگ روانی می تواند عواقب ديگری نيز داشته باشد و ما نبايد صرفا با توجه به روانی بودن جنگ نسبت به آن حساس نباشيم چرا که کسانی که صدها ميليارد دلار هزينه میکنند و هزاران کشته وزخمی میدهند و حيثيت خود را در گرو می گذارند به طورقطع اهدافی دارند که ما بايد نسبت به آنها حساس باشيم و هوشيارانه عمل کنيم». انقلاب اسلامی: توجیه این نوبت هاشمی رفسنجانی و آوردن چهار دلیل برای قبول آتش بس: 1 – اجماع قدرتهای جهان بر ضرورت جلوگیری از پیروزی ایران 2 – از پا درآمدن اقتصادی 3 - فقدان ساز و برگ نظامی 4 – در معرض تهدید به بمباران شیمیائی بودن شهرهای ایران. وجود این چهار عامل یعنی شکست خوردن در جنگ و از موضع ضعف تن به آتش بس دادن. واقعیتی که این بار، محسن رضائی بدان تصریح می کند. اما این 4 عامل، هم اکنون، در مورد بحران اتمی، نیز وجود دارند: 1 - اجماع کامل تر از آن روز است زیرا چین نیز به کشورهائی که می خواهند ایران به تکنولوژی اتمی دست نیابد، افزوده شده است. 2 – مجازاتهای اقتصادی نیز برقرار شده اند و رژیم تهدید به تشدید آنها می شود. 3 – ایران تهدید به حمله هوائی می شود. 4 – توان نظامی ایران برای مقابله با این تهدید، در مقایسه همین توان برای مقابله با قوای عراق بسیار کمتر است. با توجه به هشدار هاشمی رفسنجانی، (کسانی که صدها میلیارد دلار هزینه می کنند...)، توجیه افکار عمومی و آماده کردنش برای شنیدن خبر معامله بر سر اتم است. اما هاشمی رفسنجانی نمی تواند سخن بگوید و دروغ نگوید: 1 – می پذیرد که در همان اوائل جنگ، یعنی در زمانی که بنی صدر جنگ را اداره می کرد، ارتش عراق زمین گیر شده است. پس به رغم |