اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
خاوران را دوست دارم به مناسبت بیستمین سالگرد کشتار سراسری زندانیان سیاسی تابستان 67 مرجان افتخاری این بار تصمیم گرفتم مثل همبشه نباشم. دیگه دلم نمیخواد از سرمایه و زشتی آن حرف بزنم. دیگه دلم نمیخواد از سرمایه داری و ستم آن به کارگران، زنان و کودکان کار حرف بزنم. دیگه خسته شدم از بس از منافع و تضاد طبقاتی گفتم. پس کی میشه که دیگه این جنایتکارها و مفتخورها ما و چند میلیارد انسان را رها کنند. تا کی جنگ، تا کی اشغال، حمله نظامی و اوارگی مردم بی پناه. چقدر از گرسنگی و مرگ بچه ها تو آفریقا فریاد کنیم . وای که چه چهره زشتی داره این اختاپوس هزار دست و پا.
نفسم گرفت از بس فریاد نابود باد سر دادم. کم هم نیستند انهائی که باید نابود بشن، برن وما را راحت بزارن. همه مردم روی این گره خاکی را راحت بزارن تا خودشون تصمیم بگیرند. چقدر از نظام سرمایه داری، بانک جهانی، مندلیزاسیون و ان کمیته حقوق بشرش حرف بزنم. کمیته حقوق بشرش که معلوم نیست اصلا چه معنی و مفهومی برای بشر داره. حتما همان تعریفی را دارند که عمر ال بشیر،رئبس جمهور سودان از بدبختی، آوارگی فلاکت، مریضی، گرسنگی و کشتاری که در دارفور به راه اندخته. چقدر تعداد این ال بشیر ها زیاد شدند. در سوریه هم یک ال بشیر دیگه هست که ادعای سوریه بزرگ را داره. هر چند وقت یکبار به حزب الله لبنان دستور میده که کی را بکش و کجا را بمب گذاری کن. همه این ال بشیرها با احمدی نژاد هم برادر دینی هستند. وای که دیگه دلم نمی خواد از مذهب، کراهت و واپس موندگی آن حرف بزنم. چقدر گفتند و نوشتند که دین افیونه. ولی یه زمانی افیون بود. حالا هیولا است، اصلا عجوزه است. چرا این هیولا تو خاورمیانه اینقدر ریشه داره؟ چرا این همه فرقه و ادمکش از بن لادن، ملاعمر، خمینی، خاتمی، احمدی نژاد انجا جمعند؟ چرا این همه فرقه های تروریستی و عقب مانده تو این منطقه جمعند؟ اخوان المسلمین، حزب الله، حماس، جهاد، فدائیان اسلام، سلافی. یعنی واقعا مردم این منطقه تا این حد عقب مونده اند؟ دیگه جوابی ندارم. دیگه خسته شدم از بس از رسوائی مذهب و اسلام نوشتم و حرف زدم. چقدر راجع به واپس موندگی، عقب موندگی و ارتجاعی بودن ان حرف بزنم. چقدر نفرت خودم را از سنگسار از این بربریت محض نشان بدم. چند بار و چقدر در مورد حجاب اسلامی سرکوبهای دیگه سیاسی و اجتماعی اسلام و حکومت نکبتبارش حرف بزنم. خسته شدم از بس قانون های ضد زن، زن ستیزی و وحشی گری اسلامی را تفسیر کردم. دیگه نمی خوام از اسلام و حکومت اسلامی از چهره کریه هر دو انها حرف بزنم. دیگه دلم نمی خواد از جنگ هاش، قانون هاش، زندانهاش شکنجه هاش، اعدام هاش در ملاء عام روی چرثقیل، شلاق زدن کارگران حرف بزنم. چقدر از حکومت اسلامی، از سرکوب کارگران، دانشجویان زنان و کودکان بنویسم و فریاد بزنم؟ تا کی ما باید خبر اعدام بشنویم؟ تا کی باید فریاد" زندانی سیاسی آزادی باید گردد" را سر بدیم؟ تا کی باید نگران و پریشان انهائی که پشت میله های زندان هستند باشیم؟ راستی چه تیتر زیبا و پر معنائی این دانشجویان برای معرفی خودشون انتخاب کردند. " دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب". دقیقا همون چیزی که همه مردم ما به ان احتیاج دارند، نه احتیاج نیست نیاز دارند. اخه نیاز فراتر و عمیق تر از احتیاجه. همونطور که آزادی و برابری را دوست دارم خاوران را هم دوست دارم. درسته که این جنایتکاران خاوران را درست کردند. درسته که این غیر بشرها یاران ما، عزیران ما را گروه گروه در تمام پهنه ایران اعدام کردند. اره این رژیم اسلامی بود که درهای زندانها را بست و با خیال راحت مشغول کشتار شد. وای که چه جنایت و فاجعه ای بود کشتار هزارن هزار انسان. ان هم چه انسانهائی. همه میدونیم که خمینی دستور این جنایت را داد و همه سران این رژیم در این جنایت دست داشتند. من نمیدونم چی شده که حالا گنجی و سازگارا که خودشون از برنامه ریزان و جنایتکاران بودند حالا فریاد وا مصیبت سر دادند. حالا چی شده که این اکثریتی ها و توده ای ها خائن که سال 60 و 61 تا توان داشتند لو دادند، همکاری و جاسوسی برای این رژیم کردند. حالا اینها هم مراسم سالگرد کشتار زندانیان ساسی سال 67 را برگزار میکنند. پس انهائی که شما باعث دستگیری و اعدامشون در سال 60 و 61 شدید زندانی سیاسی نبودند؟ خاوران را دوست دارم.چون سنبل خیلی از پیام ها است. سنبل یک تصمیم گیری و انتخاب در شرایط سخته. سنبل جدال" بودن و نبودنه" خاوران فریاد سکوت مقاومت و ایستادگی در مقابل چوبه داره. خاوران را دوست دارم چون یارانم، رفقام، انجا آرمیدند. ولی نه، انها انجا هم آروم نیستند، صدای انها، ایده های انسانی انها همه جا منعکسه. شکوفه های خاوران را بعد از 20 سال میشه دید، بو کرد و لمس کرد. حالا هزاران زن و مرد جوان برای ازادی و برابری دستهای مهربونشان را بهم داند. اره خاوران شکوفه داده، گل داده. دیر نیست که آفتاب را هم بکاره. خاوران را دوست دارم. Eftekhari_marjan@yahoo.com |