اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
اینجا زنان بار همه بدبختی ها را به دوش می کشند گوئی مشکلات این زنان پایانی ندارد و هر لحظه آنها موضوع تازه ای از رنج های شان را به یاد می آورند. مهناز با آهی بلند سخنانش را ادامه می دهد :"شوهرم فاقد شناسنامه است به همین خاطر هر گز ازدواجم و نام چهار فرزندم جائی ثبت نشده است . چند روز بعد اگر شوهرم هوس کند با گفتن چند جمله من را طلاق دهد چگونه می توانم ثابت کنم که من هم فرزندانی داشته ام ." در شیر اباد تعداد زنانی که هر گز ازدواج و طلاق شان ثبت نشده بسیار است. برخی زنان خودشان بدون شناسنامه اند و تعدادی نیز چون شوهر مهناز مردانی بی شناسنامه اند که بی توجه به این موضوع چند همسر اختیار کرده و صاحب فرزندان متعددی هم شده اند . زندگی این زنان بدون هویت نامشخص سر گردان است و خیلی از آنها بعد از طلاق و ازدواجی که هرگز ثبت نشده دشواری های زیادی را برای اثبات وقایع زندگی شان از سر می گذرانند . زنان مطلقه در این شرایط اوضاع بسیار بدتری دارند و هر چند امکان ازدواج دوباره برای شان وجود دارد اما ازدواج های بعدی به زن سوم و چهارم مردی شدن ختم خواهد شد که وضع بدتری را برای این زنان رقم خواهد زد . شاه بی بی می گوید :"خانم اینجا هر چه بدبختی هست زن به جان می خرد زنها اینجا واقعا بدبختند ." او معتقد است این روزها تعداد مردان چند زنه به خاطر پولدار شدن مردها روز به روز در حال افزایش است . هر چند زنانی که در سوله فلزی گرد امده اند معتقدند مردان چند زنه اصلا قدرت چرخاندن زندگی زنان شان را ندارند و با حرفهای واهی چون حتما زندگی مان در اینده بهتر می شود یا روزی ونان به هر حال می رسد زندگی زن و فرزندان شان را تباه می کنند ." شاه بی بی می گوید :"بسیاری از زنان بلوچ این روزها ترجیح می دهند چنین مشکلاتی را تحمل نکنند و به زندگی شان پایان دهند او از قوم وخویشی یاد می کند که به دلیل ازدواج با مردی دو زنه به زندگی اش پایان داد." مهناز هم از زنی که در همسایگی شان زندگی می کرده و به دلیل یک ازدواج اجباری در حمام خانه شان خودسوزی کرده سخن می گوید :"دخترک سه ماه پس از ازدواج اجباری با شوهرش به خانه پدرش پناه آورد اما پدر دختر مدام به او می گفت به خانه ات برگرد دختر هم به جای بازگشت به خانه شوهری که دوستش نداشت خود را کشت ." سکوت جان بی بی که با چشمهای مضطربش همچنان به سخنان دیگران گوش می دهد هنوز ادامه دارد . می پرسم :" جان بی بی خانم شما نمی خواهی از مشکلاتت بگوئی ؟" با چشمانی اشکبارمی گوید :"چه بگویم خانم! من که زندگی ندارم فکر سیر کردن شکم هشت فرزندم راحتم نمی گذارد چهار فرزندم را از مدرسه بیرون اوردم تا کار کنند اما حالا دست پسر بزرگم که روزنامه می فروخت شکسته و نمی دانم با مخارج ان چه کنم . یک سالی هم هست که کمیته امداد هیچ کمکی به من نمی کند . " خانم اربابی در گوشم زمزمه می کند که جان بی بی به شدت بیمار است اما به دلیل ویزیت گران حتی قادر نیست به پزشک مراجعه کند . به جای خالی دندانهای این زن 32 ساله نگاهی می اندازم زنی که بیش از هر چیز این روزها به دنبال یافتن یک شغل است .او از کار کردن در خانه های مردم در آمد کافی به دست نمی آورد و مراجعه هایش به سازمان بهزیستی و کمیته امداد برای یافتن یک شغل مناسب نیز تاکنون ثمری نداشته است . اربابی می گوید :"بارها برای ایجاد اشتغال به ویژه برای زنان که مهم ترین نیاززندگی شان محسوب می شودبه مراکز مختلف مراجعه کرده ایم اما هرگز جوابی نگرفته ایم ." جان بی بی آه بلندی می کشد:" من درباره زندگی ام سخن نگفتم چون گفتن بدبختی هایم کتابی را پر خواهد کرد که کسی حوصله شنیدن یا خواندنش را نخواهد داشت." نگاهی گذرا به عملکرد خمینی و روحانیت مدعی جانشینی خدا در زمین در زیر مصاحبه ها و گفته های خمینی را یاد آوری می کنم تا ببینید که پس از دستیابی به قدرت چگونه تغییر موضع داده و متوجه کاذب بودن این روحانی و سایر روحانیون مدعی جانشینی خدا در زمین خواهید شد و در ضمن چند عکس برایتان از بالا بردن مقام خمینی در حد یک امام همچون 12 امام دیگر را می آورم. تا خودتان قضاوت کنید که اینان چگونه انسان هائی هستند. اکرم سلیمانی امام خیمنی در نوفل لوشاتو گفته : n در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود. خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهم گشت. مصاحبه با خبرگزاری رویتر، نوفل لوشاتو، 5 آبان 1357 n در جمهوری اسلامی کمونیست ها هم در بیان عقید خود آزاد خواهند بود. مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، نوفل لوشاتو، 10 نوامبر 1978 n در جمهوری اسلامی زنان در همه چیز حقوقی کاملاً مساوی با مردان خواهند بود. مصاحبه با روزنامه گاردین، نوفل لوشاتو، 1 آبان 1357 n در حکومت اسلامی رادیو، تلوزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت. مصاحبه با روزنامه پیزا سره، نوفل لوشاتو، 2 نوامبر 1978 n در منطق اینها آزادی یعنی به زندان کشیدن مخالفان، سانسور مطبوعات و اداره دستگاههی تبلیغاتی. در این منطق تمدن و ترقی یعنی تبعیت تمام شریان های مملکت از فر هنگ و اقتصاد و ارتش و دستگاه های قانونگذاری و قضایی و اجرایی از یک مرکز واحد. ما همه اینها را از بین خواهیم برد. سخنرانی برای گروهی از دانشجویان یرانی در اروپا، نوفل لوشاتو، 8 آبان 1357 n ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم. سخنرانی برای گروهی از ایرانیان، نوفل لوشاتو، 19 مهر 1357 n برای همه اقلیت های مذهبی آزادی بطور کامل خواهد بود و هر کس خواهد توانست اظهار عقیده خودش را بکند. کنفرانس مطبوعاتی، نوفل لوشاتو، 9 نوامبر 1978 n نه رغبت شخصی من و نه وضع مزاجی من اجازه نمی دهند که بعد از سقوط رژیم فعلی شخصاً نقشی در اداره امور مملکت داشته باشم. مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتد پرس، نوفل لوشاتو، 17 نوامبر 1975 n دولت اسلامی ما یک دولت دموکراتیک به معنی واقعی خواهد بود. من در داخل ین حکومت هیچ فعالیتی برای خودم نخواهم داشت. مصاحبه با تلوزیون NBC ، نوفل لوشاتو، 11 نوامبر 1978 n من نمی خواهم رهبر جمهوری اسلامی آینده باشم. نمی خواهم حکومت یا قدرت را بدست بگیرم. مصاحبه با تلوزیون اتریش، نوفل لوشاتو، 16 نوامبر 1978 n در جمهوری اسلامی زن ها آزاد خواهند بود. در تحصیل هم آزاد خواهند بود. در کارهای دیگر هم آزاد خواهند بود. مصاحبه با هفته نامه گاردین، نوفل لوشاتو16 نوامبر 1978 n پس از رفتن شاه من نه رییس جمهور خواهم شد، نه هیچ مقام رهبری دیگری را به عهده خواهم گرفت. مصاحبه با روزنامه لموند، نوفل لوشاتو، 9 ژانویه 1979 |