ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

باید از تمایلات واپسگرایانه مردم و حتی بخشی از نخبگان جامعه جلوگیری کند. چرا که سکولاریسم و لائیسیسم یک فرآیند اجتماعی و ذهنی درونی این جامعه نبوده است و از مسیر نقد دینی عبور نکرده است. برای همین در فرهنگ و حافظه تاریخی آنان گسستی ایجاد نشده است.  لذا درگفتمان خود از سکولاریسم و تحقق و تضمین پایداری آن ، باید از کانال روشنگری - در مفهوم نقد از دین - بگذریم. آنچنان که مخاطبین بحث های فلسفی ، سیاسی و علمی این امکان را بیابند که شعور علمی و به عبارتی خرد خود را از تسلط شعور ایمانی و دینی خود جدا سازند.  در غیر اینصورت همانند انقلاب اسلامی با حرکتی روبرو خواهیم شد که در صف شعار دهندگان میلیونی ، استاد ، دانشجو ، نویسنده، شاعر و .... یعنی نماینده گان خرد جامعه در همان صفی شعار خواهند داد که روحانی ، بازاری و توده مردم شعار دادند.  این همان ویژگی است که انقلاب اسلامی ایران را از سایر انقلا بات و جنبش های اجتماعی مدرن جهان جدا ساخته است . بدون روشنگری  ما در نهایت به آنجا می رسیم که برنامه اقتصادی را با کمک اقتصادانان می بندیم ولی برای اجرا و تحقق آن بجای بررسی و آنا لیز وضعیت فعلی سیستم جهانی ، استخاره می کنیم.

- آیا مطالبات زنان ایران در راستای آزادی، برابری حقوقی  و رفع هر گونه تبعیض، با  یک جامعهء سکولار و یا لائیک  گره خورده است؟ از نظر من مطالبات زنان ما با عنصر خرد گره خورده است. همین خردگرایی خواهد بود که هم زمینه سکولاریزاسیون جامعه را فراهم می کند و هم تضمینی برای پایداری آن خواهد شد. برای روشن شدن نظرم توضیح می دهم. ببینید  در جامعه سکولار آلمان تقریبا سه میلیون شهروند ترک زندگی می کنند. هر سال جامعه آلمان با فاجعه قتل های ناموسی ، ازدواج های اجباری و ... روبرو است که بیشتر از فرهنگ مذهبی آنان ناشی می شود . بخشی مهمی از حامیان  این نوع طرز فکر را زنان تشکیل می دهند. آمریکا که ساختار و قانون اساسی سکولار و بسیار مدرنی داردبین سا لهای 1921 /1928 شاهد یک جنبش بنیادگرایی دینی - اتفاقا در همان مذهب رفرم شده پروتستانتیزم – بود. هدف  این جنبش بازتولید ساختار پدرسالارانه بخصوص در خانواده بود. جالب آنکه بیشترین حامیان این اندیشه را هم زنان تشکیل می دادند. ما در آمریکای لاتین که بیشتر کا تولیک هستند هم با این پدیده روبرو هستیم.  از اواخر قرن نوزدهم ما با مسیحی شدن کره جنوبی روبرو هستیم ، بطوریکه تا به امروز بیش از یک چهارم کره ایها پروتستان شده اند. در بین این گروه نیز نوعی بنیادگرایی دینی دیده می شود که  شدیدا ساختاری پدر سالارانه دارد و  تنها زن ایده آل را در ساختار خانواده و مادر باز تعریف می کند .در نتیجه  پروتستانتیسم در کره جنوبی نه تنها ساختارپدر سالارانه سنتی را از بین نبرد ، بلکه شدیدتر کرد.  بر اساس تحقیقات ریزن بروت بیش از 70 در صد حامیان و اعضای رسمی آن را زنان تشکیل می دهند! . در واقع آنان در یک نظام سکولار یک محیط زیست فرهنگی ایجاد می کنند که در آن به باز تولید روابط پدر سالارانه می پردازند. هدف از ارائه این مثالها این است که نشان دهم ،  در یک جامعه سکولار هم امکان بروز این اندیشه ها است ولی آنچه که در مقابل این نوع اندیشه مقاومت می کند ، حضور یک دیدگاه  علمی و فلسفی( نظری) در جامعه است که کم و بیش نهادینه شده است . به عبارت دیگر سطح خردگرایی جامعه بخصوص دربخش بزرگی اززنان ، نخبگان و روشنفکران است که تضمینی برای پایداری سکولاریسم می باشد. لذا مطالبات زنان ایران را در دو بعد بررسی می کنم . یکی همان بحث خرد و روشنگری در مفهوم نقد از دین است. در این بعد  به آموزه های دین اسلام در متن الهی توجه دارم - به این معنا که چه ساختاری از خانواده  و روابط جنسیتی ، کارو ...  در آموزه های دینی و کلام الهی فرمول بندی شده است- و در بعد دوم توجه به ساختار اقتصاد، سیاست و فرهنگ است که چطور آموزه های دینی مجال رشد و نفوذ در این سه بخش می یابند و باز تولید می شوند. و در نهایت چه رفرمی در ساختار دولت  و تبدیل آن به یک دولت ملی ، نیاز است تا به کمک آن بتوان این بازتولید آموزه های دینی را در این سه بخش به حداقل کاهش داد.  

- آیا با توجه به نقش مذهب و همچنین فرهنگ برخاسته از آن در رابطه با موارد به خصوصی مانند حاکمیت زن بر بدن خود، حق پوشش و ... میتوان یک مسلمان لائیک را در جامعه ایران متصور شد؟ (چگونه و در چه شرایطی )

 به نظر من یک مسلمان لائیک یا سکولار به همان اندازه قابل تصور است که یک سکولار مسیحی یا یهودی آلمانی و یا یک لائیک مسیحی یا یهودی فرانسوی. سکولاریسم و لائیسیسم یک پروسه و پدیده تاریخی و اجتماعی بود که رفته رفته به یک فرهنگ سیاسی تبدیل شد . جدال و جنگی بین مردم و به عبارتی بین روشنفکران با کلیسا بود که در نهایت اموال کلیسا را ضبط کردند و در حوزه منابع ملی و کل جامعه قرار دادند و دین و کلیسا را از حوزه عمومی و اداره جامعه به حوزه خصوصی عقب راندند. از نظر من سکولاریسم و لائیسیسم در واقع یک روش است. روشی برای اداره جامعه  ، که سعی دارد بر اساس خرد آن را اداره کند. که این خردگرایی در نهایت هم به نفع دین و هم  شهروندان تمام خواهد شد.  مسئله ایمانی نیز در قلب هر کس  باقی می ماند و جزو حوزه خصوصی او است.  مسلما تصوریک فرد خردگرا حال سکولار یا لائیسیست  به دین  و خدا ، تصوری سنتی نخواهد بود. او به گونه ای دیگر به دین نظر می کند که لزوما با دید روحانیون یکی نیست، اما  شاید هم باشد . ببینید ، گاهی با انسا نهای سکولاری در اروپا برخورد می کنید که مرتب روز های یکشنبه به کلیسا می روند و احیانا اعیاد مذهبی خود را دقیق اجرا می کند ولی در ذهن آنها تغییری حاصل شده است ، به این معنا که  آنها پذیرفته اند  ،حوزه عمومی ، حوزه خرد و عقلانیت است. این تفکر در نزد آنها به صورت یک ذهنیت ثابت و نهادینه شده در آمده است ، به گونه ای که تفکیک این دو را عادی ترین و صحیح ترین وضعیت می دانند.  این مسئله با آتیسم که بی خدایی است فرق می کند . آتئیسم برداشتی از جهان خلقت است. در نتیجه یک  آتئیست نمی تواند مسیحی یا مسلمان باشد

 - تعدادی از فعالین جنبش زنان در داخل برخورد و تعامل با مذهب را در سه سطح حکومتی، روشنفکری دینی و در زندگی روزمره مردم (دين عامه مردم) قابل بررسی میدانند. شما این تقسیم بندی را تا چه حد می پذیرید و نسبتاً به واقعیت نزدیک میدانید؟ اولا اصطلاح روشنفکری دینی برای من همچنان یک بحث باز است. من  فکر می کنم اگر این اصطلاح را در مفهوم جامعه شناسی دین ماکس وبردرک کنم ، به این معنا که هما نند وبر مفهوم را در یک متن مفهومی خنثی تجزیه وتحلیل کنم ، روشنفکر دینی در واقع  فردی است دارای نفوذ اخلاقی ، که با ایدهء مذهبی خود ، بر مردم و جامعه اثر گذاشته و تحولاتی را ایجاد می کند. با توجه به این تعریف  ، اصطلاح  روشنفکر دینی  قابل تصور است. اما این تعریف شامل هر طیف فکری از سیدجمال الدین اسد آبادی ، آیت الله خمینی ،  تا شریعتی و بازرگان و ... می شود. اما اگر این اصطلاح یعنی روشنفکر را بخواهم با توجه به دوران روشنگری یعنی در بستر تاریخی خودش درک کنم ،  باید بگویم که با این اصطلاح یعنی "روشنفکر دینی" مشکل دارم . البته این اصطلاح در بین خود به اصطلاح روشنفکران دینی هم  مورد اختلاف است از جمله دکتر مصطفی ملکیان معتقد به این اصطلاح نیست. ولی دکتر عبدالکریم سروش به تاثیر از معرفت شناختی کارل پوپر خیلی بر روی  واژه هایی که به کار می برد حساسیت نشان نمی دهد.  به هر حال ببینید ، از نظر من  سه مورد نام برده اگر چه محتوای متفاوت دارند ولی به لحاظ روشی با هم فرق زیادی ندارند. همه اینها به لحاظ روشی در همان کلام سنتی باقی مانده اند. به این معنا که هر کدام بر اساس اصولی در حال تفسیر از دین هستند. مردم تفسیری عامیانه از دین دارند . حکومت تفسیری حکومتی و به اصطلاح روشنفکر دینی هم تفسیری روشنفکرانه و یا به عبارتی مدرن از دین دارد. همه اینها تفسیر است و در همان کلام سنتی رسوب کرده اند. اما تعدادی از آنها در حال عبور از این مسیر هستند.  به طور مثال برای دکتر عبدالکریم سروش، همانند پوپر ، یک دین خوب ( عقلانی ، اخلاقی -انسانی) و یک دین بد یا نادرست ( غیر عقلانی - توتالیتر) وجود دارد.  در بخش معرفت شناختی او، که با روش

 

قبلی

برگشت

بعدی