ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

خیمه و خرگاه مجللی علیه بهائیان بوجود آورده بود، با دفتر آیت الله بروجردی تماسهایی را ایجاد کرده است. زیرا تنها کافی بود که مرجع فرقه شیعه واژه بهائی را بشنود و قرار و سکون خود را از دست بدهد. این را بر اساس حدس و گمان نمی نویسم؛ بلکه همه ملایانی که اکنون در رأس امور اداره حکومت اسلامی هستند تأیید و تصدیق کرده و میکنند. لازم به نقل خاطرات »آیت الله حسینعلی منتظری« نیست. بخشی از خاطرات محمد تقی فلسفی را در بالا آوردم. اما بهترین دلیل دخالت کینه توزانه این مرجع تقلید در قضیه قتلهای ابرقو حقایقی است که شاگرد و همدم و شرح حال نویس ایشان حجة الاسلام علی دوانی نقل کرده است.

حجة الاسلام علی دوانی، که »سالها متنعم« سفره رنگین حوزه علمیه و مطلع به رازهای پنهان زعیم بزرگ ومرجع فرقه شیعه دوازده امامی، آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی بوده اند، یاد آور میشوند که در اینگونه موارد ایشان:

» بی درنگ نامه هایی خطاب به شاه ، نخست وزیر و آیة الله بهبهانی نوشته، به تهران گسیل« میداشتتند. »چند سال پیش که فرقه گمراه بهائی چند نفر از افراد اخلال گر خود را مأمور ساختند و در یکی از دهات یزد؛ صغری زن بی نوائی را با چند کودک بیگناه و خردسال وی با بیل قطعه قطعه کردند و بعد هم دست بکار شدند تا از چنگال عدالت فرار کنند، آیت الله فقید شب و روز خواب نداشتند و مرتب با تهران و علمای بزرگ مرکز و مقامات دولتی در تماس بودند تا بالاخره آن تبهکاران [بهائیان] به کیفر اعمال خود رسیدند. برخی بدار کشیده شدند و بعضی نیز هنوز در زندان بسر می برند«.

در جایی دیگر همین یار و مونس رئیس شیعیان جهان در قضیه دیگری که باز عده ای بی گناه بهائی را به اتهام قتل دستگیر کرده بودند مینویسد:

»چند بهائی یکی از همکیشان خود را کشته، با نیرنگ جوانان مؤ من را به قانون سپردند. یکی از این جوانان به اعدام محکوم شد و حکم باید در روز نیمه شعبان به اجرا در می آمد. این خبر مرجع پارسای قم را در نگرانی فرو برد. بی درنگ نامه هایی خطاب به شاه ، نخست وزیر و آیة الله بهبهانی نوشته ، به تهران گسیل داشت، سپس به هر که سودمند می دانست تلفن زده، قضیه را دنبال کرد تا سرآنجام نیمه شب خبر لغو حکم اعدام را به وی رساندند. با شنیدن این خبر اشک از دیدگانش روان شد و پروردگار را بسیار سپاس گفت. در این لحظه یکی از نزدیکان به اتاقش آمد و پرسید: شما هنوز بیدارید؟ مرجع بزرگ شیعه پاسخ داد: خیلی مهم بود ولی به خیر گذشت. هر وقت فکر می کردم خون مسلمان بی گناهی ریخته می شود، همه بدنم می لرزید و متحیر می ماندم که فردای قیامت جواب خداوند عالم را چه بگویم«..

احتیاج به حضور در صحرای محشر نیست، زیرا در خاتمه خواهیم دید که دستهای آیت الله بروجردی به خون بیگناهان آغشته است و شگفت انگیز آنکه نه تنها به خون بهائیان، بلکه به خون مسلمانانی که او را مرجع تقلید خود می دانستند. تعصب دینی در هرکس که باشد، جنایت می آفریند.....

احمد نصیری وکیل سه نفر اسفندآبادی، در دفتر خاطراتش پیرامون این محاکمه جنجالی به شرح چند خاطره می پردازد که ما تنها یک واقعه را در اینجا نقل میکنیم. این خاطره مربوط به دخالت آیت الله بهبهانی، نماینده تام الاختیار آیت الله بروجردی در قتلهای ابرقو میباشد که نا گزیریم بسبب روشنی و وضوح کلام از هر گونه تفسیری چشم پوشی کنیم. ایشان نقل می کند:

»قبل از تشکیل دادرسی پرونده متهمین به ارتکاب قتل در ابرقو، حاجی علی اکبر خان طه وکیل دادگستری که بعدا دادستان کانون وکلای دادگستری شد در سالن دادگستری به من بر خورد. ضمن صحبت اظهار داشت در پرونده ابرقو وکالت دارید؟ جواب مثبت دادم. جاج علی اکبر خان طه گفت در این خصوص سابقه ای دارم که باید برای شما تعریف کنم. سپس به شرح موضوع پرداخت که چندی قبل یکی از آقایان علما اعلام یعنی آقای بهبهانی به من پیغام داد که با ایشان ملاقات نمایم. من به ملاقات آقا [آیت الله بهبهانی] رفتم. موضوع پرونده قتل ابرقو را مطرح کردند و به من تکلیف نمودند که وکالت این پرونده را از طرف مدعی خصوصی قبول نمایم که اجر اخروی دارد و هم مبلغی به عنوان حق الوکاله پرداخت می گردد. طه اظهار داشت که به آقا جواب دادم برای مدعی خصوصی تا کنون عده ای در حدود ده نفر وکیل انتخاب شده، آیا این عده کافی نیست که من هم دخالت نمایم؟

آقای بهبهانی گفت خیر دخالت شما لازم است برای حفظ حقوق ورثه مقتولین این وکالت را بپذیرید وجود شما مؤثر است. طه اظهار داشت که من جواب دادم اگر اینطور است و امر می فرمائید پس مقرر فرمائید که حق الوکاله را بدهند تا اقدام شود. آقای [آیت الله] بهبهانی گفتند من شفارش می کنم دو هزار تومان حق الوکاله بپردازند، اجر اخروی هم دارد. [حاجی علی اکبر خان] طه گفت من جواب دادم که اگر قرار است من این وکالت را بپذیرم امر بفرمائید که مبلغ بیست هزار تومان بابت حق الوکاله بپردازند تا قبول وکالت نمایم. آقا با تعجب گفت ورثه مقتولین که چیزی ندارند، این دو هزار تومان را هم مؤمنین کمک کرده اند، شما هم همین مبلغ را قبول نمائید.

طه گفت به آقا جواب دادم که برای این پرونده آنچه من اطلاع دارم تا کنون در حدود هفتصد هزار تومان جمع آوری شده و من کمتر از بیست هزار تومان حاضر به قبول وکالت نیستم. چون این جواب را دادم آقای بهبهانی بسیار ناراحت شد و با عصبانیت گفت این حرفها حقیقت ندارد. اگر شما نمی خواهید قبول وکالت کنید مختارید.

حاجی علی اکبر خان طه گفت من وکالت را قبول نکردم، لکن تا این مبلغ در آمد باقیست، هر ساله یک نفر بهائی را به ارتکاب قتل متهم می کنند و برای حمایت مدعی خصوصی تحصیل در آمد می کنند«.

بدستور آیت الله بهبهانی، شبها در مساجد و تکایای تهران، ملایان بر سر منابر به دشنام، لعن و نفرین و دروغ پراکنی علیه بهائیان مشغول شدند و بفریب مردم بی خبر از دسیسه های خود، سرگرم نمودند

بد نیست نام ده وکیلی که برای آیت الله بهبهانی مزدوری کردند را در اینجا بیاوریم. زیرا برخی از این نام ها هنوز بر سر زبان ها هستند: کشاورز صدر، شیخ رضا ملکی، احمد ذوالمجد طباطبائی، هاشم طباطبائی، پور رضا، ادیب رضوی یزدی، سید مهدی رضوی، خدا داد صابرآستارائی و از همه بد اقبال تر ابوالحسن عمیدی نوری مدیر روزنامه داد است که در نخست خبر و نام مجرمین واقعی قتلهای ابرقو را منتشر کرد و آنگاه با دریافت حق الوکاله از آیت الله بهبهانی علیه متهمین بی گناه در دادگاه داد سخن داد.

از این زمان به بعد دادگستری ایران در اختیار همدستان آیت الله بروجردی و کارفرمای او در تهران آیت الله بهبهانی بود و اراذل و اوباش سازمان تروریستی فدائیان اسلام در کاخ دادگستری ایران فرمانروائی میکردند. در سالن دادگاه، تعداد زیادی از ملایان و روضه خوانان و جم کثیری از بازاریان متعصب و عصبانی ، نه برای تماشا که برای بر هم زدن نظم دادگاه و ارعاب وکلای متهمین در جایگاه تماشاچیان می نشستند و با ایجاد هیاهو و جنجال، خواستار صدور حکم محکومیت و اعدام متهمین می شدند. خلیل صبری، دادیار سنی مذهب، برای رفع سوء ظن مذهبی نسبت به خود، کاسه داغ تر از آش شد ودر مقابل جماعت کثیر شیعیان، سخنرانی فتنه انگیز و تاسف باری نمود و در طی آن اظهار داشت بهائیان پنجاه سال است که آدم می کشند و گفته های خود را با این جمله خاتمه داد که دادگاه باید متهمین را به اشد مجازات محکوم کند و گرنه مردم خود انتقام خواهند کشید و به این ترتیب احساسات مذهبی را برانگیخته و دادگاه را به محیطی رعب آور تبدیل نمود. این در حالی بود که وظیفه دادیار فقط اقامه دلیل علیه متهمین می باشد. در بیرون دادگاه همه روزه جزواتی حاوی اکاذیب ،تهمتهای واهی وفحشهای رکیک و ناسزا توسط جمعیت تروریستی فدائیان اسلام چاپ و منتشر می شد. بطور مثال در اعلامیه ای به قطع ۵۲x۳۲ سانتیمتر با چاپ و نقاشی نوشته شده بود:«بانو صغری و پنج طفل بیگناه او چگونه به

 

قبلی

برگشت

بعدی