اطلاعیه و پیامها | لینک ها | بایگانی |
شماره جدید |
تکانش گری،مسئولیت پذیری در مورد اعمال خود،تشخیص درست از نادرست،همرایی با دیگران و اعتماد به آنها،توانایی درخواست وپذیرش کمک وعبرت گرفتن از اشتباهات گذشته از مهم ترین عوامل موفقیت در غلبه بر تنش های زندگی و جلوگیری از فرارهستند. همچنین براساس تحقیقات دیگر نقش انعطاف پذیری را مورد بررسی قرارداده و چنین نقل می کنند که افرادی که انعطاف پذیری بالاتری دارند احساس تنهایی و نومیدی کمتری داشته کمتر گرفتار رفتارهای پرخطر و تهدیدکننده حیات می شوند.این پژوهشگران سپس به بررسی نقش هوش هیجانی و رابطه آن با افزایش یا کاهش ریسک فرار از خانه پرداخته اند.آنان هوش هیجانی را مجموعه ای از توانایی ها ، ومهارت هایی تعریف کرده اند که فرد را برای سازگاری موثر با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می کندوبرهمین اساس فرضیه های خود را ارائه و به بررسی آنها پرداخته اندو در انتها در بحث و نتیجه گیری خود تاکید کرده اندکه هر چه میزان واقعیت سنجی ، شادکامی، حل مساله، احترام به خود، خودآگاهی هیجانی، تحمل استرس، انعطاف پذیری ، مسئولیت اجتماعی ، مهارتکانه وهوش هیجانی کلی در دختران بالاتر باشد ریسک فرار آنها از منزل کمتر می شود و در تبیین یافته های خود آورده اند که به نظر می رسد احتمال فرار دخترانی بیشتر باشد که دید واقع گرایانه ندارند یعنی به جای اینکه به مشکل به عنوان مسئله ای حل شدنی نگاه کنند به طور هیجانی با آن برخورد می نمایندوتوانایی خود را در حل مسئله ناچیز می بینند. همچنین عزت نفس پایین آنها یکی دیگر از عوامل موثر بر افزایش ریسک فرار آنها ازمنزل است زیرا موجب می شود که توانایی خود را دست کم گرفته به جای مواجهه و مبارزه با مسائل از راهکار های هیجانی مثل فرار استفاده کنند .همچنین از دیگر یافته هایی که بیان می کنند این است کهتحمل استرس از ریسک فرار می کاهد و با همخوانی یافته های خود با یافته های "استادی" تفکرات غیر منطقی این دختران را مسئله اساسی ذکر می کنند که به جای تغییر شرایط نامساعد،تحمل خود را در برابر ناکامی ها و سختی هابه سرعت از دست می دهند و دیگر این که این دختران فاقد انضباط اجتماعی بوده رفتار محتاطانه و مسئولیت پذیری اندکی دارند ودر انتها نتیجه گرفته اند که زیر بنای اساسی اغلب مولفه های مرتبط با فرار دختران از منزل ،گریز از واقعیت گرایی است و به همین دلیل نیز تدوین یک برنامه آموزشی برای تقویت هوش هیجانی را برای کاهش ریسک فرار دخترانی که در معرض خطر جدی برای فرار از منزل هستند،توصیه کرده اند. نقد و بررسی پژوهش های فرد مدار اولین نکته ای که در این مجموعه پژوهش ها قابل تامل است تمرکز تحلیل آنها برمعلول و قربانی به جای پرداختن به عامل و علت این کنش است .این نوع تبیین معمولا در تمامی پژوهش های مشابه مانند بررسی عوامل فحشا و روسپیگری و سایرآسیب های اجتماعی بویژه در مورد زنان دیده می شود و به نظر می رسد که این نوع تحلیل ها در خلا صورت می گیرد زیرا متن ،ساختار و زمینه را نادیده گرفته و پدیده ره به تنهایی وبیرون از متن خود مورد بررسی قرارمی دهد. نگاه مجدد به عوامل و ویژگی های مطرح شده در این نوع تحلیل ها ،این واقعیت را عریان تر به ما نشان می دهد. نکته بعدی ،تاکید بر عدم تحمل و بردباری به عنوان علت وعامل موثر در استفاده ازتفکرات غیر منطقی و راهبردهای هیجانی ناکار آمد در مواجهه با رویدادهای تنیدگی زا به جای استفاده از رویکرد های شناختی موثر است . تحمل و بردباری اگر چه به عنوان یک ویژگی مثبت در مواقع لزوم پذیرفته شده است اما توجه به شرایطی که فرد در آن قرار دارد می تواند ما را درلزوم استفاده از این ویژگی و قضاوت در باره آن راهنمایی وهدایت کند.براساس تحقیقات متعدد ،حمیدی (1383)، مقدسی (1379)، سعیدی (1372)، صمدی راد(1381)، حیات روشنایی (1381)، رستم خانی (1381)تقوی وهاشمی (1383)، خاکپور (1383)، خدادادی(1383)، قماشچی (1383)، حقیقت دوست (1383)، اردلان و سیدان(1385)، محمدخانی (1386) و فتحی (1386)، خشونت های شدید جسمی،جنسی، روانی وکلامی،تنبیه های سخت، روابط خصمانه متکی برترس شدید،فحاشی ها،هتک حرمت هاوضرب وجرح ها ی دائم و مکررنسبت به این دختران در خانه وجود داشته است. حال سوال اساسی این است که آیا این شرایط واقعا قابل تحمل و قابل تغییرند ؟ در صورت مواجهه با چنین شرائطی از چه رویکردشناختی موثری می توان استفاده نمود ؟ آیا رویکرد حل مسئله ،رویکرد مناسبی است و در صورتی که به این دختران یا دختران مشابه آموخته شود ،گزینه های مناسب دیگری که این دختران به جای فرار به شکلی منطقی و واقع گرا آنها را انتخاب نمایند تا با اصلاح شرایط ،آن را قابل تحمل سازند ،چیست؟ زمانی که سرپرستان قانونی که این خشونت را نسبت به این افراد –فرزندان خود – اعمال می کنند و بر اساس تحقیقات متعدد که نمونه ای از آن ها ذکر شدسابقه حبس، مصرف مواد مخدر ،ناراحتی روانی و اختلالات جنسی دارند،نسبت به این فرزندان حق ولایت قانونی و عرفی دارند واز این جهت در پناه قانون واقع می شوند،چه تغییری در روابط موجود میان این پدران و فرزندان می توان ایجاد نمود. نکته بعدی تاکید بر ویژگی هایی چون عدم احساس مسئولیت ، احتیاط و ملاحظه کاری،فقدان انضباط اجتماعی،ضعف،عبرت نگرفتن از اشتباهات گذشته،عدم انعطاف پذیری،دارای رفتارهای پرخطرو اصلی ترین مسئله که زیر بنای اساسی تمام مولفه های ذکر شده است یعنی گریز ازواقعیت گرایی دراین پژوهش هاست .همانطور که در بند قبلی عنوان شد ،شرایط زندگی این دختران غیر قابل تحمل و بسیار ناگوار است .در تمامی تحقیقات ذکر شده قبلی روابط حاکم برخانه و خانواده این دختران روابطی بسیار خصمانه،سرد و متکی برترس شدید است و تقریبا در تمامی این تحقیقات برناکارآمدی ساخت خانواده به طور مطلق تاکید شده است .همچنین ضعف شبکه حمایت اجتماعی نیز از جمله مسائلی است که در برخی از تحقیقات(سیدان،اردلان وذوالفقاری،1383) به آن اشاره شده است.در چنین شرایطی تنها گزینه هایی که پیش روی این قربانیان قرار دارد این است که یا به تخریب خود دست بزنند- خودکشی و فرار –،یا به تخریب دیگری بپردازند – کشتن عامل خشونت ومشکل -. وشاید فرار از بین گزینه های موجود ،گزینه مناسب تری تلقی گردد.از بین تمام ویژگی های منفی ذکر شده در مورد این دختران شاید گریز از واقعیت را-به جای گریز از واقعیت گرایی – می توان تا حدی درست فرض کرد زیرا آنها از واقعیتی می گریزند که غیر قابل تحمل و شاید غیر قابل اصلاح است . آخرین نکته ای که باید به آن توجه داشت ودر این دسته از پژوهش ها برآن تاکید شده است میزان پایین شادکامی،خوش بینی واعتماد به نفس در این دختران است.نیازی نیست که فرد روانشناس باشد تا علت افزایش شادکامی،خوشبینی و اعتماد بنفس رابداند.تجربه زیسته ما به ما نشان می دهد کهاین ویژگی ها متکی و وابسته به شرایط فردی –اجتماعی است که در آن به سر می بریم و واجد آن هستیم.در بررسی های متعدد مطرح شده در بندهای قبلی نشان داده شده است که این دختران در خانواده هایی آشفته و نابسامان زندگی می کنند که از منزلت اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی نازلی برخوردار است .پایین بودن سطح سوادوالدین وفرزندان ،منزلت شغلی پایین والدین،سوابق کیفری و وابستگی به موادمخدر در بین اعضای خانواده بویژه پدران و...از ویژگی های خانواده این دختران است .خشونت بالای جسمی، جنسی، روانی وکلامی مکرر و وداوم نیز جایی برای احساس شادکامی، خوشبینی وحرمت نفس در این دختران باقی نگذاشته است. در این صورت وبا شرایطی که ذکر آن گذشت، آیا باز هم باید انتظار شادکامی، خوشبینی و اعتماد بنفسی بالا را در این افراد داشت. ب- پژوهش های معطوف به خانواده در این دسته از پژوهش ها ،بررسی حول محورعوامل خانوادگی و ساخت خانواده شکل گرفته است. به طور مثال تحقیقات سعیدی (1372)، مقدسی(1379)، ربانی بیطرف، صمدی راد(حیات روشنا یی و رستم خانی (1381) تقوی ،هاشمی ،خاکپور،خدادادی ،قماشچی و حقیقت دوست (1383)، کامرانی فکور،اردلان ،سیدان و ذوالفقاری |