اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
«اسلام ناب محمدی» به قرائت «طالبان مذهبی ایران» ! پریس کی نژاد : uhriae@hotmail.com
سالهاست که در سرزمین ایرانیان شاهد سلب حق آزادی بیان و برخوردهای قهری طیف خشونت طلب و متعصبان دینی با جریانهای دگر اندیش هستیم. در این سیر خشونت و سرکوب، که غالباً با استفاده ابزاری از نام دین و به بهانه دفاع از اسلام صورت می پذیرد، علی رغم موضع گیری سازمانهای بین المللی و نهادهای مدافع حقوق بشر، نه تنها تجدید نظر و تعدیلی در نوع برخورد با دگراندیشان رخ نداده بلکه روندی رو به گسترش طی شده که هر لحظه هم در حال شدت گرفتن است.امروز دیگر محدوده قهری گری ها، حبس ها، تجاوزها و تعرض ها، دست و پا شکستن ها و شکنجه ها، اعتراف گیری ها و تواب سازی ها محدود به روشنفکران و دگراندیشان نیست بلکه حوزه آن بسیار فراتر از این رفته و به اقشار کاملاً متفاوتی از جامعه سرایت پیدا کرده است. فعالان جنبش زنان، اعضای سندیکاهای کارگری، معلمان، دانشجویان، دراویش، و اقلیتهای قومی و مذهبی و حتی مردم عادی کوچه و خیابان هم از جمله گروههایی هستند که به بهانه ها و انحاء مختلف تحت سرکوب قرار می گیرند و البته نباید در این بین اهل مطبوعات و قلم، خبرنگاران و روزنامه نگاران و حتی وبلاگنویس ها را از نظر دور داشت که خاطره جنایات وارد بر بعضی از آنها همچون زهرا کاظمی، امیدرضا میرصیافی و حشمت ساران برای همیشه در تاریخ تفتیش عقاید «طالبان مذهبی ایران» به یادگار باقی خواهد ماند. مروری گذرا بر علل سرکوب این طیفها نشان می دهد که بسیاری از آنها در دسته جریانات دگراندیش قرار نمی گیرند و تنها در پی مطالبات صنفی و به جرم درخواست برای برخورداری از حقوق حقه شهروندی شان مغضوب خشونت طلبان دینی ایران واقع شده اند. بواقع اقلیم ایرانیان امروز تحت سلطة طیفی از متعصبان و بعبارت بهتر «طالبان مذهبی» قرار گرفته که به هیچ روی جنبشهای آگاهی را بر نمی تابند و بروزات آن را به شدید ترین شکل ممکن مورد سرکوب قرار داده و از ناجوانمردانه ترین راهها به تقابل با آن بر می خیزند؛ خواه این جنبش آگاهی در قالب برابری خواهی جنسیتی و کمپین یک میلیون امضا باشد، یا در قالب مطالبات صنفی کارگری و معلمی، و خواه از نوع تراوشات قلمی و فعالیتهای فرهنگی یا دانشجویی باشد و یا سوال در این باره که "رای من چه شد ؟!" از اینرو نتیجه ای که می توان گرفت مخالفت «طالبان مذهبی ایران» با هر نوع فعل و انفعالات ذهنی است که به طریقی منجر شود افراد به این نتیجه برسند که از حقوق حقه خود برخوردار نیستند و خطرناکتر آن وقتی است که این تشخیص در رفتارشان نمود پیدا کند. در صورت بروز این رخداد طیف معترض فوراً در دستة "خطرات امنیتی" قرار می گیرد که اولین پیامد آن سرکوب و برخورد با انواع توجیهات و دستاویزهاست. در این بین اما یک عنصر مشترک همیشه در توجیه سرکوبگری ها به چشم می خورد و آن "داعیه دفاع از اسلام و حفظ مصالح دینی" است؛ یعنی همان چیزی که امروزه مهمترین عامل فرار جوان ایرانی از مقوله "دین و خداپرستی" محسوب می شود. از زاویه دیگر چنین به نظر می رسد که جامعه ایده ال برای این طالبان خشونت طلب یک جامعه روباتیک است که در آن تمامی شهروندان فرآیندی به اسم "تعقل و تشخیص" را تعطیل کنند و تنها دستور بگیرانی باشند که در جهت تامین اهداف و منافع طیفی از "خواص" عمل کنند. شعار آرمانی این طالبان مذهبی "تفکر ممنوع !" است و از آنجا که به قول دوستی ویژگی این "صلیب شکستگان مذهبی " خود را برتر دانستن و احساس قیومیت بر اذهان و اندیشه های همه افراد جامعه است از هیچ اقدامی برای حاکم کردن خواسته های خود بر ملت مظلوم ایران فروگزار نمی کنند؛ حتی به خاک و خون کشیدن آنها در پنهان و آشکار .با این اوصاف بالاترین خطر امنیتی و پر مخاطره ترین قشر برای این "اسلام طالبانی"، کسانی هستند که به هر نحو به جنبشهای خودآگاهی کمک کرده و خطرناکتر آنانند که روشهای آن را بصورت کلاسیک و سیستماتیک به دیگران نشان می دهند و این همان اتفاقی است که برای آموزگار جمعیت ال یاسین و بنیانگذار روشهای سی و شش گانه تفکر متعالی – آقای پیمان فتاحی- هم رخ داده است. اکنون بیش از دو سال است که آقای پیمان فتاحی (معروف به استاد ایلیا) رهبر جمعیت دویست هزار نفره ال یاسین به گناه آموزش دانش تفکر، به گناه ترویج فرهنگ پرسشگری، به گناه تشویق انسانها به خودشناسی و تغییر خودآگاهی و به گناه مخالفت با خشونت طلبی و قرائت منجمد و منزجرکننده از دین خدا، مورد بدترین آزارها و شکنجه های «طالبان مذهبی ایران» قرار گرفته است. خود او، اعضای خانواده، شاگردان نزدیک و پیروانش در سخت ترین شرایط به سر می برند و ماههاست که تحت سرکوب بازوی اجرایی طالبان مذهبی ایران یعنی «بخش امنیتی برخورد با ادیان» قرار دارند. دوبار دستگیری و نزدیک به یکسال حبس در زندان انفرادی، تزریقات مشکوک منجر به خونریزیهای گسترده از گوش، بینی، معده و مثانه، بیش از 18 جلسه شکنجه های فیزیکی، مشکلات تنفسی ناشی از خفگی در یکی از جلسات شکنجه، و شدیدترین فشارهای روحی و روانی طی حداقل یکصد و پنجاه جلسه احضار و بازجویی، ارمغان خشونت طلبان دینی برای این معلم بزرگ تفکر و خودشناسی بوده است. در تمام این ماهها و بطور همزمان دستگاه تبلیغاتی و مافیای رسانه ای وابسته به «طالبان مذهبی ایران» نیز با همه قوا به ترور شخصیت و هجمه روانی بر علیه او مشغول بوده اند آن هم با دروغترین اتهامات و بی اساس ترین استدلالها. بولتنها و فیلم های مونتاژی، شاهدان ساختگی، مدراک جعلی، و اقسام شایعات و اکاذیب ابزار این تهاجم روانی بوده اند که متاسفانه به اسم اسلام و با داعیه دفاع از دین بر علیه این معلم معنوی بکار گرفته شده اند. گزارشات منتشره حاکی از آن است که به دلیل به بن بست خوردن تلاشهای عاملان این نهاد امنیتی در اجرای موفق پروژه تواب سازی و ضبط فیلم اعترافات دروغین از این رهبر 36 سالة جمعیت ال یاسین، و به دلیل انعکاس گسترده اخبار مربوط به وی از طریق سازمانهای معتبری نظیر عفو بین الملل و اداره دموکراسی، حقوق بشر و نیروی انسانی وزارت امور خارجه ایالات متحده، و نیز بر اثر حمایت گسترده فعالان حقوق بشر از آقای پیمان فتاحی، مسئولان پرونده هم اینک قصد دارند تا با مدرک سازی و جلب شاکیان خصوصی پرونده را از حالت سیاسی- امنیتی خارج کنند تا با دست بازتری بتوانند به رفتارهای ناعادلانه خود ادامه دهند. آنچه که در مورد آقای فتاحی رخ داده مشتی از نمونه خروار کنشهای طالبان مذهبی ایران نسبت به دگراندیشان و مردان اهل خرد و اندیشه این مرز و بوم است که هر کدام داستان غم انگیز خود را دارند، اما نکته تاسف آور در مرور این دست پرونده های عقیدتی، استفاده ابزاری «طالبان مذهبی ایران» از مقوله دین است که در عین آلودگی آمران و عاملانش به خروارها دروغ، تجاوز به حریم خصوصی، جعل، مدرک سازی و رفتارهای وحشیانه و نقض حقوق انسانی همه و همه تحت لوای "اسلام" آن هم از نوع "ناب محمدی" اش صورت می گیرد! |