اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
نامه سرگشاده پریس کی نژاد (عضو مرکزی جمعیت ال یاسین) حضور محترم آيت الله خامنه اي سلام عليكم اينجانب پریس کی نژاد از شاگردان استاد الیاس رام الله (آقای فتاحی) هستم. امروز و در این نوشته میخواهم زبان کسی باشم که صدای او ظاهرا در دخمه های خوف انگیز زندان اوین خفه شده است و شکنجه گرانش گمان میکنند از پس آن دیوارهای قطور هیچ صدایی قابل شنیدن نیست و غافلند از آنکه هستند کسانی که فریادها را در سکوت میشنوند.و امروز مسئولیت رساندن این صدا به بیرون بر عهده من گذاشته شده است. دریافت و کشف صحت گفته ها و ادعاهایی که در این نامه می اید برای شما بسیار ساده است اگر امینی را بر آن بگمارید. سي و يكم خرداد ماه هشتاد و هشت پریس کی نژاد (عضو مرکزی جمعیت ال یاسین) ایشان می گویند: پس از نوشتن اولین نامه ام به شما در سال 86 بازداشت شدم. از محورهای اصلی بازجوییها همان نامه بود.6 ماه شکنجه و فشار برای آنکه هزاران تجربه و محصول را انکار کنم. باید می گفتم دروغگو هستم و قصد مردم فریبی و سوءاستفاده داشته ام. شیطان هستم شیاد هستم با قدرت شیطانی کارهای خارق العاده میکنم ساحر و دیوانه هستم. اخباری را که درباره برخی حوادث مثل زلزله بم، یازدهم سپتامبرو... از مدتها پیش داده ام یا شیطان به من گفته و یا خارجی ها اطلاع داده اند. انحراف داشته ام قصدم نفسانیات بوده. باید می گفتم میخواستم در آینده بگویم مسیح هستم. قصدم حکومت بوده میخواستم برعلیه نظام واسلام توطئه کنم .باید توبه میکردم اما وقتی میپرسیدم از چه چیزی؟ میگفتند هرچه. بالاخره درزندگی ات یک گناه هم نکرده ای؟ از هر چیزی. گفتم اگر یک خلاف ویا یک سوء استفاده نشان دادید همه را می پذیرم اما نتوانستند. میگفتند خودت بگو. گفتند ما نمی توانیم حرفمان را پس بگیریم و بگوییم ادعاهای قبلی مان درباره شما اشتباه بوده است. از صدها صفحه بازجویی فقط چند جمله را به مسئولین نشان میدهیم. کلید مغز مسئولین دست ماست هرطور بخواهیم میچرخانیم. شما را بدتر از بهائیت و مجاهدین خلق و توده ای ها معرفی کرده ایم نمی توانیم حرفمان را پس بگیریم. آنچنان شما را پیش بیت، مسئولین امنیتی و قضایی بدنام کردهایم که اگر نزدیک آنها هم بشوید فورا شما را دستگیر میکنند. باید زیر برگه هایی را امضا میکردم که نمیدانستم چیست و اگر نمیکردم شاگردان و خانواده ام در خطر می افتادند. میگفتند دفاع یعنی علیه حکومت اسلامی برخاستن. گفتند و تاکید کردند که به دستور حاکمیت و به عنوان کلیدی در دست ولی امر مسلمین باید فیلمی ضبط کنی که بعدها روشن شد به بدترین شکل ممکن مونتاژ و جعل شده و بدترین و دروغ ترین استفاده ها از آن شده است. خبر از فیلم وبولتنی محرمانه دادند که اگر خودت هم ببینی خود را انکار میکنی. مدتها دچار خونریزی های شدید بودم ونهایتا پس از 6 ماه زندان انفرادی گفتند آزادی و هیچ جرم خاصی به جز جمعیت اطرافم مطرح نشد. بعد ازگذشت چند ماه دوباره مرا به زندان آورده اند و شکنجه میکنند، شاگردانم را برای اعمال فشار بر من دستگیر کردهاند. در بدترین شرایط ممکن و محروم از ابتدایی ترین حقوق یک زندانی نگهداری می شوم و مبتلا به مشکلات قلبی و تنفسی شده ام. تا به امروز بیش از 5 ماه است که در سلول انفرادی و در شرایطی خاص محبوس هستم بیشتر از دوماه در سلولی با تعداد زیادی موش، بدون هواخوری و اعمال شکنجه های سخت روحی و جسمی بوده ام. در حال حاضر هم در شرایط مشابهی بسر می برم. دوباره موضوع دادن چک سفید به نظام مطرح شده تا خیالشان از بابت من راحت شود. اما این بار با حکم شما وحکم مقام عالی قضایی بودند و گفته شد که باید دیکته شکنجه گران را تکرار کنم و جواب سئوالات را جلوی دوربین بدهم آنهم به شکلی که جوابها تامین کننده نظر حکومت باشد. گفته اند حکومت اراده کرده تو را نابود کند و باید به حکم قانون همکاری کنی. تو برای نظام خطرناکی و باید در افکار عمومی تخریب شوی. خودت همه چیز ا انکارکن ما هم پرونده را میبندیم. ما ابزارهای زیادی داریم صدها قلم به دست، رسانه های زیادی با ما کار میکنند. تلویزیون ورادیو داریم به راحتی با چند میزگرد وبرنامه خرابت می کنیم. حتی نظر حکومت این است که فیلم یا سریالی ساخته شود تا اسم و فکر تو نابود شود. در مجموع بیش از 320 روز برای ضبط چند فیلم و چند صدا شکنجه شده ام. برای اعترافات دروغی و توبه که معلوم نیست از چه چیزی باید توبه کنم و از شما طلب عفونمایم. مسئولین عالی بارها قسم خورده اند که اگر فیلم ضبط نکنم خانواده ام در بیرون کشته میشوند و همسرم را که در حال حاضر تنها سرپرست دو کودک شیرخوار و خردسال است بازداشت می کنند، که کردند. 25 جلسه شكنجه فيزیکی و روانی باعث نشد دیکته انها را تکرار کنم اما به واسطه حکم قانون انجام دادم. برای یازدهمین بار، وقتی نماینده شما حضور داشت نوشتم و گفتم که چرا مرا دو سال شکنجه دادند و فشار آوردند که اعتراف دروغین کنم و واقعیات را انکار کنم اما حتی یک دروغ، یک تحریف، یک بدعت و یک خلاف نشانم نمی دهند و می گویند خودت باید اعتراف کنی. به بازجویان گفته ام اگر یک جرم نشان دهید همه را میپذیرم. حدود 660روز است که همین را می گویم اما جواب فقط شکنجه و فحاشی رکیک به خانواده است. نماینده شما ساعتها با من حرف زد و دست آخر بدون جواب رفت.
می گویند برای آزادی ات باید کمک کنی در تلویزیون حاضر شو و خودت خودت را تخریب کن اگرنه آنقدر اینجا نگهت می داریم تا بپوسی به مسئولین اعلام می کنیم که مخل امنیت هستی ببینیم آن وقت چه کسی جرات می کند پا جلو بگذارد و آزادت کند. پس از ماهها ممنوع الملاقات بودن، دو فرزند خردسالم را برای ملاقات آوردند به دلیل وضع ظاهری ام، مرا نشناختند، جلوی آنها با من برخورد خشن کردند و آنهم تبدیل به جلسه شکنجه شد. با عکسهای خانوادگی بازی می کنند. به بهانه بازرسی بدنی مجبورم می کنند که لخت شوم. بارها و بارها شکنجه شده ام که بگویم شکنجه نشده ام و جالب آنکه برخی مسئولین می آیند و می گویند شما اصلاً شکنجه نشده ای. |