اطلاعیه و پیامها | لینک ها | بایگانی |
شماره جدید |
وصیتنامه سعیدی سیرجانی
هم وطنان! با تشكر از محبت شما كه همت كردید و با تكثیر و توزیع نامه سرگشاده ای كه خطاب به ریاست جمهوری اسلامی نوشته بودم به من مدد رسانیدند، و با سپاس از هزاران مردم آزاده ای كه با نامه و تلفن مرا از خواندن نامه باخبر فرمودند، به عرضتان میرسانم كه گرچه هنوز پاسخی از مخاطب محترم نامه دریافت نكرده ام، اما تلاش شما هموطنان نتیجه ای بمراتب بیش از حد توقع بنده بار آورده است. زیرا نسخه ای از آن نامه به تشریف نظر مدیران و نویسندگان " كیخان" مشرف گشته و به درك جوابی نایل آمده است، و این توفیق اندكی نیست؛ زیرا رییس محترم جمهوری منتخب مردمی است كه خوب و بد و صالح و طالح دارند، اما رییس موسسه كیهان برگزیده مستقیم مقام معظم رهبری است، و منزه از هر خطا و اشتباهی. چونكه صد آید نود هم پیش ماست. به عنوان یادآوری عرض می كنم موضوع شكواییه بنده این بود كه به چه مجوزی، طبق حكم كدامین دادگاه، براساس چه قانونی، چهار سال است كه هفده جلد كتابهای چاپ شده مرا توقیف كرده اند و هیچ مقام مسوولی به شكایات من جوابی نمی دهد؟ گفته بودم اگر من گناهكارم محكمه دارید، زندان دارید، جوخه اعدام دارید، و خیلی چیزهای دیگر دارید، چرا زجركشم می كنید؟ وانگهی گناه ناشر بیچاره ای كه به اعتماد حمایت قانون در نشر این كتابهای مجاز سرمایهگذاری كرده چیست؟ پاسخهای متعددی به تفاریق در طول یكی دو ماه اخیر نویسندگان شریف كیهان ظاهرا به نمایندگای از طرف حكومت اسلامی به عرایض بنده مرحمت فرموده اند مهم است و به احتمالی قوی محصول عنایات مقامات عالیه. به مناسبت همین اهمیت اجازه می خواهم به حكم قند مكرر خلاصه ای از آنجمله را در اینجا بیاورم تا كام دلی شیرین و مشام جانی معطر كنید: پاسخ اول و مفصل در كیهان هوایی منتشر شد، بانضمام یكی از دو نامه بنده [ نامه ای كه خطاب به مردم نوشته بودم، نه ریاست جمهوری] تا مدعیان خودفروخته ای كه با حكومت صد در صد اسلامی علمای محترم سر عناد دارند نگویند جراید دیار ما آزادی عمل ندارند و حتی كلمه ای از شكواییه های سعیدی را منتشر نكرده اند.[ اگر منحرفان كور باطن بگویند: " كیهان هوایی" چه ربطی به داخل ایران دارد؟. جوابشان این است كه: بفرمایند بلیطی بخرند و ویزایی بگیرند و به خارج از مرزهای جمهوری اسلامی بروند و متن نامه را بخوانند]. در این پاسخ مفصل زیر عنوان " ماموری با نعل وارونه" كه منظورشان بنده شرمنده ام، آمده است: " این باصطلاح عریضه در حول یك محور عمده و كلی گردش دارد و آن فریاد " واقلما" و شهید نمایی ای است كه سعیدی سیرجانی در رثای كتابهای متوقف الانتشاری سرداده و برای به كرسی نشاندن این قضیه از بیان هیچگونه دروغ و كذب نیز كوتاهی نشده است. حدود یكسال و نیم قبل، همزمان با توقف انتشار مجدد كتابهای سعیدی سیرجانی بسبب محتوای ضد اسلامی و ضد ارزش آنها جریانی كاملا هدایت شده متشكل از رادیوهای استكبار و روزنامه های ایرانیان خودفروخته مقیم خارج از كشور به حمایت از سعیدی سیرجانی و بتبع آن نویسندگان همفكر و هم خط او پرداخت... " سیرجانی خود بهتر از هر كسی می داند كه با نشر عقب عقب و " تركمانا نعل را وارونه زن" چه تیرهای جنایی كه به اسلام و انقلاب و در كل مردم ایران و دین و زبان و فرهنگ و ... آنها رها نكرده است و نیز او خود بهتر از هر كس می داند كه علت توقف انتشار كتابهایش چیست، ولی اكنون روزانه مشغول شهیدنمایی است و با آنكه می داند كه محتوای كتابهایش به نحوی است كه تا زمانی كه ارزشهای انقلاب حاكمیت دارد بهایی در ذهن مردم نخواهد داشت[ یك حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟ كتابی كه بهایی در ذهن مردم نداشته و نخواهد داشت چه اصراری است با توقیفش مایه بدنامی حكومتی شوید كه بیش از همه حكومتهای جهان به امتش آزادی عنایت فرموده است؟ مگر رهبر مسلمانان عالم نفرمودند " آن مقدار كه آزادی مطبوعات در ایران هست در جاهای دیگر نیست"] باز هم دم از استمداد برای تكثیر این باصطلاح " عریضه" می زند. " در مورد زندقه و كفر الحاد [ گفت: بزن گردن این زندیق بندیق سنی دهری سگ بابی را! ] وی همین بس كه جمله ای از كتابهای این روزنامه نگار از رده خارج نمی توان یافت كه در آن بیربط و با ربط بنحوی به اسلام و مسلمانی حمله نشده باشد. وی از جمله افرادی است كه ظهور اسلام در ایران را تهاجم عرب می خواند و اسلام آوردن ایرانیان را با یك تحریف ناجوانمردانه در تاریخ از ترس جزیه می داند: " در ایران پیش از هجوم عرب (!) فرهنگ مشخص و معتبری وجود داشت با عناصر و اجزایی بسیار و گوناگون،[ عجب عبارت كفر آمیزی نوشته بودم و نمی دانستم. ظاهرا علتش این است كه روزگار سفله پرور مرا در سن و سالی كه می توانستم درسكی بخوانم و چیزكی بیاموزم بر مسندی نشاند كه تصورش هم از محالات می نمود. نتیجه آن قدرت زودرس و بیش از ظرفیت آن شد كه مست از جام غرور و غافل از روز حساب، تیغ عریانی به كف آرم و به هر كه و هر چه رسیدم بتازم.] تحول تازه و كوبنده مانند هر نیروی مهاجم و غالبی (!) می خواست فرهنگ ملت مغلوب (!) را درهم شكند. ( ص سی و هشت ، در آستین مرقع)" [ ملاحظه فرمودید؟ این را می گویند حمله به اسلام. گیرم بنده روسیاه در این دنیا از فرمان رجم بزرگان و انتقام حضرت معمر قذافی سر سالمی به گور برم، در آن دنیا جواب مرحوم یعرب بن قحطان و زیادبن سمیه و از اینها بالاتر یزید بن مهلبی را كه با خون مردم گرگان آسیا گرداند چه خواهم داد؟ . در ضمن علایم تعجب را خودشان گذاشته اند، بنده در این ماجرا گناه ندارد، همان گناهی كه با مهاجم خواندن اعراب بزرگوار موالی نوازی چون بنی امیه مرتكب شدم برای هفتاد پشتم كافی است. ] " اگر دشمنی با اسلام در كار نیست چرا در مقدمه كتاب البته مستطاب " ای كوته آستینان"... برای بهتر فهماندن باصطلاح مطلب با همان نثر " عقب عقب" كه با استفاده از قید البته و دیگر قیود اینچنین با پنبه سر مقدسات را می برد چندین و چند صفحه حاشیه روی و قلمفرسایی شده و بسیار زیركانه و رندانه احساسات و مقدسات مردم به بازیچه و سخره گرفته شده است [كاش اجازه داده بودند این كتاب كه از زمستان هزار و سیصد شصت و هفت در چاپخانه كتیبه در حال پوسیدن است منتشر شده بود تا خلایق بدانند " مقدسات مردم" را به سخره گرفتن |