اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
پس اگر کسی براین تصور باطل هست که در کشورهائی مثلاً کشورهای اروپائی تمام چنین آزادیهائی هست و کنترلی وجود ندارد در خیالات باطل سیر و سفر میکند حتی اگر در این کشورها زندگی بکند. حال اگر این آزادیها و از جانبی دیگر آزادی واقعی وجود ندارد، دلیلش چیست؟ اساساً آزادی واقعی چیست؟ اینها سئوالاتی هستند که پاسخ بعضی در همین نوشتار آمده است و شاید با کمی گسترده دیدن آنها بتوان به پاسخ کامل رسید. بهر صورت موضوع آزادی موارد زیادی را در زندگی بشر از طرز لباس پوشیده، راه رفتن و رفتار با سایرین تا هزاران نکته ریز و درشت را در برمیگیرد و در هر موردی نیز نظرات متفاوت بسیاری وجود است. اینها تنها اندکی از نکات راجع به آزادی بود که میبایست در مسائل عام فلسفی مورد بحث قرار بگیرند که ظاهراً هم با سیاست رابطه ای ندارند؛ هرچند بعضی از اینها به سیاست بسیار نزدیک است و بعضی از اینها هم بنابر اعتقاد گروهی از مردم و حکومتها عین سیاست است. اما در واقع تمام اینها توسط سیاست کنترل میشوند و قدرتمندان اصلی که سیستم میگذارند به تمامی این موارد برای پیشبرد مقاصد خود نیاز دارند. اینها ابزارهائی هستند که گرچه در ظاهر رابطه اشان با سیاست دیده نمیشود ولیکن از عمده ترین وسایل برای کنترل جامعه و حفظ قدرت و ثروت میباشند. تفاوت در شناخت آنجاستکه؛ در کشورهای ثروتمند غربی شیوه و روش تحمیل و استفاده از این ابزار بسیار پیشرفته بوده و بصورتی میباشند که در انظار عامه مثبت تلقی میشوند در نتیجه بعنوان فاکتوری سیاسی دیده نمیشوند ولی در کشورهائیکه توسط اینها دیکتاتوری خوانده میشوند مردم را بخاطر همین مسائل به مخالفت سیاسی میکشند. همینجاست که دانش ترم ها و ارجحیت دادن به آنها بهم میریزند. برابری در خصوص برابری نیز بحث بهمین منوال گسترده میباشد مثلاً: اگر میگویند مردم با هم برابرند پس چرا در هنگام پرداخت دستمزد، برمبنای نوع کار و افراد مختلف تفاوت حاصل میشود؟ چگونه استکه برای کارهای مختلف هرفردی را از جامعه نمیتوان انتخاب کرد بلکه باید افرادی متناسب را یافت و در نتیجه دستمزد متفاوت پرداخت؟ اگر فردی جثه ضعیفی دارد و نمیتواند کار سنگینی را انجام بدهد ولی قادر است کاری فکری را انجام بدهد که شخصی با جثه دو تا سه برابر او نمیتواند انجام بدهد، آیا باید میان دستمزدهای آنها تفاوت باشد در حالیکه هرکدام میتوانند کاری انجام بدهند که از دیگری برنمیآید؟ چرا بعضی بدون اینکه کار خاص و یا واقعاً مفیدی انجام بدهند صدها و یا هزاران برابر کسانیکه واقعاً جامعه را میچرخانند دریافت میکنند؟ چرا کسیکه کاری سخت و طاقت فرسا را در سخت ترین شرایط آب و هوائی انجام میدهد دستمزدی بسیار کمتر از کسی میگیرد که در اتاقی با دمای مطبوع و راحت نشسته و کارهائی میکند که چون نیک بنگریم در زندگی بشر و توسعه آن تاثیری ندارد؟ آیا برابری یعنی همه باید یک اندازه حقوق بگیرند و یک طرح یا شکل منزل و امکانات داشته باشند؟ یا اینکه در هر مقطع از تاریخِ بشر، انواع کارها حقوق و مزایائی خاص دارند و این برابری است؟ در خصوص برابری زن و مرد چطور آیا واقعاً آنها با هم برابرند؟ اگر چنین است چرا مردها باید کارهای سخت، سنگین و خطرناک را انجام بدهند مثلاً ماهها در سخت ترین شرایط آب و هوائی درسنگرهای جنگ بنشینند ولی زنها در خانه های گرم و راحت باشند؟ آیا کسی که جانش را بخطر میاندازد و ممکن است کشته و یا برای تمام عمر ناقص العضو بشود میتواند حقوقش برابر و یا حتی کمتر از کسی باشد که ابداً خطر نمیکند؟ چه چیز عزیزتر و باارزش تر از جان آدمی استکه باید بابتش دریافت بیشتری داشت؟ مبنای چنان محاسبه ای چیست؟ آیا موضوع برابری زن و مرد تنها در خصوص روابط جنسی است؟ برابری در داشتن تعداد اولاد چگونه است؟ آیا همه باید به یک تعداد فرزند داشته باشند؟ چرا بعضی میتوانند بهر تعداد که بخواهند همسر بگیرند وفرزند داشته باشند ولی عده ای حتی هزینه داشتن یک همسر را هم نمیتوانند تامین کنند و اگر داشته باشند و صاحب فرزند شوند اولاد آنها از همان ابتدا مهر نابرابری و شغلی کم درآمد و بسیار سخت بر پیشانی دارد؟ برابری برمبنای رنگ و دین چگونه است؟ آیا مردم در کردار، رفتار و گفتار واقعاً برابرند وجامعه بهمه بیک میزان اجازه این رفتارها را میدهد؟ آیا واقعاً در تمامی جوامع تمامی انسانها از تمامی امکانات و مزایا بطور برابر برخوردارند؟ آیا در تمامی جوامع قانون برای همه بطور یکسان رعایت شده و همه را برابر میبیند؟ در نتیجه موضوع برابری واقعاً به چه صورت است؟ و در نهایت دیده میشود که یک بحث بسیار گسترده فلسفی- اجتماعی پیش میآید. استقلال موضوع استقلال فردی در جامعه نیز بر همان روال آزادی و برابری گسترده میباشد. انسان از چه چیزی مستقل میشود؟ آیا استقلال مالی از خانواده استقلال واقعی ا ست؟ آیا استقلال یعنی مستقل یا بی نیاز بودن از سایر مردم؟ و بسیاری سئوالات دیگر که اتفاقاً در این نوشتار چون استقلال اساسی ترین موضوع است بدان بیشتر از سایر ترم ها پرداخته میشود. دمکراسی دموکراسی ترمی سیاسی است و روشی در اداره کشور؛ بنابراین موضوعی فردی نیست و یک فرد نمیتواند بگوید من دمکراسی دارم؛ ولی میتواند بگوید در کشور یا جامعه ای که زندگی میکنم دمکراسی وجود دارد؛ یا میتواند بگوید وجود ندارد و من برای دمکراسی در کشورم تلاش میکنم. هرچند معلوم نیست تا چه حد با این ترم آشناست و تا چه حد درست میبیند و میگوید. موضوع یا ترم دموکراسی بدلیل اینکه تئوریزه نشده و تعریف دقیق و قابل قبولی از آن نیست، از جانب هر کسی و هر دولتی بنوعی برداشت میشود و چون از آن سوء استفاده سیاسی زیادی میشود در نتیجه نسبت به سایر ترم ها سردرگمی بیشتری ایجاد میکند. اکنون شاید با همین مختصر روشن شده باشد که ورود به این مقولات از دید کامل فلسفی چه میزان گسترده بوده و زمان لازم دارد. ولی حال که بعضی شرایط سیاسی پیش آمده ایجاب کرده تا به آنها نگاهی بشود بهتر آنستکه تنها به قسمتِ سیاسی موضوع پرداخته تا در آینده و درموقعیت مناسب دیگری باین مقولات از زاویه گسترده تر فلسفی نگاه شود. رابطه آزادی و استقلال اولین قدم برای درک آزادی، برابری و دمکراسی فهم و دانش از استقلال و مستقل بودن کشور میباشد، در اینجاستکه افراد جامعه متوجه میشوند، آیا میتوانند آزاد و برابر باشند و در جامعه ای دمکراتیک زندگی میکنند یا نه. موضوع آزادی به دو صورت مورد نظر قرار میگیرد: 1- آزاد بودن کشورها. 2- آزادی های درون کشورها. 1- آزاد بودن کشورها آزادی یک کشور با مستقل بودن (استقلال) گره خورده و یکی بحساب میآیند یعنی کشور غیر مستقل کشوری آزاد بحساب نمیآید. کشور غیر آزاد(غیرمستقل) بعبارتی دیگر" مستعمره" حساب میشود. |