اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
رؤیای مرگبار اقتدار جهانی الاهه بقراط آزادی و حقوق بشر برای گروهی که امروز مورد حمله قرار گرفته است، همواره تا جایی که به آزادی و حقوق خودش مربوط میشد، اهمیت داشت. اینان قماشی را که خود از آنها هستند، خوب میشناسند. میدانند جمهوری اسلامی به طرفی خیز برداشته که خطر نابودی همه را به همراه دارد. از همین رو آنها دیر یا زود پس از پرسش کنونی «نظام یا خودم؟» سرانجام به تعیین تکلیف با پرسش نهایی «نظام یا مردم؟!» خواهند رسید. ***** کیهان لندن 27 اوت 2009 الاهه بقراط www.alefbe.com رؤیای مرگبار اقتدار جهانی این رژیم رفتنی است. در این تردیدی نیست. رژیمی که از سی سال پیش بخشی از مردم که هر سال بر شمارشان افزوده می گشت، همواره منتظر باشند که برود، رژیمی که در چند سال اخیر فضای انتظار برای تغییر در آن چنان انباشته شده باشد که «تغییر» به شعار انتخاباتی آن تبدیل شود، رژیمی که خشونت عریان و تهدید مداوم را حتی علیه کسانی به کار گیرد که نه تنها هیچ خط قرمزی را زیر پا ننهادهاند، بلکه از بنیانگذاران و نظریهپردازان و در شرایطی نیز از منجیان آن بودهاند، رژیمی که شکنجهشدگانش در برابر چشم جهانیان لب به سخن بگشایند و نه پس از سرنگونی آن، بلکه در همان زمانی که زمامدارانش از اقتدار و تسلط بر اوضاع دم میزنند، از تجاوز و کشتار مأموران امنیتی و اطلاعاتی آن سخن بگویند، این رژیم بسی پیش از آنچه انتظار میرود، رفتنی است. جنگهای پنهان اگر تغییر و تحولات کنونی ایران را بتوان عمدتا در چهارچوب جنگ قدرت در بالا و نارضایتی فزاینده اقتصادی و اجتماعی در پایین توضیح داد، اما باید گفت که این همه قطعا همه چیز را توضیح نمیدهد. گذشته از زوایایی که تنها گذشت زمان و برافتادن پرده از برخی اسرار سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی، بر همگان روشن خواهد کرد، آنچه در چرایی شرایط کنونی ایران کمتر به آن توجه شده است، اقتدارگرایی جاهطلبانه جمهوری اسلامی در سیاست خارجی و تأثیر آن در تکوین و تشدید جنگ قدرت در بالا و پیامدهای آن بر جامعه و بروز اعتراضات اجتماعی در پایین است. هفته گذشته هموطنی از سوئد در یک پیام تلفنی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی اشاره کرد و معتقد بود یکی از دلایل بحران کنونی رژیم ناشی از «جنگهای پنهان» حکومت در منطقه و جهان است. به دلیل اهمیت این نکته، مایلم در اینجا به آن بپردازم. جنگهای پنهان جمهوری اسلامی از فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان تا کشورهای اروپای شرقی و آمریکای لاتین را در بر میگیرد. در عین حال، هزینه عظیم لابیهای رژیم در اروپا و آمریکا و هم چنین هزینه تبلیغات و جاسوسی و خبرچینی را نیز باید بر آن افزود. این هزینهها با روی کار آمدن احمدینژاد به گونهای افزایش یافت که نظام جمهوری اسلامی از پس تأمین آن بر نمیآید. با افزایش سرسامآور قیمت نفت در سه سال اول ریاست جمهوری احمدینژاد، ثروت عظیمی به کشور وارد شد که گذشته از بذل و بخششهای عوامفریبانه و ضدتولیدی دولت احمدینژاد، هیچ کس نمیداند چه شد و به کجا رفت. تنها یکی دو قلم از رقمهای میلیاردی گمشده افشا گشت که نه هیچ کس خود را پاسخگو میشمارد و نه کسی خود را مسئول پیگیری آن میداند. ثروت نفت، جمهوری اسلامی را چنان دچار توهم نسبت به «اقتدار مالی» خود نمود که همان زمان برخی از مفسران غرب، دور جدید گردنکشیهای رژیم را به آن نسبت داده و پیشبینی کردند با کاهش قیمت نفت میتوان جمهوری اسلامی را سر جایش، یعنی پشت میز مذاکره نشاند. مذاکرهای که نتیجهاش پیشاپیش تعیین شده است: گردن نهادن رژیم بر توقف برنامه اتمی و دست برداشتن از حمایت تروریسم. این همه به این معنی میبود که جمهوری اسلامی باید ناکام و شکستخورده میدان جنگهای پنهان خود را ترک گوید. از سوی دیگر، هزینه سرسامآور این جنگها پس از کاهش قیمت نفت، کمر جمهوری اسلامی را شکست. این یکی از نکات کلیدی است که آتش اختلاف را در میان خودیهای رژیم به شدت دامن زد. تصمیمهای پیدا بیهوده نیست که همگان، حتی مفسران و سیاستمداران غرب، علی اکبر هاشمی رفسنجانی را فردی عملگرا میشناسند. او یکی از نخستین کسانی است که شکست را در این جنگهای پنهان تشخیص داد. درست برعکس احمدینژاد که ظاهرا حاضر است برای جهانی شدن «انقلاب» و «اسلام» از هر آنچه دارد و ندارد بگذرد، و واقعا بر این باور است که رسالتی برای ظهور مهدی بر دوش او گذاشته شده است و به راستی خود، خویشتن را «معجزه هزاره سوم» میپندارد، رفسنجانی و گروهش میدانند اقتدار جمهوری اسلامی و جهانی شدن انقلاب اسلامی افسانهای بیش نیست که هرگز از رؤیا به واقعیت تبدیل نخواهد شد. رفسنجانی حاضر نیست خود و خانواده و اندوختهاش را هزینه جنگهای پنهانی کند که سرانجامی جز شکست نخواهند داشت. جنگهایی که تا کنون میلیاردها دلار هزینه برای حمایت از حماس و حزبالله و تروریسم در عراق و افغانستان و تبلیغات و سازماندهی در آمریکای لاتین و اروپای شرقی، به بودجه کشور تحمیل کرده و تلفات انسانی آن که به ویژه از کشورهای همسایه به ایران منتقل میشوند، از چشم مردم و جامعه پنهان نگاه داشته میشود.
رفسنجانی و دیگرانی که وی در انتخابات 22 خرداد به حمایت از آنها پرداخت، به آن گروهی تعلق دارند که میخواستند پای خود و نظام را بی سر و صدا از این جنگهای پنهان بیرون بکشند و بر این گمان بودند که میتوانند با به دست آوردن ریاست قوه مجریه و با توجه به وضعیت جسمانی سید علی خامنهای، نظام جمهوری اسلامی را به مسیری هدایت کنند که روی کار آمدن اوباما و سیاستهای او، راه را کاملا برای آن باز کرده بود. پیام اوباما به خامنهای، یک روز پیش از 22 خرداد، قرار بود زمینه این شکست را که با این پیام میبایست جامه پیروزی بپوشد، در سطح رهبری آماده سازد. احمدینژاد اما از آنجا که از صمیم قلب معتقد و مطمئن است که حتی در صورت شکست نیز پیروزی نهایی با انقلاب اسلامی و مؤمنانش خواهد بود، و این را بارها، از جمله در آخرین سخنان خود در مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری به زبان آورده است، حاضر است تا نابودی پیش رود. برای افرادی چون وی که کمربند انتحاری، اعم از سیاسی و انفجاری، میبندند، شکست و ناکامی معنایی ندارد. آنها همواره پیروزند. |