اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
هیچ کدام از دو طرف اما، درست مانند بقیه نمیدانستند ظرفیت اعتراضی جامعه چنان به حد انفجار رسیده است که آن جوانانی که دیگران بر این پندار بودند که با کمی رنگ در لباس و مو و روپوش و روسری میتوان آنها را به معرکه تبلیغات انتخاباتی خود کشاند، چنان از جان گذشته به خیابانها بریزند که حتی خود «مردم» را حیرتزده کنند. جوانانی که در برابر همه شعارهای جمهوری اسلامی، بدون آنکه کسی به آنها دیکته کرده باشد، بدیلی را مطرح کنند که سیاست عینی و تجربه زندگی به آنها آموخته بود تا جایی که سرانجام به «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» برسند و جنگهای پنهان زمامداران و تصمیمهای روشن آنها را برای حفظ نظام جمهوری اسلامی با مشکل روبرو سازند. این شعارهای مردم زمانی اهمیت مییابد که دریافته شود جنگ قدرت در بالا هرگز بر سر آزادی و استقلال نبوده، بلکه همواره بر سر قسمت سوم، یعنی «جمهوری اسلامی» بوده است. نظامی که برخی از زمامدارانش رسالت و بقا و اقتدار آن را در ادامه جنگهای پنهان در منطقه و جهان میدانند حتی اگر قرار باشد همه چیز ایران را بفروشند. و برخی دیگر با درک این نکته که هیچ رسالت و اقتداری در کار نیست، میخواهند بقای آن را با اعلام پایان جنگهای پنهان تضمین کنند. آزادی و حقوق بشر برای این گروه نیز تا جایی که به آزادی و حقوق خودش مربوط میشود، اهمیت دارد. اینان قماشی را که خود از آنها هستند، خوب میشناسند. میدانند جمهوری اسلامی به کدام طرف خیز برداشته است. خیزی که خطر نابودی همه را به همراه دارد. بر اساس همین شناخت از حریف یا رقیب است که پرسش تعیین کننده برای کسانی که رهبری «جنبش سبز» را در دست دارند، بنا به غریزه و اصل تنازع بقا، چیزی جز این نیست: نظام یا خودم؟! دلیل همگامی رهبری جنبش سبز، با مردمی که در مطالبات و شعارهایش از آنها بسی پیشتر است، این است که آنها در پاسخ به پرسش «نظام یا خودم؟» خواه ناخواه با پرسشی روبرو میشوند که پیش از اینها و در دوران محمد خاتمی مطرح شده بود: نظام یا مردم؟! رهبران کنونی «جنبش سبز» میدانند سکوت و خاموشی صدای اعتراض مردم، آنها را یکه و تنها در میانه میدان و در برابر حریفی قرار میدهد که به آنان رحم نخواهد کرد. پرسش تعیینکننده برای مدافعان دمکراسی اما این است که آیا پایداری مردم در این نبرد نهایتا به چه کسی خدمت خواهد کرد: آیا مردم، رهبران «جنبش سبز» را به خدمت مطالبات و تحقق شعارهای خود خواهند گرفت که بسی فراتر از نظام جمهوری اسلامی است و یا بار دیگر به ترفند و همدستی برخی «روشنفکران» (که خط و ربطشان را به روشنی میتوان دید) به خدمت «رهبران جنبش سبز» گرفته خواهند شد. چه این باشد و چه آن، دو نکته مسلم است: یک، سقف مطالبات مردم چنان بالا رفته که پاسخگویی به آن تنها از یک نظام و جامعه باز و «همهپذیر» بر میآید. دو، رؤیای اقتدار جهانی، به ویژه اگر با تکیه بر پول نفت باشد، همواره مرگبار بوده است.
آخرین نقشه بین المللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن، انتشارات تامسون (1814)
با توجه به تهدید های مرزی موجود علیه تمامیت ارضی ایران بد نیست به این نکته اشاره کنیم که سرزمین کنونی ایران، تنها سی درصد از ناحیهای وسیع است که در تاریخ با نامهای «ایرانزمین» ، «ایرانبزرگ» یا «ایرانشهر» و در جغرافیا با نام «فلات ایران» شناخته می شود. ترفند ها و دسیسه های بیگانگان و سستی پادشاهان بی کفایت گذشته بخش های زیادی ازاین سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه 196 ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسیت ما دست کم برای حفظ سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود.. گستره سرزمینهای جدا شده از ایران در قراردادهای ترکمانچای، گلستان، آخال، پاریس و... به قرار زیر است: سرزمینهای جدا شده قفقاز بر اساس قرارداد های گلستان و ترکمانچای با روسیه (1813 و 1828 م.) آران و شروان: ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع؛ ارمنستان: ۲۹۸۰۰ ک .م؛ گرجستان: ۶۹۷۰۰ ک.م؛ داغستان: ۵۰۳۰۰ ک.م؛ اوستیای شمالی: ۸۰۰۰ ک.م؛ چچن: ۱۵۷۰۰ ک .م؛ اینگوش: ۳۶۰۰ ;ک.م جمع کل: ۲63700 کیلومتر مربع سرزمینهای جداشده ایران شرقی براساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی هرات وافغانستان: ۶۲۵۲۲۵ ک.م؛ بخشهایی از بلوچستان و مکران: 3۵۰۰۰۰ ک.م؛ جمع کل: ۹۷۵۲۲۵ کیلومتر مربع
سرزمینهای جداشده ورارود(ماوراءالنهر) بر اساس پیمان آخال با روسیه(1881 م.) ترکمنستان: ۴۸۸۱۰۰ ک.م؛ ازبکستان: ۴۴۷۱۰۰ ک.م؛ تاجیکستان: ۱۴۱۳۰۰ ک.م؛ بخشهای ضمیمه شده به قزاقستان: ۱۰۰۰۰۰ک.م؛ بخشهای ضمیمه شده به قرقیزستان: ۵۰۰۰۰ ک.م؛ جمع کل: 1226500 کیلومترمربع سرزمین های جداشده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس امارات:83600ک.م: بحرین:694 ک.م: قطر:11493ک.م: عمان:309500ک.م: جمع کل: 405287کیلومتر مربع مساحت سرزمینهای جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستان (که در دوره صفویه به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی 200000 ک.م. و نیز عراق به مساحت 438317 ک.م. در جمع حدود 3.5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است |