اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
|
- اگر امروز قرار است با نژاد پرستی مبارزه شود باید با بدترین و ریشه دارترین نوع آنها مبارزه کرد و آن هم به غیر از افکار صهیونیستی و پایگاه آن ( اسرائیل) نیست. 5- باید به وضعیت فلسطینیان رسیدگی و وضعیت شهروندی آنها بر مبنای اعلامیه حقوق بشر( که اتفاقاٌ در این مورد اعلامیه مستنداتی مشخص دارد) رسیدگی شود. 6- باید آنچه در اروپا برعلیه شهروندان صورت میگیرد وبا مواد اعلامیه در تضاد است متوقف شود. به این لیست میتوان بسیاری موارد را اضافه کرد و لیکن همین مشت را باید نمونه خروار گرفت. برابری مطابق آن اصل اساسی که گفته شد، برابری نیز تنها در میان جوامع و مردمان آزاد امکان وجود دارد. در کشورهائی که مستقل نیستند و در نتیجه آزادی بمعنی واقعی وجود ندارد نمیتواند صحبتی هم از برابری در میان باشد. نمیتوان پذیرفت یا حتی تصور کرد کسانیکه کشوری را مستعمره خود میدانند در هیچ رابطه ای خود را با مردمان تحت سلطه برابر بدانند هر چند در ظاهر این مسئله دیده نشود. هیچ کشور یا مردم مستعمره گری قوانینی نمیگذارند که سود و ثروت بین دو کشور یا دو ملت بطور برابر تقسیم شود، اگر چنین بود دیگر صحبتی از استعمار و استثمار نبود. پس وقتی کشوری بطور آشکار یا نهان مستعمره شده قوانینش نیز بصورتی خواهد بود که عیان یا پنهان منافع مستعمره گران (چه ساکن آنجا باشند و چه نباشند) را تامین کند و یک نابرابری اساسی و جدی وجود خواهد داشت. در کشورهای آزاد موضوع شکل دیگری است. در اینجا هرچند امکان برابری میان مردمان هست ولی اینکه بطور واقعی بدان توجه و عمل شود نکته ای استکه بستگی به فاکتورهای زیادی دارد، در صدر آنها چنین استکه همیشه نیروهائیکه قدرت را در دست دارند برای خود حق و حقوق ویژه قائل میشوند. در گذشته های نه چندان دور این حق وحقوق علنی بود ولی دراین عصر موضوع کمی ظاهر نرم تری بخود گرفته و ظاهراً قوانینی که در کشورها نوشته میشود. همه را شامل میگردد ولیکن از آنجا که قانونگذاران ومجریان در سطوح بالا دست در دست هم دارند مخصوصاً زمانیکه موضوع جرم های بزرگ پیش میآید از همان نقطه آغاز یعنی پیدا کردن جرم تا اثبات و ... میبایست افراد رده بالای این مراجع وارد عمل شوند، و چون این افراد با هم روابط پشت پرده دارند نهایت همه چیز در نطفه خفه میشود. امثال پلیس های معمولی و دادگاهها و ... برای مردمان عادی است وگرنه هیچ پلیس یا قاضی عادی جرات ندارد به ذهن اش خطور کند که مقامی بلند پایه و یا بسیار ثروتمند را تحت پیگرد قرار دهد و کمترین بازخواستی از او بکند. بلکه تنها راه برای محاکمه آنها تغییر سیستم است و همین جاست که آنها آزادی واقعی سیاسی را در جامعه نمیخواهند و نمیدهند. یک نکته مهم را هم باید در نظر گرفت؛ جرم ها یا خلاف های بزرگان کشورها نیز در رده ای بالا است ودر سطحی نیست که هر پلیس یا کارمند معمولی بدان پی برده یا امکان دخالت بیابد. نباید فراموش کرد تمام این نکاتی که در خصوص نبود برابری در کشورهای مستقل ذکر شد در کشورهای غیر آزاد نیز صدق میکند باضافه آنچه که در خصوص این دسته مزید بر علت است. اما در روابط بین کشورها( اعم از آزاد و مستعمره) و در سیاستِ میان آنها اندیشه برابری و روابط برابر وجود ندارد بلکه هر کشوری سعی دارد تا خود را بالاتر از دیگران قرار بدهد. ادامه دارد گمشده! مینا انتظاری ایمیل: mina.entezari@yahoo.com وبلاگ: www.mina-entezari.blogspot.com
نوزادی در میان آتش و خون- بامداد یکی از روزهای اواخر مهرماه سال شصت، یک ساختمان چهار طبقه در منطقه تهرانپارس، شرق تهران، به محاصره کامل پاسداران جهل و جنایت در میاید. هدف، آپارتمانی داخل این ساختمان بود. با شلیک اولین گلوله ها توسط مهاجمین تا دندان مسلح، "هما" بسرعت نوزاد چند روزه اش را در امن ترین و محفوظ ترین نقطه داخل خانه به امانت میگذارد و با یک بوسه به خدا میسپارد... او بلافاصله با گشودن آتش بر روی پاسداران متجاوز به "مقابله به مثل" و مقاومت جانانه دست میزند. مدت کوتاهی بعد هما و همسرش حسن در اثر رگبار مسلسل و انفجار نارنجک های پاسداران سیاهی وتباهی بر خاک میافتند و سرانجام در لجّه خون گرم خود آرام میگیرند. وقتی بعد از مدتها تیراندازی و شلیک های مستمر، پاسداران هار خمینی مطمئن میشوند که دیگر مقاومتی وجود ندارد وارد آپارتمان میشوند... حال دیگر صفیر گلوله ها و صدای انفجارها خاموش شده بود و تنها صدای ضعیفی که در این خانه نیمه ویران به گوش میرسید ضجه های دلخراش یک نوزاد چند روزه بود که با فداکاری و هوشیاری پدر و مادرش از تیررس مستقیم دشمن مصون مانده بود. طفلک معصوم هیچ نمیدانست در این دنیای غریبی که به تازگی به آن قدم نهاده چه اتفاقات سهمگینی در شرف وقوع است که شاید کمترینش کشته شدن پدر و مادر جوانش در همان خانه بود... شاید هنوز هم نداند که پدر و مادر واقعی اش چه کسانی بودند و بدست چه کسانی کشته شدند! هما و حسن- مجاهد خلق "هُما رُبوبی" فارغ التحصیل رشته جامعه شناسی و از دبیران محبوب مدارس مشهد بود. همسرش "حسن کبیری" (فرزند ارشد مادر مجاهد معصومه شادمانی) از زندانیان سیاسی زمان شاه و از کادرهای با سابقه مجاهدین خلق بود. در دوران مبارزات سیاسی با ارتجاع حاکم، این زوج دلاور از اعضا و مسئولین بخش اجتماعی مجاهدین در تهران بودند. با شروع سرکوب خونین خمینی در فردای سی خرداد شصت، این زوج جوان همانند ده ها هزار تن از دیگر افراد اپوزیسیون آزادیخواه و ضد رژیم، مجبور به زندگی مخفی شدند. تور اختناق رژیم در همه جا گسترده شده بود و دیو ارتجاع مذهبی از هر سو تنوره میکشید. بخصوص در تابستان و پائیز سال شصت که در هر شبانه روز، هزاران تن دستگیر و صدها تن در زندانها تیرباران میشدند و دهها تن از مجاهدین و مبارزین سیاسی در خیابانها و یا خانه ها به قتل میرسیدند.البته برای چهره های شناخته شده ای همچون هما و حسن، زندگی و مبارزه تمام عیار در جامعه و فضایی بشدت نظامی-امنیتی شده تحت حاکمیت یک رژیم کودتایی-فاشیستی، بمراتب سخت تر و پر ریسک و خطرناکتر بود.در آن شرایط خفقان نفس گیر و در دوران پر اضطراب زندگی مخفی، "هما" به کمک یک پزشک |