ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

خارج از كشور قبل از انقلاب بود. انجمن فعال ديگري كه در خارج از كشور بود، انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا و كانادا است كه در سال 42، آقاي دكتر چمران، و دكتر يزدي، از مؤسسين اين انجمن هستند و از سال 46 به بعد به عنوان يك انجمن اسلامي فعال خارج از كشور عمل مي‌كند. بسياري از كساني كه بعد از انقلاب و هم اكنون از مقامات جمهوري اسلامي محسوب مي شوند،

 جنبش دانشجويي پس از پيروزي انقلاب اسلامي

در سالهاي اول انقلاب اسلامي، دانشگاه‌ها تا سال 60 باز بودند و از سال 63 به بعد، يك موج اُپوزيسيون و مخالف نظام جديد بودند، كه فعلاً به اين كار نداريم كه آنها در چه اقشار و چه طيف‌هايي مي‌ گنجيدند، اما در موج مذهبي مدافع نظام، در دهة اول انقلاب اسلامي دانشگاه در آنها دخيل بود، كارهايي انجام دادند:

1) اينكه دانشگاه، منشاء تأسيس نهادهاي انقلابي شد. اگر به سابقة نهادهاي انقلابي نظر كنيم، جهاد سازندگي، سپاه پاسداران، دادگاه‌هاي انقلاب، هيأت‌هاي 7 نفره، بنياد مستضعفان، حوزه هنري و نهادهاي ديگر درمي‌يابيم كه حدود 90-80 درصد اين نهادها توسط دانشجويان تأسيس شدند و شكل گرفتند.

2) تأثيرگذاري دانشگاه در فضاي دفاع مقدس و جنگ تحميلي است كه براي خود داستان و روايت قابل توجهي دارد. دانشگاه با فضاي جنگ ، پيوند عميقي پيدا كرد و بخش قابل توجهي از دانشجويان كشور، در حفظ تماميت و كيان كشور، نقش اساسي داشتند. اقشار اجتماعي به طور عام و دانشجويان به طور خاص، سهم خاصي در اين 8 سال داشتند، به خصوص در سال‌هاي اوليه جنگ كه روزهاي سختي بود. هيچ كس آمادگي چنين جنگ گسترده‌اي را‌ نداشت.

در اين شرايط كه مهرماه سال 59 بود و نسل دانشجويي وارد دانشگاه شده بود، بايد دانشگاه‌ها را رها مي‌كردند. آنها در قسمت‌هاي مختلف فعاليت‌ داشتند و كانون‌هاي مقاومت را در غرب و جنوب، شكل دادند.

علاوه بر اين دو مسأله، در اين دهه، دو جريان و فعاليت ديگر را از دانشجويان داريم: يكي «تسخير لانة جاسوسي» و ديگري بحث «انقلاب فرهنگي». در اينجا در خصوص كم و كيف اين دو جريان بحث نمي‌كنم، اگر چه مي‌تواند اين سؤال مطرح شود كه چرا دانشجويان به اين سو رفتند، و پيامدها و عوارض قضيه چه بود.

جنبش دانشجويي پس از جنگ و فوت رهبر

در دهة دوم انقلاب اسلامي، يعني بعد از پايان جنگ و فوت خمینی در دانشگاه‌ها شاهد فعاليت‌هاي سياسي هستيم و جريان‌هاي راست و چپ دانشجويي در دانشگاه‌ها فعاليت مي‌كنند، اما چيزي به عنوان جنبش دانشجويي نمي‌بينيم. در اين دوره، بر خلاف دهة اول كه جريان چپ سياسي در دانشگاه نافذ بود، جريان راست سياسي نيز در دانشگاه به وسيلة عوامل مختلف امكان حضور پيدا مي‌كند. اما چه جريان راست سياسي و چه جريان چپ سياسي به طرف ايجاد يك جنبش سياسي حركت نمي‌كنند. دليل اين عدم حركت نيز، فضايي است كه در نگاه دورة سازندگي وجود دارد. تحليل و تفسير رهبران سازندگي، از محيط دانشگاه اين بود كه «دانشگاه كارخانة دانش‌‌سازي است»، و «دانشجوي خوب، دانشجوي درس‌خوان است». اين تحليل، مناسب با گفتمان سازندگي و ترقي بود و مجالي براي فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي در دانشگاه‌ها قائل نبود و لذا در اين دو دهه به ويژه در ساليان اوليه، فضايي از رخوت اجتماعي و سياسي محيط دانشگاه را فرا مي‌گيرد.

بعد از دوم خرداد يعني در دهة سوم انقلاب، تصور مي‌شد كه جريان دانشجويي تبديل به جنبش دانشجويي شده است و برخي از احزاب سياسي، خيلي به آن طمع بستند و تصور كردند اين حركت دانشجويي مي‌تواند به يك جنبش دانشجويي تبديل شود. تبليغات دانشجويي در محيط‌هاي دانشگاهي، در سال‌هاي اوليه دولت آقاي خاتمي به خصوص تا انتخابات مجلس ششم، اين اميد را در دل احزاب سياسي و در دانشگاه ايجاد كرد كه در اين شرايط جديد، دانشگاه به عنوان كانون فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي، قابل توجه است.

تحركات سياسي تا انتخابات مجلس ششم به حدي بود كه برخي از اعضاي جوان حركت‌هاي دانشجويي، در نمايندگي مجلس در تهران يا در شهرهاي بزرگ امكان رأي آوردن پيدا كردند و رأي آوردند. همة اينها، اين جوانه اميد را مخصوصاً در جريان‌هايي كه با جنبش دانشجويي مغرب‌زمين در دهة 70 ارتباط داشتند ايجاد كرد كه مي‌توان به دانشجويان دل بست تا بتوانند در كانون اصلي جنبش اصلاحات قرار گيرند. اما بعد ازاتفاقاتي كه در حادثه كوي دانشگاه تهران و 18 تير سال78 افتاد، روشن شد كه نمي‌توان از محيط دانشگاهي به عنوان كانون جنبش اصلاحات ياد كرد.

ركود فعاليت هاي دانشجويي پس از حادثه كوي دانشگاه

تحرك سياسي – اجتماعي دانشگاه تهران و دانشگاه‌هايي كه در تهران هستند در سال‌هاي 78 – 77 قابل مقايسه با آنچه در سال‌هاي 80 – 79 ديده مي‌شد نيست. دقيقاً همان نكته‌اي كه در مقدمه آمد، براي تحليل اينجا بود. همان تحليلي كه جريان نئوماركسيسم، يعني اعضاء «حلقة فرانكفورت» يا «پست‌مدرن»،‌ مثل «فوكو» و غيره، در دهة 70 درباره جنبش دانشجويي مغرب‌زمين داشتند كه اين جنبش دانشجويي، جنبشي فراگير خواهد شد و غرب را زير و رو خواهد كرد، در سال‌هاي اخير هم عده‌اي آن تحليل را داشتند اما برخلاف آن مشخص شد كه محيط دانشگاهي براي آن نوع جنبش دانشجويي، آمادگي لازم را ندارد. به نظر مي‌رسد كه چند عامل اصلي تا حدودي درآن دخالت دارند:

*عامل اول: در اين سه دهه، مشابه آنچه در غرب بر غربيان اتفاق افتاد، براي ما نيز در حال اتفاق است.

ما به طرف تفردگرايي حركت مي‌كنيم. سليقه‌هاي فردي، خواسته‌هاي فردي، علاقه‌هاي فردي و … وجود دارد. در نتيجه جمع و جور كردن يك مجموعة وسيع كه علاقة مشابه داشته باشند، كار آساني نيست. از ويژگي‌هاي دورة انقلاب اطلاعاتي و ارتباطي اين بوده است كه انسان‌ها را بسيار اتمي كرده و از حالت توده‌اي در آورده است. هر انساني براي خود، دنيايي است از سليقه‌ها، علاقه‌ها و خواسته‌ها. اينها موجب مي‌شود كه جمع‌كردن اين اتم‌ها كنار هم و توقع انرژي‌زايي از آنها داشتن، كار آساني نباشد. لذا وقتي به طور طبيعي هر چه جلوتر مي‌رويم، صعوبت جنبش دانشجويي بيشتر و بيشتر مي‌شود.

*عامل دوم: اشاره شد كه بخشي از حضورهاي اجتماعي دانشجويان براي تخلية هيجان‌هاست. هيجان‌ها به مرور مجاري سالم و كاذب ديگري پيدا كردند و ديگر ضرورتي نداشت كه جوان دانشجو براي تخلية‌ هيجانش در فضايي اجتماعي و سياسي حضور پيدا كند، در نتيجه يارگيري جريان جنبشي دانشجويي كه مي‌خواهد بهانه ايجاد محيطي براي تخلية هيجان‌ها نيرو كسب كند، كمتر و كمتر مي‌شود.

*عامل سوم: همان‌طور كه در بخش مرور بر جنبش دانشجويي در مغرب‌زمين مطرح شد و ادعا شد كه دانشجو محافظه‌كار نيست، به مرور دانشجو هم محافظه‌كار شده است.

تحليلي بود كه امثال «ماركوزه» و ديگران مي‌گفتند چون دانشجو شغل و درآمد ندارد، لذا محافظ‌كار نيست. بر خلاف كارگر، كارمند و استاد دانشگاه. اين تحليل همانطور كه تا حدود زيادي در غرب در هم ريخت، در ايران نيز در هم ريخته است و دانشجو محافظه‌كار شده است كه اين به عوامل متعددي مربوط مي‌شود. در دانشگاه‌هاي انتفاعي يا غير انتفاعي كه در حقيقت انتفاعي هستند مثل «دانشگاه آزاد اسلامي» و امثال اينها، دانشجو براي تحصيل پول پرداخت مي‌كند. اگر چه درآمد ندارد، اما اگر يك نيم‌سال تحصيلي به هم بخورد، در برخي از رشته‌ها، دانشجو بايد پولي اضافه پرداخت كند كه اين افزايش هزينه به راحتي تحمل نمي‌شود. قبل از آن هزينه‌ها و مخارج بالاي صرف شده براي مدارس و كنكور نيز وجود دارد. بعد از اين هزينه‌كردن‌ها دانشجو وارد دانشگاه مي‌شود. همة اين عوامل موجب شده است كه هزينة فعاليت‌ دانشجويي بالا برود و تحرك كم شود. وقتي هزينه بالا رفت، جنبش دانشجويي يا حركت‌هاي دانشجويي مسير ركود خود را آغاز كردند.    

    ادامه دارد

 

قبلی

برگشت

بعدی