اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره چدید |
دسته شمالی و جنوبی تقسیم شد. این نکته وابسته بدان بود که اهالی کدام کشورهای اروپائی بیشتر به کدام منطقه رفتند. بهر صورت وضعیت چنین شد که پس از مدتی تقریباً همه مهاجر به حساب آمدند زیرا از کشورهای مادر یعنی آنجا که مهاجرت کرده بودند بریدند. در این بررسی میان آمریکا و کانادا، آمریکا را برمیگزینیم. در این کشور پهناور به نسبت وسعت اش جمعیت زیادی در آن زندگی نمیکنند ولیکن در نهایت تعداد چند صد میلیون نفر جمعیت ساکن آن قابل توجه است. نکته مورد نظر این بحث چنین است: افرادی که بدانجا رفتند و آنها که هنوز بدانجا مهاجرت میکنند بدلیل اینکه از یک انسجام یا وحدت یا سازمان مشخص برخوردار نیستند بعد از مدتی در این کشور حل شده و حداکثر پس از یکی دو نسل آمریکائی میشوند یعنی دیگر رابطه ای میان آنها و کشور مادر و پیروی از یک سازماندهی مشخص، باقی نمیماند. همه نیز یک زبان واسط (انگلیسی) را پذیرفته اند. در آمریکا دیده نمیشود مردمانی از یک قوم یا نژاد یا ملت در گوشه ای از کشور جمع شده و احیاناً زمانی ادعای استقلال یا جدا شدن از آن کشور را بکنند.تنها مورد استثنا یهودیان هستند که اکثریت آنها از همان لحظه تصمیم به مهاجرت (به آمریکا یا هر نقطه دیگر در جهان) با یک ارتباط سیستماتیک مذهبی حرکت میکنند و در نتیجه انسجامِ گروهی- دینی ( سکتی) خود را حفظ کرده در آن جوامع حل نمیشوند. آنها حتی وابستگی خود به جماعتهای کوچک قبلی خود در کشور مبداء را حفظ میکنند. این امر نه تنها بدلیل فرهنگهای متفاوت میان یهودیان نقاط مختلف جهان و حتی یک کشور است بلکه برای حفظ آن نظام یا شکل تشکیلاتی جهانی یهودیان هم میباشد. اروپا اما شکل دیگری دارد. این قاره از تاریخ قدیمی تری برخوردار است و بعضی کشورهای آن مانند یونان و ایتالیا از تاریخ بسیار قدیمی برخوردار میباشند. در این قاره کشورهای بسیار زیادی وجود دارند که از بسیاری جهات با یکدیگر متفاوت میباشند. اما نکته قابل توجه آنستکه در این قاره نیز اکثر کشورها از تنوع قومی و فرهنگی گسترده برخوردار نیستند و در ضمن سعی میکنند تا به انواع مختلف همه شهروندان را تحت یک زبان و فرهنگ در آورند. در این کشورها اگر قومی ادعای استقلال بکند بسته به نوع کشور با آن برخورد متفاوت میشود مثلاً در حالیکه صدای گروهای ملی در انگلیس، اسپانیا و امثالهم خفه میشود یوگسلاوی کوچک را تکه پاره کرده و از آن چندین کشور ساختند.حال اگر در مقابل این کشورهای غربی دسته دیگر را بررسی کنیم موضوع خیلی روشن میشود. برای اینکار بهترین نمونه ایران است زیرا کشوری با تاریخی بسیار قدیمی است همچنین اولین کشوری بوده که سیستم اداره کشور بصورت دولتی مدرن ( شاهنشاهی) را برقرار کرد از جانبی دیگر بقایای یک شاهنشاهی را همچنان در خود حفظ کرده؛ بقایائی که میتواند بزرگترین مشکل برایش باشد؛ و اساساً بررسی ما نیز بهمین نکته و تفاوتش با دسته دیگر مربوط میشود.امپراطوری یا صحیح آن است گفته شود شاهنشاهی ایران، متشکل از مجموعه ای سرزمین های شاه نشین بود که طی هزاران سال وقایع بسیاری را از سرگذراند ولی هر بار که قد علم کرد دوباره بصورت شاهنشاهی در آمد. این به چه معنی است. بدینصورت است که همیشه مجموعه ای از اقوام گوناگون از جنبه های مختلف قومی، نژادی، فرهنگی، زبانی و دینی را با سیستم حکومتی متفاوت بعنوان شاه نشین (بعدها خان نشین خوانده شد) در خود داشته است.تا همین چند دهه پیش نیز تقسیم بندی کشور بصورت ایالتی ولایتی بود و هر کدام حاکمان خود ( خان که اصطلاحی مغولی معادل شاه است) را داشتند. بهمین دلیل نیز قوانین حقوقی - جزائی یا در مجموع قوانین اجتماعی برای ولایات مختلف متفاوت بود. تقسیم استانی سیستم جدیدی بود که هدف آن برون رفت از سیستم شاهنشاهی ( مجموعه شاه نشینها یا خان بازی) وایجاد کشوری بود که بتوان تا حدودی قوانین غربی را در آن پیاده کرد یعنی قوانینی یکدست برای همه ملل و اقوام و ادیان و فرهنگها برقرار نمود. این یکی از معضلات اساسی در جامعه ای مانند ایران است که در کشورهای غربی وجود ندارد. در آمریکا قوانین ایالتی میباشد ولی در آنجا مشکل به گستردگی ایران نیست زیرا در ایالات آنجا ادیان ، زبانها وفرهنگهای مختلف و همچنین مردمی بصورت اقوام مشخص و متشکل وجود ندارد. در مناطق مختلف ایران مردم گوناگونی زندگی میکنند که هنوز بحث اینکه آنها قوم هستند یا ملت و... در میان است. هر دسته از این مردمان در قسمتهای مختلف ایران در سرزمین های وسیعی زندگی میکنند که از لحاظ زبان، پوشاک، نوع منازل، غذا، مذهب و بسیاری مسائل دیگر یکسان هستند و با دیگران متفاوت؛ و در مواردی نفوذ دولت مرکزی بر آنها بسیار مشکل است. در ایران حتی آنانی هم که نسل اندر نسل در این کشور بدنیا آمده اند زمانیکه به نقطه ای دیگر از کشور میروند که زبانی غیر از زبان مادری اشان است بفوریت مشخص میشوند. بطوریکه حتی ممکن است نتوانند ارتباطی باسایرین برقرار کنند. در ایران هنوز درصدی از مردمان زندگی میکنند که زبان مشترک کشور یعنی پارسی را بلد نیستند و رفتن آنها به مناطق دیگر همانند رفتن به کشوری دیگر است.ایران کشوری استکه میلیونها عرب در جنوب، میلیونها کرد در غرب، میلیونها لر در بیشتر نقاط جنوب و غرب، میلیونها بلوچ در شرق ، میلیونها ترک در اکثر نقاط ازمرکز ایران بطرف غرب و صدها هزار ترکمن در شمال شرق اش بطور متمرکز زندگی میکنند.بسیاری اقوام یا ملل دیگر نیز در نقاط مختلف زندگی میکنند مانند مازنی ها، گیل ها، پارس ها، ایلامی ها، بندریهای جنوب و... که در کنار آن باید اقلیتهای قومی (غیر متمرکز در یک منطقه) دیگری مانند ارامنه را افزود.ادیان نیز جای خود را دارند مانند یهودیان که در میان تمامی اقوام پراکنده هستند و زرتشتی ها. در میان این اقوام گوناگون مسئله دین و تفکیک شدن آنها به مذاهب مختلف ( مانند شیعه، سنی و...) نیز مشکل دیگری بر مشاکل میافزاید. زیرا یکی از مواردی که در طول تاریخ میان اقوام و ملل متخاصم پیش میآمد پذیرفتن ادیان و مذاهب مختلف بود تا زیر کلید یکدیگر نروند و همین مسئله تفاوتهای زیادی در فرهنگ آنها ایجاد میکرد که تاثیر آن هنوز هست و عمل میکند. اختلافات میان مذاهب (مثلاً شیعه و سنی) تنها در پذیرش یک نحله از دین نیست بلکه نشانگر اختلافات و تضادهای بسیار زیاد در میان معتقدان به نحله های مختلف است که البته اختلاف مذهب نیز بنوبه خود بر آنها تاثیر گذاشته بدانها تداوم میبخشد. از مشکلات ایران چنین است که هنوز صداهای جدائی طلبی بلند است و چنانچه کمی از قدرت مرکزی کاسته شود امکان تلاشی کشور هست. این مسئله زمانی حساس تر میشود که نگاهی به کل منطقه انداخته بشود. منطقه ای که پر آشوب ترین نقاط جهان است و اکنون سالهاست بزرگترین جنگهای جهان در آنجا درگیر است. در این کشاکش جهانی در منطقه خاورمیانه، ایران نیز شدیداً درگیر است و بعضی از دشمنان این کشور خواستار سرکوب و بزیر سلطه کشیدن این کشور هستند و حاضرند کار را تا بدانجا بکشند که با کمک بعضی اقوام یا ملل کشور را تجزیه بکنند. مخصوصاً بعد از ضربه ای که اسرائیل در لبنان و در جنگ غزه از کسانی خورد که بیشترین حمایت را از ایران گرفتند وهمین ضربه ها بزرگترین مشکلات را برای یهودیان صهیونیست در جهان آفرید، اسرائیل میخواهد تا ایران تجزیه بشود. یک نمونه، رابطه مشکلات داخلی عراق با ایران بعنوان مثال یا مشکلی کاملاً مشخص که در همین روزها در جریان است میتوان از عراق نام برد. عراق پس از سرنگونی صدام، بصورتی در آمده که کردهای آن از مزیت حکومتی فدرال برخوردار شده اند. این روزها که نزدیک به انتخابات مجلس عراق میباشد کردها در تلاش هستند تا عرب های ساکن آنجا را بیرون کنند و کردهائی را که خارج از آنجا هستند و ادعا میشود صدام آنها را کوچانده بازگردانند.این اولین زنگ خطر برای عراق است زیرا ممکن است در آینده کردها ادعای کشوری مستقل بکنند و عراق تجزیه بشود. این مسئله به اینجا ختم نمیشود زیرا این جدائی، زنگ خطری برای ایران و ترکیه و شاید سوریه است که کردهای آنها نیز کشوری مستقل |