اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
- ترم هائی مانند حقوق بشر، تروریست و غیره را نیز باید درهمین روابط وبهمان ترتیب ترم های توضیح داده شده دید و تفسیر و تبیین کرد. - ارجحیت ترم ها بر یکدیگر باید با توجه به تمامی مسائل گفته شده و مخصوصا شرایط ویژه هر کشور یا منطقه و موقعیت جنگ یا صلح باشد. - نباید تحت تاثیر جوهای ساخته شده کاذب قرار گرفت و واقعیتهای جامعه را فدای آنها کرد مخصوصاً در منطقه آشوب زده و جنگی خاورمیانه باید دید که واقعاً آنچه شعارهای دمکراسی و آزادی میگوید مهمتر میباشد و یا حفظ استقلال و وحدت و در این میان از کدام یکی به قیمت دیگری باید گذشت. توضیح بعدالتحریر:برخی مسائل مطروحه در این نوشتار مکمل اشان پیشتر نوشته شده و میتوان آنها را در آدرس سایت ارائه شده اینجانب یافت. بعضی دیگر بصورت نیمه تمام از سالها پیش نوشته شده و در حال تکمیل میباشند؛ مانند مطلبی با تیتر" درباره سمبل ها" که مربوط به شرایط زندگی و شیوه پوشش انسانها بوده و این مسئله را از دورانهای اولیه بشر (هزاران سال پیش) تا زمان حال بررسی میکند. نکته مهم در آن مقاله پرداختن به چگونگی پیدایش سمبل های متفاوت در میان مردمان بوده بحثی تاریخی- جامعه شناسانه میباشد. رابطه تمدن با مقولات آورده شده در این نوشتار، برای کوتاهی کلام در نوشتاری دیگر ارائه میشود. در آنجا مشخص میگردد که آنچه بعنوان تمدن نوین بشر و یا تمدن غربی نامیده میشود با توجه به اینکه این کشورها مستعمره نامیده شدند چگونه باید توجیه و تفسیر گردند و آیا اساساً چنین تمدنی وجود دارد و یا خیر. مسئله درویش مسلکی و صوفیگری که تفاوت زیادی میان جوامع شرقی و غربی ایجاد میکند موردی است که در مقاله " درباره تصوف و عرفان" مورد بررسی قرار گرفته و بزودی ارائه میشود. موضوع بررسی و نقد جامع بر اعلامیه جهانی حقوق بشر از جمله موارد جالب و مهمی است که شاید در آینده و چنانچه وقت باشد بدان پرداخته خواهد شد. بعضی مطالب دیگر نیز هست که در همین روابط و مسائل فلسفی قرار میگیرند که مقداری ازهرکدام آنها نوشته شده و بمرور ارائه میشوند. نکته آخر: چنانچه کسی تصور کند، اگر بنابراستدلال های این نوشته در غرب آزدی نیست، چگونه است که من میتوانم چنین مطلبی را بنویسم؛ پاسخ اینگونه است: 1- به پارسی مینویسم زیرا بزبانهای آنها ابداً در جائی منتشر نخواهد شد. این تجربه را نزدیک به دو دهه پیش بدست آوردم که در نوشتاری دیگر در سایتم هست. 2- اینجانب سالهاست از بسیاری مزایای عادی زندگی ازجمله حق استخدام در این کشور ( توسط پلیس امنیتی) محروم شده ام و با فشار مالی با زندگی درویشی بسر میبرم. فشارهای گوناگون زیادی بر من اعمال میشود که بجز شکنجه روحی - روانی نامی دیگر نمیتوان بر آن نهاد. بنابراین آنچه که در این نوشتار آمده ( مجازات برای درگیر شدن با سیستم موجود) را با پوست و استخوانم حس کرده ام. البته تمامی این فشارها را توفیقی اجباری میدانم، از طرفی دیگر ثروت و قدرت بلای فیلسوفان است. 3- مورد تهاجم فیزیکی قرار گرفته ام که باعث شکستگی دستم شده است. این مطالب را نیز با توجه به تهدیدها، به بهای جانم مینویسم. مسئول هرگونه مرگ غیر طبیعی و یا بظاهر طبیعی من نیز یهودیان صهیونیست، اسرائیل و موساد خواهند بود. 4- ترسی از مرگ ندارم زیرا کسیکه به فلسفه ای کامل میرسد خود بخود ترس از مرگ نیزاز وجودش میگریزد در غیر اینصورت هنوز بدان مرحله نرسیده است. حسن بایگان – اپسالا – سوئد hassan@baygan.net مشکل مشروعیت رژیمهای استبدادی منوچهر صالحی msalehi@t-online.de رهبر «جمهوری اسلامی» در چند سخنرانی خود که پس از برگزاری سالروز 22 بهمن ایراد کرد، مدعی است که آن رژیم از پایگاه مردمی گسترده و در مقایسه با دمکراسیهای غربی از مشروعیت مردمی بسیار بیشتری برخوردار است. در این نوشته میخواهم آشکار سازم ادعای آقای خامنهای که خود روزی زندانی سیاسی رژیم شاه بود، و امروز هزاران ایرانی آزاداندیش زندانی سیاسی اویند، تا چه اندازه بازتاب دهنده واقعییات کنونی جامعه ایران است! آبراهام لینکن رئیسجمهور آمریکا که 145 سال پیش توسط یکی از هواداران افراطی نظام بردگی کشته شد، در یکی از سخنرانیهای خود دمکراسی را «حکومت مردم، توسط مردم و برای مردم» نامید. بنا بر این تعریف، حکومتها در کشورهای دمکراتیک مشروعیت خود را از رأی مردم میگیرند. در این کشورها حق رأی همگانی وجود دارد و مردم میتوانند با رفتن به پای صندوقهای رأی به نامزدهای دلخواه خود رأی دهند. در این کشورها، احزابی وجود دارند که خود را دمکرات، سوسیال دمکرات، سوسیالیست، کمونیست و یا محافظهکار، جمهوریخواه، لیبرال و … مینامند. احزاب «چپ» و «چپ میانه» میکوشند از منظر منافع مردمی که نیروی کار خود را میفروشند، ثروت اجتماعی را تقسیم کنند و در عوض احزاب «راست» و «راست میانه» از منظر منافع کارفرمایان میکوشند ثروت اجتماعی به سود انباشت سرمایه تقسیم شود. با این که این احزاب دارای پایگاههای طبقاتی متفاوتند، اما برای آن که بتوانند به اکثریت آرأ مردم دست یابند، باید برنامه سیاسی خود را به «برنامه سیاسی خلقی» بدل سازند و بههمین دلیل در این کشورها احزابی که بیش از 30 % کرسیهای مجلس را بهدست میآورند، «احزاب خلقی» نامیده میشوند. در این کشورها همه احزاب و افرادی که در حوزه «قانون اساسی» فعالند، میتوانند در انتخابات شرکت کنند و کم و یا زیاد شرکت کردن مردم در انتخابات ملاط مشروعیت حکومتها نیست، زیرا دمکراسی مردم را از حق شرکت نکردن در انتخابات نیز برخوردار ساخته است. در دورانی که اردوگاه «سوسیالیسم واقعأ موجود» هنوز وجود داشت، در این کشورها همچون روسیه شوروی که در آن سیستم تکحزبی وجود داشت، مردم در هر حوزه انتخاباتی فقط یک کس را که از سوی «حزب کمونیست» نامزد شده بود، میتوانستند برگزینند. اما در کشورهائی همچون آلمان شرقی که در آن احزاب مختلف وجود داشتند، زیرا این دولت باید در رقابت با آلمان غربی ادای دمکراسی چند حزبی را در میآورد، ، مردم فقط میتوانستند به لیستی رأی دهند که در آن نمایندگان این احزاب از پیش دستچین شده بودند. در این لیستها حزب حاکم همیشه بیشترین نامزدها را داشت و از آنجا که مردم نه به نامزدها، بلکه به لیستها رأی میدادند، در نتیجه پیش از انجام هر انتخاباتی روشن بود که در مجلس آینده اکثریت مطلق به نمایندگان حزب حاکم، یعنی «حزب کمونیست»، «حزب اتحاد سوسیالیستی» و … تعلق خواهد داشت. دیگر آن که چون در این کشورها همه چیز در مالکیت دولت قرار داشت، در نتیجه همه شاغلین مزدبگیر دولت بودند و دولت برای آنها شرکت در انتخابات را «اجباری» ساخته بود. بهاین ترتیب در این کشورها همیشه بیش از 99 % از مردم در انتخابات شرکت میکردند و احزاب حاکم نیز مدعی بودند که از پشتیبانی 99 درصدی مردم برخوردارند و در مقایسه با حکومتهای غربی از مشروعیت مردمی بیشتری بهرهمندند. آنها برای نشان دادن پایگاه تودهای خود باید در رابطه با سالگر «انقلاب» مراسم تودهای برگزار میکردند تا جهان ببیند که چه توده انبوهی در آن مراسم شرکت کرده است.با این حال، آن حکومتهای استبدادی مجبور بودند دور کشورهای خود «دیوار آهنین» بکشند تا رابطه مردم خویش با جهان پیرامونی را ناممکن سازند. در آن دولتها مطبوعات و رسانههای آزاد وجود نداشت، هیچ نویسندهای نمیتوانست بدون |