اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
دوباره آنها را می دیدم، دختران از دست رفته بودند. هیچکس حقیقت را درباره غیبت آنها نمی گفت، اصلاً سخنی از آنها به میان نمی آمد. آنها پس از ختنه می مردند (خونریزی منجر به مرگ، شُک، عفونت یا کزاز). با توجه به شرایطی که عمل در آن انجام می شد، این مسئله عجیب نبود. عجیب زنده ماندن هر کدام از ماست. به سختی خواهرم «هالمو» را به یاد می آورم. سه ساله بودم و یادم می آید که بود، بعد از آن دیگر او را ندیدم ولی نمی دانستم چه اتفاقی برایش افتاده. بعدها فهمیدم وقتی «زمان خاصش» آمد و زن کولی او را ختنه کرد، از خونریزی زیاد مرد. وقتی ده سالم بود، داستانی درباره دختر عمه ام شنیدم. در شش سالگی ختنه شده بود. پس از آن برادرش نزد ما آمد و گفت که چه اتفاقی افتاده بود. زنی آمد و خواهرش را برد، سپس او در پناهگاهش ماند تا بهبود حاصل کند. ولی «آنجایش» (آنطور که پسر عمه م آن را می نامید) متورم شد و بوی گندِ پناهگاهش غیر قابل تحمل بود. وقتی او داستانش را تعریف می کرد باورم نمی شد. چرا او بوی بدی می داد و این برای من و «امان» اتفاق نیفتاده بود؟ حالا می دانم که او راست گفته است. به دلیل شرایط غیر بهداشتی عمل، زخم او عفونت کرده بود و بوی تهوع آور به خاطر قانقاریا بود. یک روز صبح، مادرش برای معاینه دختری رفت که طبق معمول شب را به تنهایی در پناهگاهش گذرانده بود. او دختر کوچکش را مرده پیدا کرد، بدنش سرد و کبود شده بود. ولی قبل از آنکه لاشخوران بتوانند لاشه اش را ببرند، خانواده اش او را دفن کردند… و این عمل همچنان ادامه دارد. همین حالا که شما این مطلب را می خوانید دختران کوچکی در این سوو آنسوی جهان دارند این تجربه ی دردناک را پشت سر می گذارند، آیا آنها فردا را خواهند دید؟ سهم بلوچستان فقیر: ستم ملی ، ستم مذهبی و اعدام رژیم دراین سالها نه تنها از نظر توسعه اقتصادی، ایجاد کار و اعتلای دانش و فرهنگ اقدام موثری انجام نداده، بلکه با معرفی بلوچها در افکار عمومی بعنوان قاچاقچی، آنان را تحقیر می کند و حتی اعتقادات مذهبی آنان را مورد اهانت واستهزاء قرار می دهد یدالله بلدی بدون شک استان بلوچستان که اکثریت جمعیت آن را بلوچها تشکیل می دهند، فقیرترین وتوسعه نایافته ترین استان ایران است که ازعقب ماندگی فوق العاده ای در تمام زمینه های اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی رنج می برد. ابتدا به نحوه برخورد جمهوری اسلامی با پیروان دیگر ادیان، مذاهب و اقوام ایران نظری کوتاه می افکنیم. رژیم جمهوری اسلامی با شعار وحدت اسلامی و برابری و برادری امت اسلامی و مدارا و احترام به دیگر ادیان، حاکمیت خود را آغاز کرد، اما دیری نپائید که ماهیت و مقاصد پنهانی خود را آشکار کرد وغیر از شیعیان طرفدار ولایت فقیه، پیروان دیگر ادیان وفرقه های اسلامی غیرشیعه مورد تبعیض و حتی ستم قرار گرفتند. ادیان رسمی مانند مسیحی، یهودی و زرتشتی، هرچند در مجلس شورای اسلامی دارای نماینده بودند و در برگزاری مناسک و مراسم مذهبی خود ازاد بودند، اما در عرصه های دیگر با مشکلات و سختگیریهای جدی مواجه شدند. اجباری کردن رعایت حجاب اسلامی، نداشتن حق انتشار روزنامه وعدم امکان دستیابی به شغلهای دولتی در سطوح بالای اداری و ممنوعیت استخدام در نیروهای نظامی و انتظامی را می توان از جمله عملکردهای تبعیض آمیز جمهوری اسلامی در باره هموطنان غیرمسلمان نام برد. افزون بر این گونه تضعییقات، رژیم با برخوردهای کینه توزانه و غیرانسانی و اتهامات بی اساس موجبات قتل و حبس پیروان دیگر ادیان را نیز فراهم آورده است. دراین سالها بخشی از مردم کشورمان که از شیوه های ستمگرانه رژیم به ستوه آمده و از آئین اسلام سرخورده شده بودند، به آئین مسیحیت گرویدند. رژیم برای جلوگیری از افزایش روند گرایش مردم به مسیحیت چند نفر از کشیشهای مسیحی را بقتل رساند و چند نفر از هموطنان یهودی را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل به زندان محکوم کرد. سختگیریهای نظام اسلامی فقط شامل ادیان غیراسلامی نبود بلکه پیروان دیگر فرقه های اسلام و حتی بعضی از فرقه های شیعه نیز از جور و ستم رژیم در امان نبودند. بقتل رساندن و اعدام چند تن از رهبران مذهبی اهل تسنن، ویران کردن خانقاه دراویش شاه نعمت الهی، صفی علیشاهی و گنابادی، و تبدیل مقبره شاه نعمت اله ولی در ماهان به باشگاه ورزشی از جمله اقدامات تبعیص آمیز وانحصار طلبانه رژیم در این زمینه اند. حدود پانصد هزار پیرو اهل تسنن، که در شهر تهران زندگی می کنند، تا بحال نتوانسته اند اجازه ایجاد یک مسجد را بدست آورند. پیروان اهل حق (یارسان) در استان کرمانشاهان نیز از گزند تبعیض رژیم در امان نبودند. وادار کردن اجباری آنان به اجرای مراسم اسلامی و تراشیدن سبیل مردان اهل حق، که از جلوه های ظاهری اعتقادشان بود، باعث گردید که بخشی از این هموطنان فقیر ومحروم ما ناچار به عراق کوچ کردند. متاسفانه بخشی ار آنان هنوز در اردوگاه های عراق در شرایط نامناسبی بسر می برند. حکایت فاجعه بار این هموطنان در سی سال گذشته در این اردوگاه ها بیسار دردناک است، اما جنایتکارانه ترین نحوه برخورد رژیم، با پیروان آئین بهائی بود که همچنان ادامه دارد. از نظر ستم قومی کارنامه سراسر جنایتبار رژیم بر همگان آشکار است. خلقهای کرد، آذری، ترکمن، عربهای خوزستان و بلوچ سالهاست این ستم را تحمل می کنند اما مبارزه علیه این بیداد نیز همچنان ادامه دارد. قتل عام مردم روستاهای ایندرقاش ، قارنا و قلاتان در کردستان، کشتار رهبران خلق ترکمن و اعدام عربهای خوزستان را می توان بمثابه نمونه کوچکی از اعمال جنایتکارانه رژیم نام برد. مردمان بلوچ مانند ترکمنها و کردها از دو جانب تحت ستم قومی و مذهبی قرار دارد، اما بلوچستان مشکلات و دردهای مضاعف دیگری را نیز بدوش می کشد. در بلوچستان افزون بر ستم قومی و مذهبی، فقر مادی و فرهنگی موقعیت جغرافیائی و همجواری با پاکستان و افغانستان، دو کشور تولید کننده مواد مخدر، عوامل دیگری هستند که زندگی را بر مردم بلوچ سختتر ورنجبارتر ساخته است. در آغاز انقلاب، رژیم برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی و نمایاندن خود به عنوان حامی تهیدستان، زندگی مردم بشاگرد را که فقیرترین بخش استان بلوچستان است در تلویزیون به نمایش گذاشت و مقامات اعلام تعهد کردند که مردم این منطقه محروم را از آن پس تحت حاکمیت اسلامی به رفاه و سعادت برسانند. اما در این سالها حتی یک دهم بود جه اختصاصی شهر قم را به بلوچستان اختصاص نداده اند. هم از این رو در بلوچستان فقیر و محروم به علت کمبود کارگاه ها و کارخانه ها در مقایسه با دیگر مناطق |