اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
بايد پولي اضافه پرداخت كند كه اين افزايش هزينه به راحتي تحمل نميشود. قبل از آن هزينهها و مخارج بالاي صرف شده براي مدارس و كنكور نيز وجود دارد. بعد از اين هزينهكردنها دانشجو وارد دانشگاه ميشود. همة اين عوامل موجب شده است كه هزينة فعاليت دانشجويي بالا برود و تحرك كم شود. وقتي هزينه بالا رفت، جنبش دانشجويي يا حركتهاي دانشجويي مسير ركود خود را آغاز كردند. رويش جنبش دانشجويي جديد (متاسفانه منبع استفاده شده در مطلب ذیل پیدا نشد.با عرض پوزش از نگارندگان محترم) جنبش سبز مردم ایران مجموعه اتفاقاتی که پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری رخ داد، با متزلزل کردن معادلات پیشین، وضعیتی متغیر را پدید آورده است. وضعیتی که از یک سو ظرفیت های بدیعی را در جامعه ایران هویدا می کند؛ و از سوی دیگر ماهیت قدرت مستقر را عریان تر می سازد. پس از چند سال انسداد سیاسی، فرصتی انتخاباتی به یک رویارویی تبدیل شد؛ تعارضی اجتماعی پیرامون رویدادی سیاسی برپا شد، و بخشی از جامعه در برابر تمامیت خواهی دولت ایستاد. بخشی از جامعه به عنوان «ملت» قد برافراشت تا دستدرازی های دولت بر زیست روزمره اش را متوقف کند. بخشی که احساس می کند، آزادی، امنیت و حق زندگی اش مخدوش شده است؛ و به خاطر این احساس جمعی حاضر شده به خیابان بیاید. گویی، دو صف در مقابل یکدیگر تشکیل شده، کشور دو قطبی شده و موازنه قوا بر هم خورده است. این روزها، عدم تعادل و بی ثباتی به روند غالب تبدیل شده؛ و در نتیجه، امکان پیشبینی تحولات حتی برای کوتاه مدت هم سخت گردیده است. در چنین وضعیتی، انتخاب راهِ صحیح از جانب کنشگران اجتماعی و سیاسی، مسئله ای است بسیار حائز اهمیت.. ما شاهد یک جنبش توده ای به شکلی مدرن هستیم و همانطور که در بیانه های میرحسین موسوی مطرح شده، این جنبش شامل حلقه های کوچک ولی انبوهی است که با هم ارتباط و اتصال دارند. اما این حلقه ها هیچ شناسنامه یا ساختاری به عنوان یک تشکل سیاسی معمول ندارند و نمی توان آنها را به عنوان حزب و انجمن به حساب آورد، بلکه حلقه هایی هستند که از بافت جامعه شکل می گیرند و در شرایط مشخص، ممکن است حتی متناسب با نوع فشاری که حاکمیت وارد می کند، تغییر شکل هم بدهند جنبش سبز ایران نیز همانند نهضت ملی کردن نفت، به تشکیلاتی با هدف های سیاسی و اجتماعی عام و مشترک میان همه نیروهای جامعه نیاز دارد که با ماهیت «جنبشی» و خصلت فراگیر و سیال و غیرمتمرکز آن تناسب داشته باشد. چنین تشکیلاتی با یک "جبهه" ائتلافی از چند حزب سیاسی فرق دارد. اعضاء این جنبش، افزون بر اعضاء و هواداران احزاب و گوهها و انجمن ها، میلیونها مردم ایران از اقشار و نیروهای اجتماعی گوناگون و نیز فعالان سیاسی و مدنی و صنفی و دانشگاهی و فرهنگی اند. به همین خاطر تشکیلات حزبی مناسب این جنبش نیست، زیرا حزب با مرز بندی های ایدئولوژیک و سمت گیری های اجتماعی و طبقاتی ویژه، قادر به دربرگرفتن همه میلیون ها مردمی نیست که برای هدف های واحدی درون جنبش سبز جای گرفته اند. به همین خاطر باید ویژگی های اساسی جنبش سبز را از نظر دور نداشت: 1. جنبش سبز، جنبش ملی و رهایی بخش و دارای هدفهای مشخص سیاسی و اجتماعی است؛ زیرا با مشارکت وسیع و هدفمند مردم در انتخابات و با هدف مقطعی «تغییر» سیاست های مخرب برای ملت و کشور ایجاد شد و مورد استقبال تقریباً همه قشرها و طبقات جامعه، اقوام و پیروان مذاهب و ایدئولوژی های مختلف قرار گرفت و پیروزی خود را در انتخابات رقم زد. اما به طور غیر منتظره ای با یک دستکاری سازمان یافته وسیع در آراء مردم جای نامزد برنده و بازنده جا به جا گردید. این امر به معنای نفی حق حاکمیت مردم و نقض اصولی از قانون اساسی است که بدون آنها رکن جمهوریت نظام فرو می ریزد و از آن سلب مشروعیت می شود. اینجا بود که مردم ایران در صیانت از آراء خود که در حقیقت "نماد" حق حاکمیت آنهاست، با تمام توان زبان به اعتراض گشودند و در یک تجمع و راهپیمایی افزون بر سه میلیون نفری فقط در شهر تهران، خواهان اعاده انتخابات گردیدند. هم آن مشارکت هدفمند برای ایجاد «تغییر» و هم اعتراض آرام و با شکوه بعدی علیه تقلب در انتخابات، مضمون سیاسی داشت. می دانیم که آن اعتراض آرام و قانونی با خشونت گسترده، سرکوب و به خون کشیده شد، ولی جنبش مردم خاموش نگشت و در اعتراض به هر دو اقدام: تقلب در انتخابات و اعمال خشونت بر ضد مردم صلح جو و برای اعاده حقوق تضیع شده آنان همچنان ادامه دارد. 2. در این جنبش همۀ اجزای متشکله ملت ایران، هر چند نه با نسبت و سهم برابر، حضور دارند، بسیاری که حضور عینی در صحنه نداشتند با آراء خود و یا اعتراضات کتبی و شفاهی و یا در گفت و گوهای درون عرصه عمومی با آن همدلی و همراهی نشان داده اند. این هم صدایی میان پیروان همه احزاب و سازمان های سیاسی آزادی خواه و اصلاح طلب و اقشار مختلف جامعه، دانشگاهیان و اهل هنر و فرهنگ، روشنفکران و روحانیون و مراجع مذهبی، دانشجویان، زنان، کارگران، اقوام و سنی و شیعه و زرتشتی و صاحبان گرایشهای مذهبی و دگراندیش سنتی و مدرن، لیبرال و سوسیالیست و ناسیونالیست نشانه وجود برخی شباهت های گوهرین میان جنبش سبز و جنبش های ملی تاریخ معاصر ایران از مشروطه تا انقلاب بهمن 57 است. یعنی ضمن آنکه از جهت مضمون و هدف های حرکت با جنبش های ملی و فراگیر معاصر ایران خویشاوند و هم راستا است، به لحاظ نحوۀ پدید آمدن، استفاده از شبکه روابط افقی و سیستم ارتباطات نوین و نظام خودفرمان و خودسامان در تصمیم گیری و رهبری، از تجربیات جنبش های مدرن تأثیر پذیرفته است. این ترکیب به آن ویژگی منحصر به فردی بخشیده است و لذا شبیه سازی کامل آن با جنبش های پیشین و مدرن غربی هر دو گمراه کننده است. در يك نگاه كلي و كوتاه مي توان از چند عامل زير به عنوان مؤلفه هاي زمينه ساز و دخيل در شكل گيري جنبش سبز نام برد: 1- گسترش نارضايتي از سياست ها و رفتار حكومت به همه قشرها و طبقات اجتماعي كه نقشي در توليد ارزش هاي مادي و فرهنگي دارند. 2- بي حاصل ماندن كوشش هاي پراكنده فردي يا گروهي در رفع عوامل نارضايتي. 3-ايجاد وفاق و اجماع ميان نيروهاي اجتماعي روي خواستههاي مشترك كه دربرگيرندة كليديترين و فراگيرترين محروميت ها و مطالبات عمومي است. 4- سرايت نارضايتي و شكايات از مسائل و مشكلات مادي، اجتماعي و اقتصادي به مسائل سياسي، سياست هاي فرهنگی |