اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
Politisch, Kulturell, Sozial September 2010 Nr. 188 بهانه ای به نام ارتداد برای سرکوب توسط ولایت ... در خبرها آمده بود که عده ای از معترضین به آرا اعلام شده در انتخابات که از فعالان حقوق بشر و مبارزین مدنی بودند را پس از دستگیری، به جرم ِ ارتداد متهم شده است و همانگونه که مي دانيم ، در صورت پذيرش اين اتهام از سوي ِ قاضي های منسوب ولایت به دار آویخته خواهند شد. چرا بایستی اعدام شوند.. لابد در وبلاک های خود و یا در اینترنت چيزي نوشته است و در نوشته ها بر احقاق حقوق خود و سایر مردم پا فشاری کرده اند؟ و اين سوالي است که بايد حسابي بدان انديشيد .. جواب ها متنوع اند و قاعدتن بسيار .. شايد ترساندن مردم .. شايد در بوغ و کرنا کردن اين وضعيت و سپس باطل کردن حکم و آنگاه باج گرفتن از دنيا که هلا ما بخشندگان ِ مهربان و بزرگواريم .. ما عليرغم آنکه مردم و قانون مان خواهان اعدام شدن ِ مدياراند ، بزرگوارنه و رندانه او را از چنگال مردمان ِ خشمگين مان در آورده و فقط تا پاي چوبه ي دار خواهيم اش برد .. و شايد راضي کردن علما و ولایت که هنوز هم ارتداد را جزء لاينفک احکام مجازات اسلامي مي دانند .. شايدها بسيار است ، گمان ها به همه جا مي رود .. اما مساله فعلن چيز ديگري است .. ما با يک مساله بسيار مهم و سياه به نام «حکم ِ ارتداد» مواجهيم .. ما با يک حکومتي طرفيم که از يک طرف ادعا دارد پوياست ، کارآمد است ، برآمده از دل ِ مردم است ، از همه ي همسايگان ِ هم کيش اش مدرن تر است ، و حتي جمهوري را از بطن اسلام استخراج کرده است .. و از سوي ِ ديگر هنوز هم در قوه قضائيه اش ، آنچنان دست قاضي را باز گذاشته است که او بي آنکه بخواهد دغدغه جان کسي را داشته باشد ، به راحتي مي تواند هر «گفتگو کننده اي» را به ارتداد و اعدام محکوم کند .. اگر بگويي من خدا را نمي پرستم اما انرژي هاي مثبت را دوست دارم ، اما اميد را دوست دارم ، اما زندگي را که تو ادعا مي کني خدايي ساخته اش ، دوست دارم .. به راحتي مي تواني به خاطر همان جمله اول اسير مرگ شوي .. در دنياي ما که به دست رباط ها ، داروين ها ، فرويدها ، انيشتين ها و هجوم اطلاعات ريز و درشت ، دگرگون شده است ، سخن از ارتداد – مرگ در صورت ِ عدم پذيرش عقايد پدران – موهن و متفرعن است .. ارتداد ؛ بن بست ِ انديشه: «پرسش» و دانستن، از تکاپوي ذهن ِخلاق آفريده مي شود.. خلاقيت در پشت بتهاي ذهني، مخفي شده است و تا آنها نشکنند ، حرکتي اتفاق نخواهد افتاد.. تا وقتي تابوها و بت هاي ذهني را نشکني ، هيچگاه در هيچ راهي و هيچ علمي، توان پيشرفت نخواهي داشت.. اگر گاليله ذهن اش را به خيال ِ خداي ِ پدران اش مي نهاد، هيچگاه زمين در ذهن ِ ما نمي چرخيد ..اگر انيشتين به توافق سطحي ِ نيوتون– آن خلاق و پرسشگر بزرگ – اتکا مي کرد ، اکنون هنوز هم منتهاي نگاه ما ، سه بٌعدي بود ... اگر فرويد نبود ، هنوز هم جامعه جهاني در چنگال عقده ها و تنگاناهاي جنسي به گند کشيده مي شد.. آري اگرها بسيار است ، تاسف ها نيز .. ارتداد ؛ آغاز طغيان بر ضد ِ دين: امروزه اما به مدد همه آنچه در دنياي جديد ، باني و باعث خلاقيت مي شود ، ذهن هاي بسته و خمود ، توان مقاومت در مقابل تغييرات را ندارند .. جوانان و نوجوانان نمي توانند شک نکنند ، سوال نپرسند و بت هاي ذهني شان را نشکنند .. آنها وقتي بزرگترين مانع پيشرفت و خلاقيت ذهن شان را در ممانعت ها و اجبارهاي پدران شان مي بينند ، اولين و آخرين کارشان ، کندن جامه ي دين است و نه چيز ديگر .. دين به خودي ِ خود ، قابل احترام و گرامي است اما آنگاه که بحث اجبارو « تنبيه تا حد مرگ» پيش مي آيد ، ذره اي ارج و کرامت نخواهد داشت . بر عليه حکم ِ ارتداد و سرکوب فرياد شويم: حکومت در پي هر چه که باشد ، چه بهتر که مبارزين ِ ما ، اعم از اصلاح طلب و تغيير طلب ، اين فاجعه را به فرصتي براي «فرياد کردن حقوق ِ ابتدايي بشر» تبديل کنند .. و تمام فريادهاي شان را بر سر «حکم ِ ارتداد» سر دهند .. باشد تا لااقل مردم دنيا بفهمند که ما مردم ايران ، مرگ هيچ کس را نمي خواهيم و هيچگاه کسي را به خاطر انديشه اش ، به خاطر برگشتن از راي و نظر و خداي پدران اش به چار ميخ تکفير و ارتداد نخواهيم کشاند.... محمد وهابی |