ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

باورش را به انقلاب و معجزه انقلابی از دست داده است. افسون زدايی دوران پس از انقلاب، ناکامی انقلاب در تحقق آرمان های خود، بسته تر شدن فضای سياسی، نارضايتی و سرخوردگی روز افزون افکار عمومی سبب راديکاليزه شدن فرهنگ انقلابی نزد کسانی شد که هنوز بر سر پيمان خود با انقلاب اسلامی و رهبری فرهمند آن بودند. بر بستر چنين روانشناسی و بازنمايی است که سنت های مرگ دوستی و پرستش شهادت در قالب و معنای جديد بازسازی می شود.

بسيجی های بسياری در مصاحبه های خود پرده از بحران وجودی (اگزيستانسيل) و هويتی خود برمی دارند. آنها نوميدانه ناکامی انقلاب، ناممکن بودن روياهای انقلابی، سرخوردگی اجتماعی و عدم موفقيت در جبهه ها را بيشتر به حساب ايثار ناکافی و «غفلت»، «کم کاری»، «گناه» و يا «ناپاکی» انقلابيون می گذارند. بار سنگين و تحمل ناپذير سرخوردگی و گناه بر دوش آنها سنگينی می کند. مرگ در اين شرايط «کمترين هزينه» ای است که يک انقلابی می تواند به «انقلاب اسلامی» و «رهبر» خود تقديم کند. آنها گويی با مرگ تراژيک خود با لجاجت می خواهند پيوند شکست خورده نظم قدسی و امر زمينی را ممکن کنند.

رفتار بسيجی در براير مرگ و شهادت بيشتر بصورت نوعی خودکشی سياسی در واکنش به ناممکن بودن اتوپيای انقلابی درميايد. چنين مرگی فراتر از نيست شدن فرد پيامی سياسی و اجتماعی دارد. بسيج برای اين گروه از جوانان ظرفی بود که در آن سياست و دين، وحدت انقلابی، نظم قدسی و امر زمينی با يکديگر به گونه ای تفکيک ناپذير پيوند می خوردند. همزمان شهادت در ميان اين جوانان اسلام گرا و انقلابی نوعی گسست مدرن از روايت سنتی مذهب و مشارکت در بازسازی آن هم بود.

ميان انگيزه درونی و شخصی اين گروه از بسيجی ها و شهادت دوستی جمعی آنها و بهره برداری سياسی که از سوی نهادهای رسمی از اين فرهنگ و عمل صورت گرفت تفاوت وجود دارد. فرهنگ مرگ و شهادت به اين ترتيب در خدمت بازتوليد فرهنگ خشونت و نظم سرکوبگرانه در آمد.

جوک‌های قومیتی چه کسری از جوک‌های فارسی را تشکیل می‌دهند؟

علی طایفی

آنچه در اینجا می‌آید حاصل بررسی ۴۶ وبلاگ فارسی ازمجموعه وبلاگ‌های طنز "پرشین بلاگ" است که به طور تصادفی انتخاب شده و در آن روز خاص مجموعا بیش از هزار جوک را در صفحات اصلی خود داشته‌اند.

ما در ابتدا این جوک‌ها را در ۶ سرفصل کلی مذهبی، سیاسی، قومیتی، بازی با کلمات، بی ادبانه و سایر جای دادیم اما جالب آنجا بود که حدود ۷۰ درصد این جوک‌ها دارای عنصر قومیت بوده و به نوعی در سرفصل قومیتی ما قرار گرفتند. آیا این مسئله ارتباطی به چند فرهنگی و چند قومیتی بودن ایران دارد؟

کارکردهای این جوک‌ها چیست؟

چه کسانی این جوک‌ها را می‌سازند؟

قومیت‌های جوک ساز کدام‌ها هستند؟

چه مواردی بیشتر در جوک‌های قومیتی تکرار می‌شوند؟

علت گسترش این جوک‌ها درچیست؟

همین رقم بالا و این سوال‌ها بود که مسیر تحقیق را تغییر داد و ما را به بررسی جوک‌های قومیتی، دلیل تکرار و اهمیتشان در جامعه ایران علاقمند کرد.طی بررسی‌های بعدی، توجه ما باز هم جزئی تر و دقیق تر شد، به طوری که پس از طبقه بندی جوک‌های قومیتی و جای دادن انها در ۸ گروه توانستیم تعدادشان را با درصدهایی مشخص کنیم که به شرح زیر است:

جوک‌های ترکی: ۷۰ درصد

جوک‌های شمالی: ۱۰ درصد

جوک‌های لری: ۵ درصد

جوک‌های قزوینی: ۵ درصد

جوک‌های جنوبی: ۵ درصد

جوک‌های تهرانی: ۲ درصد

جوک‌های اصفهانی: ۲ درصد

جوک‌های کردی: ۱ درصد

در بخش‌های بعدی به تشریح بیشتر این مسئله خواهیم پرداخت.

چه کسانی جوک‌های قومیتی را می‌سازند؟

اکثر صاحب نظران در زمینه فولکلور تاکید دارند که فرهنگ عامه چیزی متعلق به شخص یا گروه خاصی نیست، بدین معنا که نمی‌توان شخص خاصی را به عنوان پدیدآورنده فولکلور ذکر کرد. جوک‌ها نیز به عنوان بخشی از فولکلور چنین وضعیتی دارند و مکانیزم ساختن و چگونگی و مسیر اشاعه آنها چندان بارز و قابل بررسی نیست. خصوصا اگر عامل رسانه را نیز به این معادله بیفزاییم.  رسانه‌ها با متنوع تر شدن و همه گیرتر شدن، هم سرعت مبادله اطلاعات و هم گستره نفوذ را بالا برده‌اند و مهمتر از همه امکان ارتباط غیر مستقیم و غیر چهره به چهره را نیز میسر کرده‌اند. مجموعه این شرایط، بستر مناسبی جهت تولد، رشد و اشاعه جوک‌ها ایجاد نموده است.

گرچه نمی‌توان به طور صریح و دقیق به این سوال پاسخ داد که پدیدآورندگان جوک‌ها چه کسانی هستند؟

اما با توجه به داده‌های موجود می‌توان دست به یک سری گمانه زنی‌های کلی در این زمینه زد. به نظر می‌رسد سازندگان اصلی جوک "فارس"ها باشند که به دلایل خاصی، در این تیپ از جوک‌ها به تشریح و اظهارنظر در مورد قومیت‌ها می‌پردازند. فارس‌ها با ساختن این جوک‌ها می‌توانند برتری خود را حفظ کنند، اعتماد به نفس قومیت‌ها را تضعیف نمایند و در نتیجه سلطه زبانی و فرهنگی خود را استمرار بخشند. البته ظهور چنین جوک‌هایی در جامعه چند قومی‌ای مانند ایران از لحاظ هویتی هم قابل توجیه است؛ یعنی جوک می‌تواند به عنوان یک مکانیزم، با ارائه تصویری سلیقه‌ای و گزینشی از دیگر قومیت‌ها فاصله خود با دیگری را حفظ کرده و حس قوم مداری و تفوق طلبی انسان‌ها را ارضاء نماید.  دلیل دیگر ما برای این مدعا بسیار ساده است. چرا ما در جوک‌هایمان جایی که پای قومیتی دیگر مطرح باشد به صراحت نام ترک‌ها یا کردها را می‌اوریم یعنی یک عنوان کلی که همه انواع آن قومیت را دربرمی گیرد و از مشخصات رویکرد ethic است؟ منظور آن است که ما تمام ترک‌ها و تمام کردها و تمام لرها را یک شکل می‌بینیم و تمایزی بین آنها قائل نمی‌شویم که مثلا بگوییم یک روز ترک اردبیل یا ترک زنجان یا ... کاری که خود قومیت‌ها با آن رویکرد emic نسبت به خودشان انجام می‌دهند و ما نمونه آنرا در همین جوک‌های مورد بررسی خود نیز داشتیم که مثلا لرهای خرم آباد برای لرهای لرستان جوÚ!  © ساخته بودند و جالب آنجاست که "لر" در این تیپ از جوک‌ها برخلاف جوک‌های عمومی و سراسری تحت یک عنوان کلی و بدون پسوند و پیشوند به کار نرفته بود؛ اتفاقی که در مورد فارس‌ها نیز می‌افتد و بر همین اساس هم هست که

قبلی

برگشت

بعدی