اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
Politisch, Kulturell, Sozial November 2010 Nr. 190
شعر « آزار » اثر سيمين بهبهاني: يا رب مرا ياري بده ، تا سخت آزارش کنم هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم از بوسه هاي آتشين ، وز خنده هاي دلنشين صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم در پيش چشمش ساغري ، گيرم ز دست دلبري از رشک آزارش دهم ، وز غصه بيمارش کنم بندي به پايش افکنم ، گويم خداوندش منم چون بنده در سوداي زر ، کالاي بازارش کنم گويد ميفزا قهر خود ، گويم بخواهم مهر خود گويد که کمتر کن جفا ، گويم که بسيارش کنم هر شامگه در خانه اي ، چابکتر از پروانه اي رقصم بر بيگانه اي ، وز خويش بيزارش کنم چون بينم آن شيداي من ، فارغ شد از احوال من منزل کنم در کوي او ، باشد که ديدارش کنم
جواب ابراهيم صهبا به سيمين بهبهاني :
يارت شوم ، يارت شوم ، هر چند آزارم کني نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کني بر من پسندي گر منم ، دل را نسازم غرق غم باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بيمارم کني گر رانيم از کوي خود ، ور باز خواني سوي خود با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بيمارم کني من طاير پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کني من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام يار من دلداده شو ، تا با بلا يارم کني ما را چو کردي امتحان ، ناچار گردي مهربان رحم آخر اي آرام جان ، بر اين دل زارم کني گر حال دشنامم دهي ، روز دگر جانم دهي کامم دهي ، کامم دهي ، الطاف بسيارم کني محمد وهابی |