ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

اقوام ایرانی، هویت و وحدت ملی /

سید مصطفی تاجزاده

مقدمه: آیا دست یافتن به وحدت و هویت ملی به معنای این‌‌که کانون وفاداری هر تبعه ایران باشد مستلزم آن است که ما ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر و فارس نداشته باشیم و ایرانیان به جای حفظ رنگین‌ کمان اقوام و مذاهب خود، در یک زبان و لباس و آداب و رسوم واحد ذوب و مستعیل شوند؟ یا بر عکس، ملت ایران را واقعیتی جدا از این تکثر و تنوع نیست که با وجود جهانِ جهانی شده کنونی، همچنان می‌تواند با هم بودن را در کنار همه گونه‌گونی‌هایش حفظ کند و حتی از فرصت‌ها و مواهب آن نیز بهره‌مند شود؟

از سوی دیگر آیا توسعه علمی، فنی و اقتصادی ایران مستلزم نقض حقوق فرهنگی، مدنی و سیاسی ایرانیان است؟ و جز با «توسعه آمرانه» نمی‌‌‌توان به ایرانی صنعتی و پیشرفته رسید؟ یا برعکس، تنها با توسعه همه جانبه و در همه ابعاد، از جمله توسعه سیاسی، می توان به توسعه اقتصادی، علمی و فنی دست یافت؟ همچنین آیا دستیابی به عدالت اقتصادی و ارائه «خدمت» به مردم می‌تواند جایگزین نیازهای منزلتی، هویتی و حقوقی شهروندان ایران زمین با همه گونه‌گونی زبانی و تنوع قومی و فرهنگی آنان باشد؟

آیا تجربه عصر اصلاحات نشان نمی‌دهد که به رسمیت شناختن حقوق همه ایرانیان با هر عقیده و سلیقه، و اتحاد دموکراتیک آنان از هر قوم ضامن همزیستی همگرایانه فرزندان مام میهن است؟ و توسعه اقتصادی، علمی،‌ فنی، صنعتی و نیز صلح منطقه‌ای، برآیند همین تعریف دموکراتیک از توسعه، هویت و وحدت ملی است؟ آیا آن تجربه بیانگر آن نیست که دستیابی به عدالت اجتماعی و رفاه ملی نیز نه با تزریق صدقه‌وار بخش اندکی از پول نفت به اندام‌های جامعه، که با برنامه‌ریزی صحیح، مدیریت دوراندیش، جلب مشارکت همگانی (۱) و تأمین حقوق شهروندان که در چند و چون آن قانون اساسی به صراحت بیان شده است، تحقق خواهد یافت؟ و دولت مرکزی نیز از طریق اعتماد به همین مردم و جلب اعتماد و مشارکت آنان با هر دین، مذهب و زبان و دین می‌تواند نیروی دفاعی و ملی خود را تقویت کند و به سازندگی همه‌‌جانبه کشور بپردازد؟

«میشل فوکو» و روح جمعی

آنچه یکی از متفکرین و فلاسفة خداناباور عصر حاضر را به حمایت از انقلاب اسلامی کشاند، بعد نمایشی انقلاب بود. «مشیل فوکو» فیلسوف فقید فرانسوی برای مدتی شیفته انقلاب اسلامی شد و او بود که برای نخستین بار در تحلیل بعد زیبایی شناختی انقلاب اسلامی بر واژه «تظاهرات» با همه ابعاد دیداری و نمایشی آن تأکید کرد. او هنگامی که به پاریس بازگشت ‌گفت ما در تهران «دیدیم» که چگونه مردمی به مثابه یک ملت، اراده و خواست جمعی خود را «ظاهر می‌سازند» و «تظاهر» می‌کنند. فوکو همچنین ‌گفت تا قبل از آمدن به ایران همچون کثیری از متفکران جدید غربی تصور می‌کرد که واژگانی از قبیل «اراده جمعی» و «خواست جمعی» فقط یک سلسله واژه‌ها و ترم‌های تئوریک هستند و به ازای رویت‌پذیر ندارند. به تعبیر او چیزی مثل «روح» که فرض می‌شود اما دیده نمی‌شود.

به این ترتیب اگر شرق‌شناسان استعماری به ابداع و اختراع موجودی متافیزیکی به نام «روح ایرانی» به عنوان ذات‌های ازلی و ابدی ضد حقوق بشری و ضد عربی و ضد ترکی و ضدکردی پرداختند، میشل فوکو در رویکردی کاملاً‌ متفاوت یک «روح» و یک «اراده جمعی» کاملاً متفاوت را در خیابان‌های تهران «دید» و مشاهده کرد که چگونه ملتی با وجود تفاوت‌های زبانی، قومی، مذهبی و دینی خواستی واحد را فریاد می‌کشد و وحدت و اراده خود را زیر گلوله‌ها ظاهر می‌کند و به نمایش می‌گذارد. «فوکو» در چارچوب پروژه «تدوین تاریخ زمان حال» به ایران آمد و کاری به شرق‌شناسانی نداشت که به استخراج «روح ایرانی» از دل تاریکی‌های موهوم هزاره‌های مفقود تاریخ می‌پرداختند و کاری با زمان حال و هویت موجود ایرانیان واقعاً موجود نداشتند. او بر اساس مشاهدات خود در ایران نتیجه گرفت اسلام نه افیون که «روح جهان فاقد روح است» و درآمیزی همین «روح» با روحیه انقلابی مردم ایران منظره هویت ملی را نه در آریاپرستی، که در رویت تابلوی خیابان‌های ایران، و در پیش چشمان ژرف‌نگرش مجسم می‌کرد: «ما در تهران و در سراسر ایران اراده جمعی یک ملت را به وضوح مشاهده کردیم»(۲).

هویت و وحدت ملی و جهان جهانی شده

گسترش ارتباطات و تسریع فرآیندهای جهانی، درک تک بعدی، ذوب‌گرایانه و حذفی از توسعه، هویت و وحدت ملی را بیش از هر زمان دیگر هزینه بر و در بسیاری موارد ناممکن کرده است. در واقع در روزگاری که دموکراسی کشورها را یکی پس از دیگری فتح می‌کند و ده‌ها کانال ماهواره‌ای داعیه دفاع از حقوق ایرانیان دارند و بسیاری خود را طرفدار حقوق آنان و انتخابات آزاد می‌خوانند و مشوق هم‌میهنان ترک، کرد، عرب و… ما شده‌اند که از گویش محلی خود به گویش ماهوار‌ه‌ای عبور کنند، به محاق بردن حقوق اساسی ملت ایران از جمله حقوق و آزادی‌های اساسی و اصل ۱۵ قانون اساسی، علاوه بر نقص قانون اساسی، غیر مدبرانه و غیر مصلحت‌جویانه است و در نهایت می‌تواند یک امر «درونی» و ملی را «بیرونی» و جهانی ‌کند و تحت تأثیر اراده و منافع دیگران قرار ‌دهد. این راهبرد عکس روندی است که در بسیاری از کشورهای منطقه و جهان مشاهده می‌شود.

در ترکیه که تا همین اواخر نظامیان آن، هر آن آماده برای کودتا بودند و هویت کردی و حتی کلمه «کرد» و «کردستان» در معرض سانسور و انکار قرار می‌گرفت، دموکراسی قابل توجهی حاکم شده و یک کانال دولتی ۲۴ ساعته به زبان و فرهنگ کردی اختصاص یافته است. در آن کشور احزاب سکولار و مسلمان از رقابت و انتخابات آزاد و حقوق بشر دفاع می‌کنند. حتی حزب حاکم کنونی در جریان انتخابات محلی به شکل رقیب حزب کردی در مناطق کردنشین درآمد و به قواعد رقابت دموکراتیک در رقابت با آن حزب تن داد(۳).

در عراق مطبوعات، احزاب، انتخابات آزاد و حتی سبک آزاد زندگی حرف نخست را می‌زند و کرد و عرب و شیعه و سنی در حکومت مشارکت دارند. «دموکراسی» یا «جنگ داخلی». راه دیگری وجود ندارد «استبداد» منتفی شده است.

در افغانستان نخبگانی که از فساد و ناکارآمدی حکومتی به تنگ آمده‌اند، از پذیرش تکثر و تنوع قومیتی و مشارکت همگانی در قدرت به عنوان تنها راه تبدیل اختلافات خشونت‌بار به آشتی ملی سخن می‌رانند و خواهان اجرای راهبرد «تنوع قومی ثروت ماست» شده‌اند.

در هندوستان به مثابه بزرگ‌ترین دموکراسی جهان، انفجاری از رنگ‌ها و تکثر قومی، زبانی، مذهبی، دینی و فرهنگی در

 

قبلی

برگشت

بعدی