شماره جدید |
ـ ترم چهارم برابر با مهر ماه 1383 (سپتامبر 2004) تا دی ماه 1383 (دسامبر 2004): از سوی سپاه پاسداران به مدت یک هفته بازداشت شدم و پس از آزادی ام از سوی اداره اطلاعات شهرستان شهرضا (وزارت اطلاعات) احضار شدم و مورد تهدید و ارعاب قرار گرفتم. ـ ترم پنجم برابر با بهمن ماه 1383 (فوریه 2004) تا اواسط تیرماه 1384 (ژوئیه 2004): از سوی حراست دانشگاه و وزارت اطلاعات احضار و مورد تهدید قرار گرفتم و پس از دو هفته از سوی سپاه پاسداران بازداشت (ازعصر تا 12 شب) مورد شکنجه گروهی ، فحاشی و تهدید به تجاوز جنسی قرار گرفتم. نهایتا چون دوستانم جلو درب سپاه برای آزادی من تجمع کرده بودند آنان مجبور به آزاد کردن من شدند. ـ ترم تابستان برابر با اواسط تیرماه 1384 ( ژوئیه 2004) تا شهریور 1384 (سپتامبر 2004): ازسوی بسیجی ها مورد تهدید ، هجوم و فحاشی قرار گرفتم و پس از چند روز از سوی سپاه بازداشت شدم و به مدت یک هفته بطور انفرادی نگهداری گشتم وپس از پرونده سازی در دادگاه انقلاب به شکل تعلیقی آزاد شدم. ـ ترم ششم برابر با مهر 1384 (سپتامبر2004) تا دی 1384 (دسامبر 2004): بعد شرکتم در تظاهرات 16 آذر (روز دانشجو) در جلوی دانشگاه تهران و ... حکم اخراجم از سوی دانشگاه صادر شد که این حکم با هماهنگی حراست دانشگاه، بسیج، نماینده ولی فقیه، وزارت اطلاعات و شخص جاسبی رئیس کل دانشگاه آزاد ایران صادر شده بود که از آن پس، مرا به دانشگاه راه ندادند واین مصادف با آزمونهای پایان ترم بود که من دوبار جلوی سر در دانشگاه تحصن کردم که نیروی ناجا به من هجوم آورده و مرا ساعاتی بازداشت کردند. نهایتا حکم اخراجم مبدل به تعلیق گشت با این تعهد که دست به هیچ فعالیت علیه نظام (یعنی فعالیت های حقوق بشری ) نزنم. ـ ترم تابستان برابر با اواسط تیر 1386 (ژوئیه 2007) تا شهریور 1386 (سپتامبر 2007): از سوی ناجا برای ترساندن من ، عصر تا غروب چند ساعت بازداشت و مورد شکنجه و فحاشی قرار گرفته که پس از آن آزاد شدم. ـ ترم نهم برابر با مهر 1386 (سپتامبر 2007) تا دی ماه 1386 (دسامبر 2007): فعالیت هایم ادامه داشت که نهایتا در 26 خرداد 1387 (16 ژوئن 2008) از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شدم و در بازداشتگاه امنیتی وزارت اطلاعات در زندان دستگرد اصفهان، به مدت 3 ماه در انفرادی ، سپس یک ماه به جمع محدود منتقل شدم و پس از آن، 2 ماه نیز در زندان شهرضا به میان خطرناکترین زندانیان منتقل شدم. در دادگاه اولیه، دادگاه انقلاب شهرضا به یکسال حبس تعزیری به اتهام فعالیت تبلیغی مخالف نظام محکوم شدم و در دادگاه تجدید نظر استان اصفهان به 6 ماه حبس تعزیری و 6 ماه تعلیقی بطور مشروط بمدت سه سال با این تعهد که به هیچ فعالیت حقوق بشری و رسانه ای دست نزنم ، آزاد شدم. در تاریخ 23 آذر 1378 (13 دسامبر 2008) از زندان شهرستان شهرضا آزاد شدم. پس از آزادی مشروطم از زندان ، بخاطر شکنجه ها و اعدام های مصنوعی و اعتصاب غذای بیش از یک ماه ام در زندان و انفرادی ، از نظر جسمانی و روانی بسیار بیمار بودم و بدنبال مداوای خویش بودم ، که در این میان مدام ازسوی وزارت اطلاعات مورد احضار ، بازجویی و ارعاب قرار داشتم. حتی در 26 اسفند 1378 (16 مارس 2009) از سوی یکی از مزدوران رژیم (مدیر وقت حراست دانشگاه ـ مصطفی امیری) مورد تهدید قرار گرفتم. بطور كل ده بار، از سوی وزارت اطلاعات ، سپاه پاسداران و نيروي انتظامي مورد بازداشت ، شکنجه های جسمانی و روانی، تهدید به تجاوز جنسی و زندان و .... قرار گرفته ام. و آخرین بار در 28 اسفند 1378 (18 مارس 2009) نیروهای وزارت اطلاعات بدنبال بازداشتم بودند که خوشبختانه توانستم بگریزم و در 1 فروردین 1388 (21 مارس 2009) از ایران بطور قاچاقی وارد اقلیم کردستان عراق شدم. اگر این بار نیروهای امنیتی می توانستند بازداشتم کنند ، سرانجامم، همانند زنده یاد علیرضا داوودی فعال دانشجویی دانشگاه اصفهان می گشت که نیروهای وزارت اطلاعات در بازداشتگاه امنیتی در زندان دستگرد اصفهان وی را زیر انواع شکنجه های جسمی و رواني ، به جنون كشاندند و سپس به شهادت رسانند. پس از ورودم به اقلیم کردستان عراق طی تماسهای تلفنی که از سوی وزارت اطلاعات با من و خانواده ام داشتند با زبان خشونت می گفتند که مورد ترور یا ربوده شدن قرار خواهم گرفت و به زودي به سزای اعمالم خواهم رسید. من در اولین فرصت پس از ورودم به اقلیم کردستان عراق خود را به سازمان ملل در شهر اربیل معرفی و درخواست پناهندگی سیاسی دادم. و در تاریخ های 22 آوریل/ 9 ژوئن و 23 آگوست 2009 مصاحبه شدم. در طی یکسالی که در کردستان عراق بودم دائما با تهدیدات تروریستی و ربوده شدن توسط عوامل جمهوری اسلامی روبرو بودم، در این فاصله رژیم به خانواده من نیز هجوم برده بود و تهدیدات و اذیت های بسیاری را برایشان ایجاد کرده بود و به آنها گفته بود که من رو در گونی کرده و به ایران بر خواهند گرداند و اعدامم می کنند. با کمال نا باوری بعد از نه ماه که درخواستم برای پناهندگی را به سازمان ملل در اربیل عراق داده بودم، سازمان ملل با درخواست پناهندگی ام بدلایل واهی موافقت نکرده است. در این بین من به کنسولگری فرانسه در اربيل(هولير) پناه برده و درخواست پناهندگی سیاسی از فرانسه نمودم، که با صدور ویزا از سوی فرانسه در تاریخ 27 مارس 2010 وارد فرانسه شدم و خویش را تحویل صلیب سرخ در فرودگاه دادم و تا امروز تحت پوشش حمایت دولت فرانسه هستم. در اينجا جاي دارد، بخاطر يك سال مهر دولت و ملت بزرك و مهمان نواز كردستان عراق و اپوزسيون كرد ايراني ، از صميم قلب سپاسگذاري كنم. در پایان بخاطر مهر و آزادیخواهی و مهمان نوازی ملت بزرگ فرانسه و دمکراسی فرانسه، دولت آقای رئیس جمهور نیکولا سرکوزی ، وزیر امور خارجه، وزیر مهاجرت و کنسولگری فرانسه در اربیل عراق و همه کارمندان این کنسولگری از صمیم قلب سپاسگذاری می کنم. همیشه ارزش های فرانسه، آزادی، برابری در برابر قانون و همبستگی که سرلوحه جمهوری فرانسه هست، الهام بخش من بوده و از اینکه اکنون این شانس را دارم که عضوی از جامعه فرانسه شوم و در ارتقاء این ارزش ها بکوشم بسیار خرسند و مفتخرم. با سپاس، |