ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید آزادگی

 

نیشگونه

ملا حسنی

بایگانی

سید ابراهیم نبوی

صدا

دانشجو

 
 

(به هر بهانه‌ای) تجزيه‌طلبی است كه هر كس در روز موعد بر سر مزار باقرخان بيايد، مورد ضرب و شتم قرار می‌گيرد و زندانی می‌شود؟ آيا به شما گزارش داده‌اند كه چه تعداد از جوانان آذربايجانی را در سالروز مشروطه و همزمان با سمينار دولتی گرامی داشت سالروز مشروطه، در اطراف قبر سالار ملی ايران در تبريز، زده و بازداشت كرده‌اند؟

آيا ستار خان و باقر خان، مشروطه را دوباره زنده كرده و به ايرانيان هديه نكردند؟

آيا نمی‌توانستند، حكومتی مستقل تشكيل داده و از آزادی و قانون برای همه ايران و ايرانيان، چشم پوشی كنند؟

حال چرا و به چه اتهامی، هر كس را كه نام و ياد او را زنده نگه می‌دارد، پان تركيسم و تجزيه‌طلب می‌نامند؟

آيا در چهار و پنج  سال اخير كه قانون خواهی و حق خواهی آذربايجان و آذربايجانی، به اين شكل تبلور كرده، يكی از ماموران شما زخمی شده يا فحشی شنيده كه انتقام آن را از مردم تبريز و آذربايجان می‌گيرند؟

يا پاداش خدمت پدرانشان را بدين گونه به آنان پس می‌دهيد؟

ملت شريف ايران! آقای رئيس جمهور!

من اعتراف می‌كنم كه تا كنون به اين مسائل نپرداخته‌ام. در حالی كه طبق اصول حرفه و شغلم، اينها، اخبار بسيار مهمی بوده‌اند و هستند. مگر می‌توانم؟

اگر اين بار هم، كمی ابرام می‌كردم تا به شغل خود بپردازم، كشته می‌شدم. شك ندارم كه كشته می‌شدم. هنوز محاكمه كسانی كه من به شما از دست و رفتار حيوانيشان، شكايت كرده‌ام، آغاز نشده است و آن‌ها از من و كارم بسيار دلگير هستند. همچون مار زخم خورده‌ای كه به دنبال فرصت می‌گردند. راستی، از سرانجام شكايت من چه خبر؟

می بينيم كه لباس شخصی‌ها هيچ كم نياورده‌اند. يا شما دستوری صادر نفرموده ايد يا آنان به دستور دولت شما، تره خورد نكرده‌اند. راستی! شما بفرماييد، تكليف ما اقوام ايرانی، با پليس شما چيست؟

چه كنيم؟

به كجا و به چه كسی شكايت بريم؟

چرا پليس دولت شما، ما را انسان نمی‌شمارد؟

نه تنها پليس شما از حقوق، جان، مال و ناموس ما دفاع نمی‌كند بلكه خود، سر دسته گروه پايمال كنندگان حقوق ما شده است؟

ملت ايران! آقای رئيس جمهور!

از قديم گفته اند: "مرگ خوب است اما برای همسايه! " شما، انديشه‌ورزان و فعالان سياسی هم مرگ را برای ما و زندگی، رفاه و امنيت را برای خود می‌خواهيد. آيا مرگ ما پيرامونيان، كادويی از مركز است؟

من تا كنون در مورد فشار زجرآور بر قوم آذربايجان و خفقانی كه بر آنان حاكم است، چيزی ننوشته‌ام. دردها و رنج‌های آذربايجان را از طريق رسانه‌ها، با اين ملت ايران در ميان نگذاشته‌ام. آنان را با دردمان آشنا نكرده‌ام. دنيا و شما هم ما را فراموش كرده‌ايد. گويا كه هيچ وقت، نبوده‌ايم. يا اگر بوده‌ايم، در بهشت و امنيت، می‌زيسته‌ايم كه صدايمان در نيامده است.

من خطا كرده‌ام. می‌دانم اما آيا شما پی برده‌ايد كه دولت شما و كارگزارانتان، با نام شما با اين اقوام چه كرده‌اند و چه می‌كنند؟

آيا تاكنون فرصت كرده‌ايد تا از وزير محترم كشور و همكار من در روزنامه سلام، سوال بفرماييد؛ به چه تعداد درخواست تشكيل حزب در ميان ترك‌ها، كردها، بلوچ‌ها، عرب‌ها، لرها و... مجوز داده‌اند؟

شما می‌دانيد كه دهها حزب سياسی در تهران تشكيل شده و در استان‌های كشور شعبه داير كرده است. اما چه تعداد از مردم اين مناطق از آن‌ها استقبال كرده‌اند؟

 

چرا صد‌ها جوان را روز‌ها قبل از سالروز تولد بابك خرمدين به سازمان‌ها و نهاد‌های امنيتی و انتظامی فرا می‌خوانند و از آنان تعهد می‌گيرند كه به قلعه بابك نروند؟

چرا ده‌ها نفر را در راه قلعه بابك يا اطراف آن دستگير، زندانی و محاكمه می‌كنند. البته می‌بينيم كه ككتان هم نمی‌گزد كه گاهی محاكمه‌ها چندين سال طول می‌كشند.

جوانان آذربايجانی كه از همه گوشه‌های ايران در آن جا گرد هم می‌آيند، هم از نظر دينی مورد تهمت قرار می‌گيرند وهم به آنان، پليس و ماموران دولت شما، بی احترامی می‌كنند. آلات و ادوات موسيقی آنان را ضبط و نگه ميدارند. آنان را تهديد می‌كنند. من حاضرم يكی از ماموران نيروی انتظامی كليبر را به شما نشان دهم (هر سال در آن روزها، در لباس شخصی، مسافر كشی می‌كند) كه به مسافران توهين می‌كند. كسانی راكه به آن جا آمده‌اند... می‌نامد كه به خاطر تجزيه طلبی و به بهانه بابك، در قلعه، جمع شده اند؟

من اعتراف می‌كنم كه بیست و یک آذر بیست و چهار و پنج جزو تاريخ آذربايجان است. چه شما آن را از تاريخ ايران، بداند يا ندانيد. در آن سال، خدماتی به آذربايجان داده شده كه مشابه آن‌ها، در آن فرصت اندك، انگشت شمار هم نيست. نوعی حكومت منطقه‌ای تشكيل شد كه مثال زدنی است و شيوه جديدی از مديريت و مملكت داری را به ايران آورد. می‌دانيم كه رهبران آن حركت، معصوم نبودند. من نمی‌گويم كه خطايی نداشته‌اند اما آيا آنان، آذربايجان را به عنوان دولت مستقل، به كشورهای خارجی و سازمانهای بين المللی معرفی كردند؟

آيا از آذربايجان با نام كشوری مستقل نام بردند؟

آنان كدامين خيانت غير قابل چشم پوشی را انجام داده‌اند كه اكنون پليس دولت شما، اجازه نمی‌دهد، جوانان علاقه‌مند به او، در شبستر، در پارك مشروطه، در گورستان اماميه، در گورستان طوبی، در پارك باغ گلستان، اجتماع بكنند؟

چرا كارگزارانتان، به مردم اجازه نمی‌دهند، در جايی اجتماع كنند؟

چرا هر سال، پليس و لباس شخصی‌هايش، ناامنی ايجاد می‌كنند؟ جوانان را می‌زنند. دستگير می‌كنند. در كلانتری‌ها يا اداره مبارزه با مواد مخدر يا در اداره اطلاعات پليس، بازجويی می‌كنند؟

برای آزادی آنانی كه حتی يك كلمه بر خلاف جمهوری اسلامی و رهبران آن سخنی نگفته اند، وثيقه می‌گيرند؟

آنان را برای محاكمه به دادگاه انقلاب تحويل می‌دهند؟

من اعتراف می‌كنم كه برای دادن اين گونه خبرها، ترسو هستم و بودم. به جان خود بيمناكم كه لباس شخصی‌های پليس، بزنند و اين بار، بكشندم.

در بیست یک آذر (چند روز پيش) به گورستان اماميه تبريز رفتم تا از نزديك شاهد اجتماع و روند جريان حضور جوانان علاقه مند به شخصيت‌های تاريخی آذربايجان، باشم. هنوز از تاكسی پياده نشده بودم كه خود را در ميان دهها پليس و لباس شخصی يافتم كه به زنان و مردان اجازه نمی‌دادند تا وارد گورستان اماميه شوند. تعدادی از جوانان را زده بودند كه هنوز علائم آن كتك كاری، بر روی بدن تعدادی از جوانان، ديده می‌شود.

طبق گزارشهای نه چندان موثق، پليس و لباس شخصی‌هايش حدود هشتاد جوان را كه پنج تن از آنان، دختر بودند، دستگير كردند. اغلب آنان را در همان شب، با اخذ وثيقه يا ضامن، آزاد كردند. آيا می‌دانيد كه نجفی، پسر بچه پنج ساله هم بازداشت پليس را تجربه كرد و چند ساعت را در بازداشت به سر برد؟

راستش را بخواهيد، من از ترس جوان مرگ شدن، فرار را برقرار ترجيح دادم.

می‌دانيد كه مردم آذربايجان در هيچ مقطع تاريخی، به ايران خيانت نكرده است. چه آن زمانی كه قدرت داشت و می‌توانست. چه آن زمانی كه در اشغال بود. آيا گرامی داشت ياد ستار خان و باقر خان

 

قبلی

برگشت

بعدی