اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
شماره جدید آزادگی |
من خلبان يكي از خطوط هوايي يكي از كشورهاي عربي هستم، نه ايران.همان دانشجو دوباره ميپرسد: بعد از افشاي اخبار شما، مزاحمتي برايتان ايجاد نشد؟كاپيتان لبخند تلخي ميزند، چند لحظهيي به نقطهيي خيره ميشود و بعد با صدايي آهسته ميگويد: همان روز به امارات پرواز داشتم. در فرودگاه تعداد زيادي از اشرار و دلالهاي جنس انتظارم را ميكشيدند، من را با تهديد به مكان نامعلومي بردند و پس از شكنجه و ضرب و شتم فراوان تهديد كردند كه اگر فقط يكبار ديگر حرفي در اين خصوص بزنم حسابم پاك است!يكي از خانمها ميپرسد: از كار بركنار نشديد؟ كاپيتان باز هم لبخندي ميزند و ميگويد: چرا. شيخي كه صاحب هواپيمايي است كه من كاپيتان آن هستم، من را از كار بركنار كرد و گفت:تا وقتي به دست و پاي روساي قوادين نيفتي و از آنها رضايت نگيري نميتواني در اين شركت كار كني! ميگويد: برگرد به كشور خودت. جايي كه ديدي چقدر حرفت را خريدند! ديدي كه چقدر حمايت شدي؟! جايي كه حتي تو را دروغگو و شايعهپرداز خواندند!.... باز همان دختر دانشجو ميپرسد، حقوق شما چقدر بود؟ 45 هزار دلار در سال. چند سال است خلبان خطوط هوايي عربي هستيد؟ 12 سال. و صدايي از سوي ديگر سالن ميپرسد: و قبل از آن؟
|