اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
شماره جدید آزادگی |
را پيشنهاد ميکند، و چه در موضع خاکسترى جمهوريخواهان که ميان ايندو در نوسانند، در يک فرض مشترکند؛ و آن اينست که از موضع "هويت ملى" و وارد کردن فاکتور مليت و قوميت و چه بسا مذهب در مناسبات سياسى - ادارى جامعه ميخواهند به اين سوال پاسخ گويند. اين نه فقط پاسخ مسئله را نميدهد بلکه معضل را پيچيده تر و به مراحل خطرناکى سوق ميدهد. به نظر من هيچکدام از اين "راه حل ها" حتى سراغ معضل نميرود. اگر نقطه عزيمت اين باشد که ايران از نقطه نظر جغرافيا يعنى حفظ "تماميت ارضى"، همينطور برسميت بشناسيم که "ملتها" و يا "اقوام" ديگر هم هستند - بسته به اينکه هر کسى چگونه تبئين ميکند - اما در درجه اول همه "ايرانى" هستند، بعد مثلا "کرد" يا "آذرى" و غيره، ما با اين مفروضات معضل را ابدى کرديم. انبارى از باروت بالاى سر جامعه گذاشتيم که هر زمان با هر اختلاف و يا هر جاه طلبى اين يا آن طرف دعوا ميتواند منفجر و سرآغازى براى شروع تصفيه و پاکسازى هاى قومى شود. بايد به مسئله چه جزئى و چه مهم پاسخ سياسى و سر راست و بدون تعصب داد. اگر شما بدوا مليت و يا مليتها و قوميتها را بعنوان فاکتور وارد معادله کنيد، اگر شما خاک ايران، "اصالت" اين خاک و در سطح سياست "تقدس تماميت ارضى" را وارد معادله کنيد، داريد مهمات جنگ فراهم ميکنيد. شونيسم و پان ايرانيسم و تعصب "تماميت ارضى" و خاک و خون و نژاد، کارخانه توليد ناسيوناليسم و قوم پرستى حق بجانب در اپوزيسيون و منشا رواج کينه ملى و قومى است. اين سياست شکاف توليد ميکند و شکافهاى موجود را لاينحل ميکند. اين سياست مبشر بردن کشور به پاى تقابلهاى ملى و جنگ داخلى است. اين نتيجه واقعى اين سياست در دنياى امروز مستقل از نيت هر کسى است. اين سوال وقتى پاسخ ميگيرد که از تعلق ملى و قومى و مذهبى انتزاع کنيم و مبناى وحدت و حقوقمان را انسان و آزادى او به معنى وسيع کلمه بدانيم. مسئله کرد در ايران ما مسئله تاريخى و مشخصى داريم بنام مسئله کرد. اين سوال جوابش ديپلماسى و نان قرض دادن به همديگر نيست، پاسخ سياسى کنکرت ميخواهد. اين پاسخ تنها ميتواند زمانى عملى شود که از همين مفروضات فوق انتزاع کرده باشيم و مهمتر انتخاب را بعهده خود مردم در يک شرايط آزاد مثلا در يک رفراندوم واگذار کنيم. ميگويم انتخاب مستقيم مردم و نه معامله و بند و بست احزاب سياسى بالاى سر مردم. همينجا تاکيد کنم که به نظر ما وجود درجات متفاوت ستم ملى در بخشهاى ديگر ايران اين حکم را تصديق نميکند که ما در ايران با اين معضل، بعنوان موضوعى تعميم يافته، بعنوان "مسئله مليتها"، که همزيستى بخشهاى مختلف جامعه را با هم غير ممکن کرده است روبرو هستيم. ايران با چنين تنش قومى و ملى در ابعاد سراسرى روبرو نيست و براى مردم مسئله ملى و اختلافات قومى بعنوان معضلى بزرگ و اجتماعى مانند مسئله زن يا مسئله جوانان و يا فقر و غيره ابدا مطرح نيست. عملکرد شووينيستى دولتهاى مرکزى و تحرک ناسيوناليسم محلى، خوشبختانه هنوز موجبى براى روياروئى ملى و قومى در مقياس وسيع ميان بخشهاى مختلف مردم و طبقه کارگر ايجاد نکرده است. برعکس، مردم بيشتر تمايل به فراتر رفتن از آن جغرافيا و وارد شدن در دنيائى هستند که امروز "دهکده جهانى" نام گرفته است. ارزشها، روش زندگى، منش فرهنگى، تفريحات و روابط مردم در بخشهاى مختلف ايران و از جمله در کردستان، تصوير ديگرى را نشان ميدهد. مردم ايران مانند اکثر مردم دنيا ميخواهند آزاد و برابر در يک جامعه پيشرفته زندگى کنند. مسئله کرد که تاريخى طولانى دارد و طى دهه هاى گذشته موضوع جدال سياسى، نظامى و سرکوبهاى خشن حکومتهاى مرکزى بوده است و هنوز کردستان شبيه يک پادگان نظامى است، از نظر ما پاسخ روشن و متمدنانه اى دارد: برگزارى رفراندوم و رجوع به آراى خود مردم کردستان براى تعيين تکليف سياسى و حقوقى کردستان. اين تنها راه حل مسئله کرد است. سوال اين رفراندوم روشن است: ماندن در چهارچوب ايران بعنوان شهروندان متساوى الحقوق و يا جدائى و تشکيل دولت مستقل. در اين رفراندوم، مانند هر مورد ديگرى در دنياى امروز، بايد احزاب سياسى فرصت کافى براى تبليغ و ترويج نظراتشان را آزادانه داشته باشند. احزاب سياسى از طرق دامنه نفوذشان بر مردم و بنا به نظرشان در پاسخ به اين سوال، در روند اين انتخاب شرکت ميکنند. احزاب سياسى طى قرارداد و يا بند و بستى نميتوانند تکليف حقوقى کردستان را روشن کنند. از نظر حزب ما هر گونه توافق و بند و بست احزاب سياسى در مورد کردستان فاقد مشروعيت است. تنها راه حل متمدنانه آن رجوع به آراى عمومى خود مردم کردستان است. نتيجه اين رفراندوم هرچه باشد از نظر ما قابل قبول است. مسئله کبک در کانادا مثال خوبى است. نه جنگى لازم شده، نه خواب و بازى و شير کودکى مورد تعرض قرار گرفته است. در يک روز معين مردم راى و تصميمشان را اعمال کردند. رفراندوم پاسخى سياسى براى يکى از مسائل قديمى و معرفه در ايران و خاورميانه است. خود مختارى همينجا تاکيد کنم که ما خود مختارى را قبول نداريم. خودمختارى در چهارچوب ايران مصداق تعدد زوجات است. خودمختارى يعنى حق ويژه نسبت به همسايه. بالاخره يا شما شهروند اين کشور هستيد و با ديگران داراى حقوق مساوى و يا جدا ميشويد و کشور مستقل خود را تشکيل ميدهيد. نميشود هم در چهارچوب يک قرارداد با ديگران بود و هم از حقوق ويژه اى نسبت به مردم در تهران و اصفهان و جاهاى ديگر برخوردار بود. اتفاقا يک دليل طرح بحث فدراليسم همين تناقض در شعار تاکنونى حزب دمکرات يعنى خودمختارى است. رجوع به آراى مردم کردستان در يک رفراندوم پاسخ اصولى براى حل مسئله کرد است. در مورد هر شرايطى نميتوان حکم يکسانى صادر کرد، اما در شرايط امروز ارزيابى من اينست که نتيجه يک رفراندوم فرضى، با راى بالاى مردم کردستان به نفع ماندن در چهارچوب ايران بعنوان شهروندان متساوى الحقوق است. فدراليسم فدراليسم يک شعار دست ساز جنبش ناسيوناليستى است. از نظر اجتماعى و تاريخى در ايران بى ريشه است. در هيچ مقطع تاريخى جامعه ايران بعنوان يک خواست اجتماعى مطرح نشده است. فدراليسم نسخه اى است براى يک دوره جديد جنگ قومى و مذهبى و توليد نفرت ملى. اين يک تز ضد جامعه، ضد کارگر، سياستى عميقا ارتجاعى و غير مسئولانه است. ما در جامعه ايران با خصومت و تنش ملى و قومى حدت يافته، که به يک معضل سياسى لاينحل تبديل شده باشد و امکان همزيستى شهروندان را سلب کرده باشد، روبرو نيستيم. همانطور که اشاره کردم بجز استثناى مسئله کرد چنين وضعيت تعميم يافته اى در ايران وجود خارجى ندارد. وجود درجات متفاوت ستم ملى در ايران را برابر دانستن با "مسئله مليتها" و تلاش براى يکسان نشان دادن آنها براى جا انداختن شعار و سياست فدراليستى، قبل از اينکه ريشه اى در واقعيت جامعه ايران داشته باشد تلاشى سياسى و واپسگرا توسط جريانات و محافل ناسيوناليست براى ساختن مسئله است. معضل امروز مردم ايران اين نيست که به "ترک" و "کرد" و "بلوچ و "فارس" و "عرب" تقسيم نشده اند و برايشان شناسنامه قومى صادر نشده است. چنين تمايلى ريشه اى در جامعه امروز ايران ولو حاشيه اى ندارد. تمايلات چند محفل قوم پرست اينجا و آنجا که تلاش دارند دنيا را از مجراى تعصبات خويش ببينند هيچ چيز راجع به واقعيات سياسى و ابژکتيو جامعه امروز ايران نميگويد. اما بى ريشه بودن اين تمايلات باعث نشده است که کدخداهاى خودگمارده "قومها" از هر سو دکانى |