اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
|
در خيلي از شهرها آشوبِ مختصري توسط گروهك ها ايجاد شده بود كه با دخالت مردم سركوب گرديد. در تهران شانزده نفر كشته و يك صد و پنجاه و شش نفر مجروح از حوادثِ ديروز گزارش شده است. امروز عليرغم تهديدهايي كه از طرفِ گروهك ها شده بود ـ كه در صورتِ عزل بني صدر شهر را به آتش مي كشند ـ كوچك ترين حركتي نكردند. شايد به علت قاطعيت دادگاه انقلاب كه امروز صبح پانزده نفر از عواملِ آشوب را سريعاً محاكمه و مجازات كرده است و به علت حضور حزب الله." - كتاب عبور از بحران (كارنامه و خاطرات هاشمي رفسنجاني)، 30 و 31 خرداد سال ۶0، ص 1۶3ـ1۶۶ ملاحظه مي كنيد هركس حادثة 30 خرداد را با برداشت و تحليل خود بيان مي كند. به نظر من براي روشن شدن واقعيت بايد يك تحقيق كامل و جامع از سوي استادان و دانشجويان علوم سياسي و اجتماعي در اين زمينه صورت گيرد. شاهديم در اين بيست و چند سال مسئله تنها از سوي يك جريان مورد اظهارنظر قرار گرفته است. خاطرات و نوشته هاي بعضي از مخالفين هميشگي سازمان مجاهدين كه اساساً حكم محكوميت را پيشاپيش صادر كرده اند و تعدادي از بريده هاي سازمان نمي تواند بيان كنندة واقعيت ها باشد. متأسفانه تاكنون هيچ نشريه اي حاضر نشده نظرات هر دو طرف را منعكس كند و اين بسيار جاي تأسف است آن هم از سوي مدعيان، صداقت و شجاعت و حقيقت گويي در بيان وقايع تاريخي. 3 خردادِ سالِ ۶1 فتح خرمشهر پس از فتح خرمشهر روز
30 خرداد صدام حسين طي نطقي اعلام مي كند تا 10 روز ديگر نيروهاي خود را از
خاكِ ايران بيرون مي برد. (كتاب پس از بحران، اكبر هاشمي رفسنجاني، خاطرات روزها، 3ـ30 خرداد و 22 تير ۶1) پس از فتح خرمشهر و خروج نيروهاي عراقي از ايران اين بحث مطرح مي گردد كه آيا قواي نظامي ايران بايد وارد خاك عراق شود يا خير؟ اما در هر حال ايران با عملياتي به نام رمضان روز 22 تير سال ۶1 رسماً وارد خاك عراق مي شود و سپاه و ارتش طي اطلاعيه اي كه بعد از اذان صبح صادر مي كنند ورود خود را به خاك عراق در يك محور ده كيلومتري و در محور ديگر سه كيلومتر اعلام مي كنند (خاطرات رفسنجاني، 23 تير ۶1). اين ورود مصائب و مشكلاتي براي ملت ما به وجود آورد كه صدها هزار كشته و مجروح و اسير و به قول آقاي رفسنجاني بيش از يك هزار ميليارد دلار خسارت مالي را در پي داشت. حال پس از گذشتِ بيش از 22 سال از ماجراي ورود قواي نظامي ايران به خاكِ عراق و عواقب آن براي مردم ايران به ويژه نسل جوان كه هنوز چوب جنگ هشت ساله را بر بدن خود احساس مي كند در سال «پاسخ گويي» طبيعي است يك سري سئوالات مطرح باشد كه جواب مناسب را مي طلبد. آيا امكان پيش گيري از اين جنگ ويران گر وجود نداشت؟- - اين روزها كه هر مقام و دسته و گروهي پس از فتح خرمشهر و خروج قواي نظامي عراق حمله به خاك عراق را به گردنِ همديگر مي اندازند، راستي چه كساني بايد پاسخ گوي فاجعة عظيمي كه ورود به خاك عراق براي ايران در سطح داخلي و بين المللي ايجاد كرد، باشند؟ فراموش نكنيم استراتژي فتح قدس از طريق كربلا يك شعار اساسي بود. فقر و فسادِ- امروز جامعة ايران تا چه حد به جنگ هشت ساله ارتباط دارد و «نظام ولايي» چه پاسخي براي ملت در اين مورد مي تواند داشته باشد؟ 1۴ خرداد ۶8 درگذشت آقاي خميني وقتي خبر فوت آقاي خميني اعلام شد شايد جمعي از آن ها كه شعار «خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي، خميني را نگه دار» را سر مي دادند باور نمي كردند دعاي شان مستجاب نخواهد شد و آقاي خميني با آن همه قدرت پيش از ظهور حضرت مهدي (ع) و تحويل حكومت به آن منجي، جهان را ترك خواهد كرد. يادمان نرود جمعي از مردم پيش از انقلاب دنبالِ عكس آقاي خميني درماه بودند و پس از وفاتش وقتي جنازه اش را با بالگرد به زمينِ نزديك بهشت زهرا حمل مي كردند پس از ايجاد گرد و خاك ناشي از نزديك شدن بالگرد به زمين گويندة راديو، تلويزيون با احساس فرياد زد: «زمين و آسمان در مرگ آقاي خميني طوفاني شد» و باز فراموش نكنيم حاكمان فعلي بر سر منابر بارها اين روايت را نقل كردند كه: وقتي ابراهيم تنها پسر پيامبر فوت كرد و مردم مشغولِ دفن او بودند خسوفي اتفاق افتاد، عده اي از مردم جاهل پنداشتند كه اين واقعه به دليل فوت فرزند پيامبر است و پيامبر با عصبانيت خطاب به آن گروه فرمود: الشمس و القمر آيتان من آياتِ الله، لايخسفان لموتِ الانسان و لالحياته (خورشيد و ماه نشانه هايي از قدرت خدا هستند هرگز براي مرگ و زندگي هيچ انساني خسوف و كسوف رخ نمي دهد) و اين سؤالات هم در مورد آقاي خميني پاسخ مناسب مي طلبد. آيا آقاي خميني معصوم و از هر خطا و لغزش مبرا بود؟ چرا هنوز پس از گذشت 1۵ سال از مرگ آقای خميني كسي حق انتقاد از اعمال و رفتار او را ندارد؟ چه كسي پاسخ گوي اين سؤال بايد باشد كه برپا كردن گنبد و بارگاهي عظيم تر و مجلل تر از مقبرة امامان و پيامبر براي آقاي خميني با كدام منطق اسلامي قابل توجيه است؟ آيا خرج هاي كلان و ريخت وپاش هاي اين چنيني در سالگردهاي آقاي خميني در جامعه اي كه درصد بالايي از مردم زير خط فقر زندگي مي كنند با معيارهاي اسلام و اخلاق و عدالت هم خوان است؟ آيا چنين نگرش هايي به يك انسان مصداقِ واقعي «شرك» نيست؟ 2 خرداد سالِ 7۶: تراژدي «اصلاحات» آقاي خاتمي با شعار مردم سالاري، قانون مداري و مردم سالاري با رأي بالايي بر رقيب خود آقاي ناطق نوري پيروز گرديد و جرياني به نام «اصلاحات» كه ساخته و پرداختة استراتژيست هاي نظام بود در جامعه مطرح شد. عده اي به شعارهاي آقاي خاتمي دل خوش كردند و اقليتي كه با ماهيت سردمداران اصلاح گر آشنا بودند از همان سال هاي نخست ندا در دادند كه چنين شعارهايي در «نظام ولايي» فريبي بيش نيست، صاحب اين قلم در تابستان سالِ 1379 طي مقاله اي در سميناري با عنوان «اصلاحات چيست و اصلاح طلب كيست؟» اعلام كرد: "آقاي خاتمي و دوستانش دچار يك پارادوكس هستند. مگر مي شود هم قدرت هاي مطلق و مافوقِ قانون را قبول داشت و هم دم از مردم سالاري و قانون مداري و جامعة مدني زد؟ اين تضاد را چگونه بايد حل كرد؟ اصلاحات در شرايطي و به دستِ جرياناتي متولد شد كه از روزِ نخست غيرطبيعي مي نمود و امروز بعد از 3 سال نارسايي آن كاملاً آشكار گرديده است." (كتاب اصلاحات هم استراتژي هم تاكتيك، ص 223) اين روزها پس از گذشت 7 سال و پايان مجلس ششم كه اكثريت آن در دستِ اصلاح گرها بود همه چيز براي مردم روشن گرديده و ماهيت كساني كه مي خواستند با قبولِ نظام ولايي و حول محور قانوني اساسي از دلِ نظام و قانونِ اساسي اش «دموكراسي» بيرون
|