ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

بایگانی


نیشگونه

ملا حسنی

شماره جدید آزادگی 

سید ابراهیم نبوی

صدا

دانشجو

 

اعدام به ميدانِ تير چيتگر ببريم حنيف نژاد بيدار بود. همين كه ما را ديد گفت: مي دانم براي چه آمده ايد. آن گاه رو به قبله ايستاد و با تلاوتِ آياتي از قرآن دست ها را بالا برد و گفت: خدايا شاكرم به درگاهت. اين توفيق را نصيبم كردي كه در راهِ آرمانم شهيد شوم… سپس همراه ما به راه افتاد، پس از انجام مراسمِ مذهبي در حضور قاضي عسگر، او را به طرف ميدانِ تير حركت داديم. در طولِ راه تكبيرگويان، شكرگزاري مي كرد و تا لحظة تيرباران بدين كار ادامه داد. گويي به مراسم عروسي مي رفت."

(تاريخ سياسي 2۵ سالة ايران از كودتا تا انقلاب تأليف سرهنگ غلامرضا نجاتي، جلد اول، ص ۴0۶ ـ ۴07)

29 خرداد سال ۵۶ شهادت دكتر علي شريعتي

وقتي دكتر  62ارديبهشت توانست با نام علي مزيناني از چنگ ساواك بگريزد و براي ادامة كارهايش به خارج از كشور هجرت نمايد جامعه به ويژه نسل جوان تحت تأثير گفته ها و نوشته هاي او به آن حد از آگاهي رسيده بود كه توانست مبارزه با نظام شاهي را به اوج برساند و اسلام سنتي و بنيادگرا را از اسلامي كه براساس عرفان، برابري و آزادي باشد بازشناسد و نقش اساسي در سرنگوني نظام شاهي ايفا نمايد. شهادت شريعتي در هجرت حادثة دردناكي بود كه همه را در حيرت و حسرت فرو برد، ماجراي ظهور شريعتي در صحنة سياسي و ديني ايران موجب تحولاتي شد كه مي تواند موضوع تحقيق و بررسي نسل جوان و دانشجو براي روشن شدن نقش شريعتي در تحولات آيندة ايران باشد.

2۵ خرداد سالِ ۶0 روز مرتد اعلام كردنِ اعضاي جبهة ملي

پس از تهيه و انتشار لايحة قصاص و اعلام اين امر كه همة گروه ها و افراد مي توانند نظر خود را در اين زمينه اعلام كنند جبهة ملي ايران به خاطر بيان نظر خود مردم را به اجتماع در ميدان فردوسي دعوت كرد. از صبح 2۵ خرداد راديو و تلويزيون حمله به دعوت كنندگان براي اجتماع را آغاز كردند و در نقاط مختلف شهر حزب اللهي ها تجمعاتي تشكيل داده و حملاتي را عليه جبهة ملي انجام دادند ساعت 2 بعدازظهر آقاي خميني ضمن پيامي از طريق راديو جبهة ملي را «مرتد» اعلام كرد. بلافاصله ميدان فردوسي به محاصرة حزب اللهي ها درآمد و مانع اجتماعي كه قرار بود در مورد «نقدِ لايحة قصاص» تشكيل گردد، شدند. در آن روز زد و خوردهايي بين گروه ها صورت گرفت و تهران متشنج شد. گويي شهر در انتظار وقايعي بود كه در 29 و 30 خرداد ۶0 اتفاق افتاد.

29 خرداد سالِ ۶0 حمله به منزل دكتر شريعتي

چهارمين سال روز شهادت دكتر علي شريعتي با حادثة تكان دهنده و عبرت آموزي همراه بود. خانوادة شريعتي پس از تلاش بسيار براي در اختيار گرفتن مسجدي، حسينيه اي، سالن كنفرانسي و … جهتِ برگزاري مراسم، ناچار شدند اين مراسم را در خانة خودشان برپا كنند. بعد از ظهر 29 خرداد چند صد نفر از دوستان و شاگردان و ارادتمندان به شريعتي در اين خانه و كوچه هاي اطراف گرد آمدند تا شاهد مراسم چهارمين سالگرد شهادت مردي باشند كه در روشن گري مردم نقشي كم نظير داشت. برنامه ريزي از سوي خانواده صورت گرفته بود و احسان فرزند شريعتي ادارة بلندگو و مراسم را در اختيار داشت. مردم در كمالِ آرامش به برنامه و پيام هايي كه به مناسبت از سوي گروه هاي مبارز داخلي و خارجي داده مي شد گوش فرا داده بودند. وقتي احسان اعلام كرد از نمايندة سازمان مجاهدين خلقِ افغانستان دعوت مي شود پيام خود را بفرستد. گروهي از حزب اللهي هاي وابسته به حزب جمهوري و دادستاني انقلاب با شنيدن نام سازمان مجاهدين با سنگ و چوب و چاقو و پنجه بوكس به جمعيت داخلِ كوچه حمله كردند و پس از قلع و قمع و زخمي كردنِ تعدادي از آن ها به خانه هجوم بردند. اما خانم هايي كه در حياط جمع بودند با بستن در به روي مهاجمان مانع ورود آن ها به خانه شدند. حزب اللهي ها با سنگ و وسائلي كه در اختيار داشتند حمله را آغاز كردند و پس از شكستن شيشه ها و سنگ اندازي به داخل خانه و اتاق ها از ديوار همسايه ها بالا رفته با پرتاب گاز اشك آور و مواد آتش زا به داخل خانه همه چيز را در هم كوبيدند و تعداد كثيري مجروح و خرابي هاي بسيار بر جاي نهادند. در اين ماجرا استاد محمدتقي شريعتي دچار حالت خفگي شد كه اگر كمك دوستان و خانوادة شريعتي نبود جانش به خطر مي افتاد. بالاخره پس از گذشت ساعتي از حمله به خانة شريعتي و درهم ريختن همه چيز لشگر پيروز!! يعني عواملِ دادستاني انقلاب تحت فرماندهي اسدالله لاجوردي سوار بنزهاي دادستاني انقلاب اسلامي تهران كه در انتظارشان بود شدند و محل را ترك كردند تا آماده براي ايجاد حادثه اي ديگر باشند. وجود خرده شيشه ها، خون، كتاب هاي سوخته و كفش هاي بسيار در گوشه و كنار خانه و اتاق ها علائمي روشن بود كه از روي آن مي شد حوادثي را كه حزب اللهي ها در آينده به وجود خواهند آورد پيش بيني كرد.

30 خرداد سالِ 13۶0: آغاز مبارزة رودررو

پس از حادثة 2۵ خرداد، روز 27 خرداد گروهي از حزب الهي ها به منزلِ پدر ابريشم چي از رهبران مجاهدين حمله مي كنند. سازمان مجاهدين خلق طي بيانيه اي اعلام مي كند اگر حمله به خانه ها و تجمع هاي مجاهدين ادامه يابد سازمان به هر وسيله كه صلاح بداند از خود دفاع خواهد كرد و 30 خرداد را روز راهپيمايي به سوي مجلس شورا در اعتراض به مطرح شدن عدم كفايت رئيس جمهور اعلام مي نمايد. ساعت ۴ بعدازظهر راهپيمايي آغاز مي شود. در نقاط مختلف شهر از جمله ميدان فردوسي حمله به تظاهركنندگان از سوي كميته و سپاه آغاز مي گردد و درگيري تا پاسي از شب ادامه مي يابد. در اين جريان از دو طرف ده ها نفر مجروح و كشته مي شوند. ا ز جمله چند نفر از سردمداران حمله به منزل دكتر شريعتي كه (روز 29 خرداد)، بعد از واقعة 30 خرداد حوادثي پيش مي آيد كه مي تواند درسِ عبرتي باشد براي انحصارطلبان و آن ها خشونت را تبليغ مي كنند و شعار النصر برعب را سر مي دهند. حال پس از گذشت بيش از 20 سال از آن خشونت ها بعضي مغزهاي عليل بازگشت به سال ۶0 را به آرزو نشسته اند با اين اميد كه ريشة انتقاد و اظهارعقيده و ديگرانديشي را بخشكانند. عبرت آموز آن كه همان كسان كه آن روزها بچه مسلمان هاي مخالف و منتقد را «منافق» نام دادند امروز از سوي هم سنگرهاي قديمشان، آن ها كه جايگاه خود را در قدرت حفظ كرده اند «منافقين جديد» نام گرفته اند. براي آگاهي بيشتر خوانندگان به ويژه نسل جوان از حادثة 30 خرداد ۶0 در اين جا به خاطراتِ آقاي علي اكبر هاشمي رفسنجاني كه آن زمان هم يكي از ستون هاي اصلي نظام ولايي بود اشاره مي كنم:

"من به مجلس رفتم طرح «عدمِ كفايت سياسي بني صدر» در دستور بود… موافقين و مخالفين صحبت كردند. مخالفان حرفي براي گفتن نداشتند. خودشان را هم مخالفِ بني صدر قلمداد مي كردند و هم مخالف عزل او. موافقان با اين كه حرف حسابي زياد داشتند خوب صحبت نكردند. جمعيت عظيمي از حزب الهي ها در بيرونِ مجلس جمع شده بودند و خواستار سرعتِ كار بودند. هنگام تنفس و بعدازظهر با آن ها صحبت كردم.

گروهك هاي مجاهدين خلق و پيكار و رنجبران و اقليت فدايي و … تدارك وسيعي براي ايجاد آشوب و جلوگيري از كار مجلس ديده بودند و به نحوي اعلام مبارزة مسلحانه كرده اند. از چهار بعد از ظهر به خيابان ها ريختند و تخريب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسياري از شهرستان ها آغاز كردند.… كم كم نيروهاي سپاه و كميته ها و حزب الهي ها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم. صداي تيراندازي از چندين نقطة شهر به گوش مي رسيد. اوايل شب آشوبگران شكست خوردند و متفرق شدند بدونِ آن كه كار مهمي از پيش ببرند؛ به جز تخريب چند ماشين و مرگ و جرح چند نفر از طرفين.

 

 

قبلی

برگشت

بعدی