اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
او نسبت به خطر استحاله ارزشهاى نظام جمهورىاسلامى هشدار داد و اين امر را تهديد جدى براى جامعه خواند. خطيب جمعه بجنورد گفت: رواج بىعفتى و فساد در جامعه در واقع بىتوجهى به دين و همان روند استحاله دين و ارزشها از طريق رواج سکولاريزم است...او در اين زمينه به شيوع استفاده از لباسها و آرايشهاى زننده در جامعه اشاره کرد. - ساعت 6 و 25 دقيقه عصر روز شنبه-14 شهريور، ميني بوس هاي ويژه نيروي انتظامي در خيابان سعدي مرتبا در رفت و آمد بودند و با دختران جواني که حجاب را رعايت نمي كردند درگير شده و آنها را به زور سوار بر ميني بوس ميكردند.برخي از دختران داخل ميني بوس درحال گريه کردن بودند و مردم با حالتي بهت زده به اين صحنه ها نگاه مي كردند و با دشنامي بر لب رد مي شدند.حضور يگان ويژه در اين صحنه ها به همراهي پليس هاي زن قابل توجه است. ظاهرا اين عمل در پي راهپيمايي ديروز نمازگزاران تهراني به وقوع پيوسته است. با يقين به آينده پيروز زنان آفاق روشني كميته رفراندوم آزاد ايران – كانون زنان 16 شهريور 1383 حل اختلاف با اعمال شاقه سید ابراهیم نبوی نتیجه گیری اخلاقی: یک فرق اساسی میان قانون و چماق این است که با هم فرق دارند. روزنامه نسیم صبا به دلیل اختلاف میان صاحب امتیاز ومدیر مسوول آن توقیف شد. در راستای اینکه اصولا توقیف کردن یک روزنامه در ایران امری بدیهی است، اما دلایل آن متفاوت است، و با عنایت به اینکه یک روز سه نفر داشتند توی آب غرق می شدند، بعد یک نفر با یک قایق آمد و گفت من فقط می توانم دو نفر از شما سه تا را نجات بدهم، بنابراین از شما یک سووال می کنم، اگر درست جواب دادید که نجاتتتان می دهم، وگرنه شما را نجات نمی دهم و از اولی پرسید: دو بعلاوه دو چند می شود، او گفت چهار و نجات پیدا کرد، بعد از دومی پرسید: کره زمین گرد است یا دراز؟ او گفت گرد است و نجات پیدا کرد. از سومی پرسید: در کره زمین چند ملکول وجود دارد؟ سومی فکری کرد و گفت: تو که در قایقت جا نداری و قصد نجات مرا هم نداری، چرا سووال سخت می پرسی؟ و ضمن تذکر این نکته که وقتی دو نفر که با هم اختلاف دارند و برای حل اختلاف به قاضی مراجعه می کنند باید اختلاف آنها را حل کرد نه اینکه روزنامه آنها را توقیف کرد، لذا با طرح یک سووال اساسی به آن سووال جواب می دهیم. فرضیه: مرتضوی قاضی دادگاه است و دو نفر در حالت های مختلف برای حل اختلاف به او مراجعه می کنند، مرتضوی چگونه قضاوت خواهد کرد؟ اختلاف میان زن و شوهر:
یک زن معتقد است که شوهرش شبها خرناس می کشد و شوهر هم معتقد است زن شبها در
هنگام خواب به او لگد می زند، آن دو برای حل اختلاف پیش قاضی می روند. اختلاف میان دو نفر
همسایه: یک همسایه از دیگری شکایت می کند که آشغال ها را جلوی خانه من می ریزد
و شبها در را محکم می بندد. اختلاف میان یک کلاهبردار و یک مالباخته: اصغر سیاه بچه نازی آباد طی یک کلاهبرداری مبلغ سی میلیون تومان از اموال آقای شاهرخ مستوفی را بالا کشیده است. حکم دادگاه: با توجه به وجود اختلاف میان شاکی و متهم هر دو زندانی می شوند و شاکی موظف می شود که دو برابر مقداری که سرش کلاه رفته است، جریمه بپردازد. متهم نیز موظف می شود که از این به بعد فقط سر مطبوعات را کلاه بگذارد. اختلاف میان راننده و عابر پیاده: خانواده شاکی شکایت کرده اند که راننده پژو با سرعت به حسن آقا زده و باعث خونریزی مغزی شده است. حکم دادگاه: با توجه به وجود اختلاف میان راننده و عابر پیاده هر دو دستگیر و زندانی شده و اتومبیل پژو به استناد قانون مطبوعات به دلیل عبور از خط قرمز موظف می شود که به مدت یک سال در اختیار روزنامه کیهان قرار بگیرد. اختلاف میان ناشر و نویسنده: آقای حسن محبی نویسنده کتاب گل آرایی در پنج دقیقه شکایت کرده است که انتشارات کتابسازان حق التالیف او را نپرداخته است. حکم دادگاه: نویسنده به دلیل اشاعه اکاذیب به سه ماه حبس تحمیلی محکوم و ناشر به دلیل اینکه ناشر است توقیف و دفتر کارش پلمب شده و خانه اش در اختیار شهرداری قرار می گیرد و حق هیچ گونه همکاری با روزنامه ها را ندارد. اختلاف میان شهرداری تهران و وزارت راه: شهردار تهران اعلام کرده است که وزارت راه باید کف تمام جاده های کشور را چمن بکارد و معاون وزارت راه پاسخ داده است که این کار را نمی توانیم به سرعت انجام دهیم. حکم دادگاه: معاون وزارت راه به دلیل اختلاف با همسر سابقش برکنار شده و ممنوع الخروج می گردد. اختلاف میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان: جمهوری آذربایجان معتقد است گره باغ مالی ما بود، اون را به ما پس بدی، اما ارمنستان می گوید هاماش مال خودمونه. حکم دادگاه: ارتش جمهوری اسلامی موظف است هر دو کشور را بمباران کند. داستان کوتاه: مرتضوی به دفتر روزنامه می رود یک روز قاضی مرتضوی به دفتر روزنامه ندای صبح رفت و گفت: نفت دارید؟ سردبیر روزنامه گفت: نه آقای مرتضوی، اینجا دفتر روزنامه هست، ما در اینجا نفت نداریم. مرتضوی هم روزنامه را توقیف کرد و اعلام کرد روزنامه ها موظف هستند در دفتر روزنامه نفت بفروشند. یک هفته بعد قاضی مرتضوی به دفتر روزنامه ندای عصر رفت و گفت: نفت دارید؟ سردبیر روزنامه گفت: بله، چند لیتر می خواهید؟ مرتضوی هم روزنامه را به اتهام فروش نفت و دخالت در وظایف وزارت نفت و عدم رعایت نکات امنیتی و عدم رعایت حجاب اسلامی توقیف کرد دو هفته بعد قاضی مرتضوی به دفتر روزنامه ندای شب رفت و گفت: نفت دارید؟ سردبیر روزنامه گفت: داداش! تو می خوای بشاشی تو روزنامه ما، بشاش و برو مرتضوی هم روزنامه را به دلیل عدم رعایت مسائل اخلاقی و اهانت به قاضی توقیف کرد نتیجه گیری اخلاقی: یک فرق اساسی میان قانون و چماق این است که با هم فرق دارند.
|