اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
شماره جدید آزادگی |
تركيه قلمدادگرديدند. اينكه درك اين جدال آسان نيست به اين برميگردد كه قضية تقويت اسلاميها در خود متناقض و غيرشفاف است. موضوع از جـمـلـه به تعريف مفهوم و مقولـة «لائيسم» برميگردد كه در تركيه نه به معني جدايي دين از دولت، بلكه به مفهوم حل كردن دين در جامعه، كنترل و در صورت لزوم استفادة ابزاري از آن توسط دولت ميباشد.[1] «ادارة امور ديني» [اوقاف] كه از بودجة هنگفت دولتي هم برخوردار است از جـمـلـه مسئول ادارة حدوداً 500 مدرسة به اصطلاح «امام خطيب» ميباشد. اين مدارس غيردولتي عليالقاعده بايد به تعليم و تربيت روحانيون اسلامي بپردازند، اما عملاً ديده ميشود كه اين مدارس محل آموزش ديني صدها هزار كادري است كه بعدها در ادارات دولتي و يا در بخش خصوصي پستهاي مهم را اشغال خواهند كرد. «ادارة امور ديني» همچنين از مالياتهاي دولت هزاران مسجدي را ساخته تا درازمدت باعث رشد «اسلام مترقي» شوند، اسلامي كه با اصول «كماليسم» منطبق باشد. به موفقيت اين پروژه اكنون ديگر بحق ميتوان شك كرد. جداً جاي سوال است كه چرا ذكر دين در شناسنامه اجباري اعلام شده است، با وجود اينكه در قانون اساسي قيد شده كه «هيچ كس را نميتوان مجبور ساخت اعتقاد ديني خود را آشكار سازد». آيا در تركيه «اسلام دولتي شده»، آنچنانكه مدافعان سيستم كنوني عنوان ميكنند، يا اينكه «اسلامي كردن دولت» در جريان است، آنطوركه مخالفان دولت گوشزد ميكنند؟ بالاخره جايگاه واقعي حزب اسلامگراي فضيلت كه آنها چنين نفرينش ميكنند، كجاست، همان حزبي كه بعد از كودتاي «غيبي» سال 1997 جاپاي حزب ممنوع شدة رفاه را گرفت؟ به هر حال دبير كل اين حزب يكي از سياستمداران كهنهكار و نمايندگان قديمي پارلمان تركيه ميباشد و در يك ائتلاف چپ و همچنين يك ائتلاف راست سمت معاون نخستوزيري را داشته. حتي حزب جديدالتأسيس فضيلت را هم نميتوان «بنيادگرا» ناميد. درست است كه حزب مزبور گرايشات اسلامي دارد، اما اين حزب همان قدر اسلامي است كه دمكراتمسيحيهاي اروپا مسيحي ميباشند. حزب مزبور هم نظام جمهوري را ميپذيرد و هم «بر طبق الگو و مدل فرانسوي» اصل جدايي دين از دولت را، آنطور كه بنيانگذارش فرموله كرد. اين حزب هم به پلوراليسم پايبند و هم به حقوق و آزاديهاي فردي. حزب فضيلت همچنين آن خلائي را پر ميكند كه قلع و قمع دهها سالـة چپ بر جايي گذاشته است.[2] حزب نامبرده براي [جذب] بازندگان نظام حاضر فعاليت ميكند، كه شامل كارگران و طبقات پاييني جامعه در شهر و روستا ميباشد، بويژه در نواحي حاشيهاي كشور با فرهنگ آناتوليك و اسلامي خاص خود. بدين ترتيب حزب فضيلت نقطة حساسي را نشانه رفته است، مخصوصاً به اين دليل كه - هر چند غير مستقيم - قدرت و دخالت سياسي ارتش را زير سوال ميبرد. يكي ديگر از نقاط ضعف تركيه - و به اين اعتبار نقطه قوت حزب مزبور - انكار هويت [ملي-فرهنگي] كردها از جانب دولت ميباشد. اين مسئله باعث شده كه حزب نامبرده در مناطق كردنشين، آنجا كه احزاب كردي اجازة شركت در انتخابات را ندارند، بيشترين رأي را بياورد. بهر حال، آن مسئلة مركزي كه بر سر آن در تركيه دعواست، جدايي دين از دولت نيست [آنطور كه نظاميها مدعي هستند]. با توجه به واقعيات پيشگفته قطعاً قابل درك است كه فرماندهي ارتش اعلام ميدارد كه خطراتي را كه از جانب كردها و اسلاميهاي آناتولي بطور برابر متوجه تركيه بوده حتي بعد از درهم شكستن پ.ك.ك. و شكست حزب فضيلت در آخرين انتخابات، بر طرف نشدهاند. ادامة اين «تهديدات» دليل در پيش نگرفتن دمكراتيزهكردن تركيه اعلام ميشود، با وجود اينكه اتحادية اروپا از سالها پيش، بويژه از كنفرانس هلسينكي در دسامبر 1999 بطور جدي خواهان آن بوده است. ولي اكنون تركيه مكلف شده در عرض پنج سال شرايطي را بوجود بياورد كه به «پيششرطهاي كپنهاگ» شهرت يافته است. تنها بعد از در پيش گرفتن اين پروسه است كه با تركيه در مورد عضويت آن در جامعة اروپا مذاكره ميشود.[3] پر واضح است، حتي اگر آنكارا اين شرايط را جدي هم بگيرد، اجراي اين رفورمها آسان نخواهند بود، چرا كه اينكار مستلزم زيرورو كردن بنيادي آن سيستمي است كه بسته است و ريشهدار.
برگردان از نسخة آلمانيِ نشرية ماهانة »» Le Monde diplomatique «« شمارة سپتامبر 2000 نويسنده مقاله: Eric Rouleau برگردان و ويراستار آلماني آن: Edgar Peinelt تيتر آلماني مقاله: Die „Paschas” als fragwürdige Erben des Kamalismus. Türkei: Das Kräftemessen zwischen Militنr und Zivilgesellschaft
[1] رجوع كنيد به Umit Sakallioglu: Parameters and Strategies of Islam-State Interaction in Republican Turkey در نشرية Journal of Middle East Studies (Cambridge) ، شمارة 28/199. نويسندة اين اثر به اين نكته اشاره ميكند كه اين خود آتاتورك بود كه براي نخستين بار اسلام را وسيله قرار داد، آنهنگام كه در جنگهاي ميهنياش به «جهاد» فراخوان داد، تا اُمرا، رهبران مذهبي و كشاورزان را به طرف خود بكشاند. [2] رجوع كنيد به Wendy Kristiansen: Die doppelte Identitنt der Türkei در Le Monde diplomatique، شمارة فورية 1999. [3] رجوع كنيد به Niels Kadritz: Griechen und Türken entdecken die Vorteile guter Nachbarschaft.، در Le Monde diplomatique، شمارة ژوئن 2000.
|