اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
شماره جدید آزادگی |
از اين قضيه بعنوان «رقابت نابرابر و غير مجاز» نام ميبرند. البته سرماية كلان در اين مورد سكوت اختيار كرده، چرا كه «اوياك» وي را در معاملات پر سودش شركت داده است. «اوياك» اينكار را به دو دليل مشخص انجام داده است: نخست اينكه نفع خود وي نيز در آن نهفته است و دوم به دلايل تاكتيكي. پرفسور طه پارلا از دانشگاه بوسپوروس استانبول در تحقيقاتش دريافت كه شركاي «اوياك» جزء پردرآمدترين شركتهاي تركيه ميباشند، مـنجـمـلـه كنسرنهاي خانوادهاي «كُج» و «ساباجي» كه در بخشهاي صنايع و تجارت حاكم و خطدهنده هستند، همچنين «تاشكند» كه پسرخواندة بانكها ميباشد. مجموعة اين شركتهاي شريك و بهمپيوسته افسران بازنشسته را با اعطاي پستهايي - مثلاً در شوراي نظارت اين شركتها - تأمين مالي [تطميع] ميكنند، بخشاً به اين دليل كه پاسخ عنايتها و الطاف نظاميان را داده باشند و بخشاً هم به اين دليل كه ميخواهند رابطةشان را به افسران هنوز شاغل پا بر جا نگه دارند. به بياني ديگر: جبهة محكم و ريشهداري بين نظاميان عاليرتبه، سرماية كلان داخلي و بينالمللي و همچنين دستگاه اداري تركيه وجود دارد و اينها در عين حال سه ستون كنسرن «اوياك» را تشكيل ميدهند. در كنار اين، «بنياد تقويت نيروهاي نظامي تركيه» وجود دارد كه 30 شركت متعلق به ارتش تركيه را در خود جايي داده است. اين شركتها همان امتيازات و حقوق ويژه را دارند كه «اوياك» از آنها برخوردار است. بنياد مزبور 20000 نفر را به كار اشتغال داشته است. اين شركتها تنها در زمينه توليد تسليحات نظامي كار ميكنند و از اين طريق 10000 نفر ديگر را كه در شركتهاي توليد قطعات مورد نياز اين بنياد كار ميكنند، مشتغل ساخته اند. سودهاي اين شركتها و كارخانجات نظامي به ميزان 80 درصد به صندوق پساندازي ريخته ميشود كه ميزان انباشتههاي آن دهها ميليارد دلار تخمين زده ميشود. پرفسور طه پارلا از آن بعنوان شيوة سوالبرانگيز و نادرستي براي انباشت سرماية (نظامي) در تركيه نام ميبرد كه با متدها و منشهاي بخش خصوصي (در جوامع مدني) فرق اساسي دارد. اطاعت است قربان!ارتش، سرماية كلان و بروكراسي دولتي از جمايت وسيع قانون برخوردارند، علاوه برآن يك فاكتور ديگر نيز در افزايش نفوذ آنها دخيل است، آن هم زماني است كه توازن و تناسب نيروهاي سياسي در تركيه باز هم بيشتر به نفع ائتلاف سهگانة فوق تغيير مييابد، هر آينه كه نيروهاي سياسي [چون احزاب] تضعيف شده و در ميان مردم اعتبار خود را از دست ميدهند. و اين واقعيتي است كه ما در گذشته بارها شاهد آن بودهايم. اين امر باعث ميشود كه احزاب، پارلمان، حكومت و رسانههاي همگاني لب بر زبان نگشايند، هر گاه كه ارتش حق و قانون را زير چكمههاي خود لگدمال ميكند، بطور مثال كسي اعتراض نكرد، آنگاه كه «پاشاها» حاضر نشدند به پارلمان متن قراردادهايي را نشان دهند كه با اسرائيل بسته بودند، يا آنهنگام كه نيروهاي ارتش تركيه بدون اطلاع دولت به شمال عراق لشكركشي كردند و جنگ بزرگي را بر عليه نيروهاي حزب كارگران كردستان (پ. ك. ك.) آغاز نمودند. ارتش حتي قادر گشت خودسرانه جلو به تعويق انداختن انتخابات را بگيرد كه به هر حال اكثريت مجلس خواستار آن شده بود. ارتش همچنين مانع آن شد كه پارلمان بندهايي از قانون مجازات كيفري را حذف كند كه باعث تضعيف حقوق فردي و مدني اشخاص در مقابل دولت شدهاند. و بالاخره ارتش مانع آن شد كه رسواييهاي نيروهاي نظامي، بويژه آن جناياتي كه درجنگ عليه كردها مرتكب شدهاند، تحت تحقيق و بررسي قرار گيرند. در تركيه هميشه سعي شده ظاهر قضايا حفظ شود [و مردم و افكار عمومي پي به اصل ماجرا نبرند]. به اين خاطر دستورهاي ارتش اغلب در هيبت «توصيهها« و «آرزوها» ظاهر ميشوند كه اين يا آن عضو ستاد فرماندهي طرح ميكنند. احتمالاً پشت پرده كمتر از اين اهرمها و ابزارهاي فشار هارمونيك و متواضعانه اثري باشد. از بخت خوب ارتش، مشكلات بزرگ تازهاي پيدا شدهاند و جاي تهديداتي را گرفتهاند كه قبلاً بهانهاي براي حقانيت بخشيدن به نقش مركزي ارتش بودند. وحشت از اتحاد شوروي و كمونيسم جاي خود را به شبح «بنيادگرايي اسلامي» و «جداييطلبي كردي» داده است و با علمكردن آنها «پاشاها» بعنوان مدافعان برحق و آزمودة حكومت غيرديني و تماميت ارضي معرفي ميشوند. طبيعتاً مبارزان پ.ك.ك. نيز بهانه و مدرك لازم را براي به تأييد رساندن تئوريهاي حاكم به ارتش و دولت دادند، آنهنگام كه مسلحانه تلاش كردند يك حكومت مستقل كردي در شرق تركيه برپا كنند و از اين گذشته خود را پيرو ماركسيسم-لنينيسم معرفي كردند. اما آنهنگام كه حزب عبدلله اوجلان از خواستهاي حداكثر خود دست برداشت و بارها پيشنهاد مذاكره براي خودمختاري و يك راه حل فدراليستي داد، آنهنگام كه تنها خواستار برقراري دمكراسي در تركيه و تأمين حقوق ابتدايي كردها در آن شد، آنهنگام كه بارها آتشبس يكجانبه اعلام كرد، تمام اين تلاشها با بيتوجهي نظاميان روبرو و بعنوان نيرنگ جنگي قلمداد شدند.[1] روشنفكران كرد و ترك كه براي احقاق حقوق دست كم فرهنگي كردها تلاش ميورزيدند، به اتهام «تجزيهطلبي» و «همكاري با پ.ك.ك.» به محاكمه كشيده شدند. به اين ترتيب جنگي كه 1984 شروع شده بود تا دستگيري عبدلله اوجلان در فورية 1999 ادامه يافت. بيلان اين جنگ 15ساله: اعمال شنيع و فجيع از هر دو طرف، ويران شدن تقريباً دو هزار روستاي كردنشين، بيرون راندن و آوارهشدن صدها هزار روستائي كرد از خانه و كاشانةشان، دستگيريهاي دستهجمعي و شكنجهها، و همچنين ترور و قتلهايي كه از طرف «باندهاي تروريستي» وابسته به دولت انجام ميشدند.[2] اين جنگ بيمعني (كه پيداست راه حل مسئلة كرد نيست) عواقب ويرانگري را به دنبال داشته است، آن هم از چندين لحاظ: اين نزاع مسلحانه نه تنها باعث محدود شدن حقوق شهروندي و مدني آحاد جامعه شده است، بلكه مخارج آن كه 150 ميليارد دلار تخمين زده ميشود، رشد و توسعة اقتصادي كشور را هم به عقب انداخته است و باعث كاهش سطح زندگي مردم شده و به جاي «تقويت اتحاد و يگانگي ملت» تضادها و اختلافات را قوت بخشيده است. مسئلة پ.ك.ك. از يك لحاظ با مناقشة بين ارتش تركيه و اسلاميستها هم پيوند خورده است: آنهنگام كه كودتاچيانِ سال 1980 سركوب چپهاي راديكال را آغاز نمودند، چپي كه سازمانهاي كرد را هم در بر ميگرفت، ارتش اسلامگراها را كه به عنوان اهرمي بر عليه كمونيسم قلمداد ميشدند، تقويت نمود. در همين راستا دولت، تعليمات ديني را به درس اجباري مدارس ابتدايي و دبيرستانها تبديل كرد و به حزب رفاه اجازة فعاليت داد - دقيقاً همان جرياني كه بعد از پيروزيهاي انتخاباتيش در سالهاي 1994 و 1995 از جانب نظاميان بعنوان دشمنان سوگندخوردة [1] رجوع كنيد به Kendal Nezan: Appelle an Ankara sind nur fromme Wünsche در Le Monde diplomatique، مارس 1999 و همچنين به Michel Verrier: Die Türkei macht den Kurden den Prozess در ژوئن 1999. [2] آن زمان فاش شد كه آن دستگاه اداري كه قتلهاي اين باند تروريستي را مورد حمايت قرار ميداد، مناسبات و عملكردهاي فاسد و مافيايي داشته است.
|