اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
شماره جدید آزادگی |
است. رمضانزاده با بيان اينكه اگر فرض را بر اين بگذاريم هر امر عادي از نظر دولت خوشايند نيست، افزود: در اين زمينه آقاي رييسجمهور دو نفر از اعضاي كابينه را مامور كردهاند. ما اعلام ميكنيم اميدواريم كه كل دستگاه قضايي ما نسبت به بخشنامه آقاي شاهرودي كه در مجلس به صورت قانون درآمده است، خودشان را مكلف به اجرا بدانند و اين بخشنامه كه يكي از افتخارات هم دستگاه قضايي و هم نظام جمهوري اسلامي است به طور كامل اجرا شود و در اين زمينه اميدواريم كه نتايج گفتوگوهاي نمايندگان دولت به ثمر برسد. 31 شهريور 1383 - مصاحبه مادر حنيف مزروعي با راديو بين المللي فرانسه خبرهاي غير رسمي حاکي از آزادي بابک غفوري آذر دارند. اين خبر را يک وبلاگ بنام بهمن منتشر ساخته است اما توضيح بيشتري در اين مورد نداده است. خبرگزاري هاي رسمي هنوز اطلاعي در اين مورد منتشر نکرده اند. در ارتباط با بازداشت فعالان اينترنتي، يک هفته پيش مصاحبه جالبي توسط راديو بين المللي فرانسه در ارتباط با بازداشت حنيف مزروعي پخش شد. در اين مصاحبه مادر حنيف مزروعي از مراجعه خود به محل احضار فرزندش و برخوردهاي صورت گرفته با او سخن مي گويد. در بخشي از اين گفتگو، همسر رجبعلي مزروعي نماينده سابق مجلس از اصفهان از نحوه برخورد يکي از مسئولين پرونده، فردي بنام صبوري ياد کرده است. صبوري ايشان را از مصاحبه در مورد بازداشت فرزندش برحذر داشته و گفته است که شما بهتر است به آشپزخانه برگرديد. (نقل به مضمون) توضيحات مادر مزروعي در اين زمينه شنيدني است. جهت شنيدن برنامه صوتي اينجا را کليک نماييد.(Windows Media Player) ادامه دارد. رسالت مطبوعاتی !!!؟ ناصر پور پيرار: در شماره ۳۴۶۰ روزنامه همشهری مورخ ۱۸ مرداد ۸۳ مقاله ای آمده بود با عنوان «کشف راز قاليچه های پرنده» ، برگرفته از «شمارهی اخير» يک فصل نامهی استراليايی به نام «مينجين» و مبتنی بر دست نوشته هايی که گويی يک محقق فرانسوی به نام «هانری باک» ، معلوم نيست چه زمانی، در بقايای قلعه ی الموت يافته است! محتوای مطلب جز روش جديدی در پراکندن همان توهم تمدن والای ايران پيش از اسلام شناخته نمیشود، که ظاهرا حضور عرب و اسلام تمامی آن را بر باد داده است! رد پای اين مفاخره سازی قلابی و افزودن بر تورم باستانگرايی در اين مقاله، به همان ميزان پت و پهن است که احمقانه و عوام فريبانه. من گزيده ای از اين مقالهی همشهری را برای قضاوت خوانندگان اين وبلاگ میآورم و از گردانندگان همشهری میپرسم که به راستی انتقال محتوای اين مدعای کاملا هدفمند و آشکارا ساخته شده به وسيلهی يهوديان، بدون توضيحات بيدارساز، چه ضرورتی داشته و انتخاب چنين نوشته های دست پنجمی در داده های نوين جهانی، برای خوراندن به خوانندهی ايرانی، چه گونه و با چه مقصدی انجام شده است؟ «باک طومارهايی دستنويس در زير زمينهای دژ قديمی حشاشين در الموت نزديک دريای خزر کشف کرده است که به خوبی حفظ شده است. اين دست نوشتهها که در اوايل قرن سيزدهم ميلادی توسط يک عالم يهودی به نام ايزاک بن شريرا تهيه شده است، حقايق تازهای را در مورد ماجرای واقعی قاليچه پرنده هزار و يک شب ارائه میکند. کشف اين اشياء تاريخی جهان علم را دچار ستيز شديد کرده است. پس از ترجمه اين طومارها از فارسی به انگليسی توسط زبانشناس مشهور پروفسور جی دی سپتيموس، کارشناسان برجسته از سراسر جهان در يک گردهمايی شتابزده در مدرسهی مطالعات شرقی و آفريقايی لندن به تبادل نظر در اين زمينه پرداختند. کشف باک از سوی بسياری از مورخان که معتقد بودند اين دست نوشتهها قلابی است، مورد حمله قرار گرفت. باک به خاطر تولد فرزندش نتوانست در اين گردهمايی شرکت کند، اما پروفسور سپتيموس به دفاع از وی برخاست و گفت بايد در مورد يافتههای جديد به دقت تحقيق شود. اکنون موسسه لئوناردو داوينچی در شهر تريسته در ايتاليا در حال تعيين قدمت اين طومارها با استفاده از کربن است. بنابر نوشته شريرا، حکمرانان مسلمانان قاليچههای پرنده را اسباب شيطانی میدانستند. وجود آنها انکار میشد، دانش ساخت آنها سرکوب میشد، سازندگان آنها آزار میديدند و هر گونه شواهد در مورد وقايع مربوط به آنها به طور نظاممند نابود میشد. با وجودی که قاليچههای پرنده تا اواخر قرن سيزدهم بافته و فروخته میشد، مشتريان آنها را غالباْ افرادی تشکيل میدادند که جزو طبقه محترم به شمار نمیرفتند». (همشهری، شماره ۳۴۶۰) اگر اين دست نوشتهها را جدی بگيريم، از ظاهر قضايا برمیآيد، يهوديان حتی در قرن هفتم هجری نيز، از ستايش دانايیهای پيش از اسلام ايرانيان، به قصد توليد خصومت عليه اعراب و مسلمين، دست نکشيده بوده اند و درست در همين زمان که معلوم میشود سراسر فرهنگ ايرانی پيش از اسلام يک بستهبندی دروغ است که در صدسالهی اخير تحويل روشنفکری ايران شده و يکی پس از ديگری اسناد جعليات ناشيانه در اين باره منتشر میشود، ناگهان يک کشف فنی در موضوع «هواپيماسازی قاليچهاي» ايرانيان با سابقهای به عمق يکهزاره پيش از تولد مسيح، معلوم میکند که مسلمين و اعراب به علت عقب ماندگی و واهمه از لطمه خوردن به بازار فروش و صادرات اسب و شترشان، تکنيک قاليچه پرنده سازی ايرانی و صنعتگران چيره دست آن را نابود کردهاند! «قاليچههای پرنده به دو دليل در سرزمينهای اسلامی منع شده بود. موضع رسمی آن بود که قرار نيست انسان پرواز کند و قاليچه پرنده اهانت به نظام اشياء بود، استدلالی که عاملان دينی در انتشار آن کوشا بودند. دومين دليل اقتصادی بود. برای نظام حکومتی، لازم بود که اسب و شتر را به عنوان وسيله اصلی حمل و نقل حفظ کند. دليلش اين بود که برخی خانوادههای عرب که به اندرونیهای زمامداران متوالی دسترسی داشتند، از طريق پرورش اسب پولدار شده بودند. آنها هر سال صدها هزار اسب را برای سپاهيان، تجار و پيشهوران تربيت میکردند. در مورد شتر هم همين امر صادق بود. برخی خانوادههای پادشاهی مصر (که به گفته بن شريرا شامل حاتمیها، زاهدیها و آل ابوحنيفه دوم بودند) پرورش شتر داشتند و انحصار کامل عرضه شتر را در کل امپراطوری اسلامی به دست داشتند. هيچ کدام از اين خانوادههای قديمی نمیخواستند شاهد غصب امتيازات خود توسط گروه کوچکی از هنرمندان تهیدست باشند که میتوانستند قاليچههای پرنده را جا بيندازند و بازار آنان را از بين ببرند. در اثر تبليغ عالمان دينی، طبقه متوسط مسلمان تا اواسط قرن هشتم تدريجاْ شروع به چشم پوشی از قاليچههای پرنده کرده بود. در عوض بازار اسبهای عربی پررونق بود... حکومت بعداْ هر کس را که کمترين سر و کار با قاليچههای پرنده داشت، شناسايی کرد. سی هنرمند با خانوادهشان در ميدانی در شهر گرد آورده شدند. جمعی هم به دورشان حلقه زدند. اين مردان به لاقيدی متهم شده و سرشان توسط همان برده اهل زنگبار از بدن جدا شد. بعد، خليفه جاسوسان خود را به تمام نقاط امپراتوری فرستاد و دستور داد هر قاليچه پرندهای را که باقی مانده بود، به همراه هنرمندان فرشباف به بغداد بياورند. گروه کوچک هنرمندان که
|