اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
|
واجب می گويند. در جای ديگر رهبری باز هم بصورت روشن بدون پايه و اساس معتقد است که خليفه کشوری ست با ملتى يکپارچه با اينهمه جوان مومن در خدمت او و اين باعث می شود که ايران اصولا نيازى به سلاح اتمى نداشته باشد.
اين جا نيز رهبری هم دروغ می گويد و هم می فريبد. زيرا اگر يکصدم حرف رهبری درست بود لازم نبود که رئيس يک باند آدمکش باشد. لازم نبود اين همه زندانی سياسی داشته باشد، لازم نبود با ياری کشور فرانسه و اروپا اينهمه تجهيزات ضد شورش تدارک ببيند، لازم نبود اين همه وبلگ نويس و اينترنت نويس را بزندان بيندازد. لازم نبود باند سعيد امامی را رهبری کند. لازم نبود پس از آنهمه شکنجه گه بخورد احمد باطبی بدهد، لازم نبود علی اکبر سعيدی سيرجانی را با آن وضع بکشد و به محض دريافت خبر دو رکعت نماز بخواند. لازم نبود خون پيرمرد هشتاد ساله سيامک پورزند را در شيشه کند، لازم نبود از آنهمه دخترکان بالای نه سال و تنها به دليل اينکه حضرت محمد با عايشه نه ساله ازدواج کرده پس بالغند ازاله بکارت کند و فردا صبح به جوخه اعدام بسپارد، لازم نبود دستور قتل زيبا کاظمی را صادر کند، لازم نبود باعث و بانی آوارگی چهار مليون ايرانی در جهان باشد. لازم نبود آنهمه غيرمسلمان آزاری کند، لازم نبود آدمکشان حرفه ای همچون احمدی نژاد را به شهرداری تهران بگمارد. شهرداری که خودش شخصا با دست خودش و همکارش و آن گروه معروف پنج دکتر سامی را کشتند. آری اگر رهبری رهبر ايران است پس چرا برای ماندن لازم است اينهمه آدم بکشد، اين همه زندانی داشته باشد، چرا اينهمه آدمکش استخدام کند. اگر رهبری راست می گويد که مردم را با خود دارد چرا دست بدامان پوتين و يان زمين و شيراک و گرهارد شرودر و تونی بلر است که او را سر کار نگه دارند. اگر رهبری از اينهمه پشتوانه مردمی برخوردار است چرا پريشب در آن جلسه اضطراری دستور نزديکی با آمريکا و شخص جرج بوش را داده است. چرا حالا که نوبت اوست تا بپردازد از کيسه مردم می خواهد بپردازد. رهبری به ملت و مسوولان توصيه می کند که «هوشيارى کامل خود را حفظ کنند زيرا دشمنان در تلاشند وحدت ملى موجود در کشور را برهم بريزند و با شعارهايى نظير حاکميت دوگانه، اينگونه وانمود کنند که ميان مسوولان اصلى نظام اختلاف وجود دارد». رهبری خودش می داند و اگر نمی داند بداند که در طول تاريخ ايران دشمنی همچون او و روحانيت شيعه را بخود نديده است. روحانيتی که سرانجام ايران را به نابودی خواهد کشانيد. و من به عنوان يک پاسدار و بسيجی سابق اين دشمنی را از نزديک ديده ام و آنرا گواهی می کنم. و در اينجا به عنوان يک سرباز از بسيجيانی که هنوز پاک مانده اند تقاضا می کنم که از اين رهبری فاسد فاصله بگيرند و از اين بيشتر خودشان را ملعبه دست آخوند و اسباب تخريب ايران و ايرانی نکنند. رهبری از «پشتيبانى مردم از حکومت، وجود روحيه جهادگرا درجوانان و استقبال از مراسم مذهبى و معنوى» سخن گفت ولی در و ديوار شهادت می دهند که رهبری دروغ می گويد. رهبری اگر راست می گويد يک رفراندم تمام عيار را برای صحت حرف خود پيش روی مردم ايران بگذارد، اگر حکومت اسلامی يک رای بيشتر از پنجاه درصد آورد اينجانب نيز آنرا خواهم پذيرفت. روحانيت شيعه امروز و از لطف بيست و پنج سال چپاول و انهدام ثروتهای مادی و معنوی يکی از منفورترين و غير مردمی ترين فرقه های مذهبی نه تنها در ايران که در جهان است اين را خود روحانيون می دانند و در خلوت و جلوت آنرا می گويند. اين واقعيتی رسواست که روحانيون در کوچه و بازار ظاهر نمی شوند آنها از لباس خود شرم دارند. آخوند زير گذر محله ما زار زار گريه می کرد که روزی صدبار در کوچه و خيابان مردم به عمامه او توهين رکيک می کنند. اين واقعيت روحانيت در جامعه ايران است. مردم ايران بايد بداند که که اينهمه تنفری که از اين رژيم و آخوندها دارد تنها به ازای يکهزارم فساد و مردم فريبی و ايران تخريبی و تعصب و ارجاع اين فرقه حاکم بر ماست. بدانيد که تنها با بسيج عمومی و خواست لجوجانه يک رفراندوم تمام عيار می توانيد بدون پرداختن هزينه ای سنگين اين حکومت ايران برباد ده را از کار بر کنار کنيد. اگر نکنيد بدانيد که با گروگانگيهای اين رژيم از آمريکائيها، از اروپائيها، کشتار آمريکائيها در لبنان که سران سپاه در آنجا همه کاره بودند، آمکشيهای بيشمار حکومت در اروپا چه از ميان ايرانيان چه خارجيها، شعارهای بيشرمانه بر ضد يهوديان، مسيحيان و کشورهای جهان و کشتار يهوديان در مرکز يهوديان بوئنس آيرس و هزاران کارهای تروريستی ديگر، سرکوب آزادي خواهان در ايران و هرجا که دستشان رسيده و همه اينها که تنها نمونه ايست از بخش اين کوه يخ عظيم اين رژيم فاسد؛ همه اينها ما را در تيررس حملات غربيها قرار خواهد داد. برای فرار و پرهيز از اين حمله تنها يک راه داريد و آن تعويض نظام در ايران است. شما بايد خود اين کار را بکنيد، اگر نکنيد بنا بر دلائلی که گفتم و يک از هزاران بود ما سرنوشتی بهتر از عراق نخواهيم داشت. بپاخيزيد. |